خاطرهای از شهید «حسن آزمونزاده»
مادر شهید تعریف میکند: شهید همیشه دوستانش را نصیحت میکرد و میگفت؛ انقلاب کردیم که مردم در آرامش و آسایش به سر ببرند پس تا میتوانید به مردم خدمت کنید.
کد خبر: ۵۷۷۴۵۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۴
در گلزار شهدای قزوین؛
گرامیداشت شهدای مداح و مراسم شب شعر و خاطره در حسینیه آلیاسین گلزار مطهر شهدای قزوین برگزار شد.
کد خبر: ۵۷۷۴۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۲
شهید سردار «عباس محمدی» در دست نوشتههای خود مینویسد: از هر سنگری که تیری شلیک میشد، چه در سیلبند اول چه در خاکریز دوم، با آرپیجی و اسلحه نارنجکانداز برادران منهدم میشد. چند نفر از برادران زخمی شده بودند. رسول فتحی زخمش نسبت به بقیه عمیقتر و از ناحیه شکم بود و خونریزی داشت.
کد خبر: ۵۷۷۴۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۳
شهید «سیف اله افشار» در خاطرات خود مینویسد: پدرم بعد از اینکه فهمید پای چپم قطع شده بی هوش شد و به زمین افتاد، بعد از اینکه به کمک دکترها به هوش آمد من به او روحیه میدادم و میگفتم که من حالم خوب است و چیزی نشده و هیچ اتفاقی نیفتاده، خدا بزرگ است.
کد خبر: ۵۷۷۴۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۲
مروری بر زندگی دانشآموز شهید جاویدالاثر «محسن هاشمی»
از جنبههای بارز شهید جاویدالاثر «محسن هاشمی» علاقه شدید وی به حفظ احادیث پیامبر و ائمه داشت، در مورد هر مسئلهای برای مثال حدیث میآورد و در هر رابطه از حدیث استفاده میکرد. کودکان و بچههای محل را با قرآن آشنا و آموزش میداد و به این کار عشق میورزید. نوید شاهد ایلام در سالگرد شهادت به معرفی خصوصیات اخلاقی این شهید دانش آموز می پردازد.
کد خبر: ۵۷۷۳۹۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۲
آخرین بار که بعد از شهادتش او را دیدم نه در خواب، بلکه در واقعیت برای زیارت سیدالشهدا به کربلا رفته بودم. در صحن حرم امام حسین علیهالسلام حمید را دیدم که نماز میخواند و زیارت عاشورا را با صدای بلند تلاوت میکرد. بعد از اینکه دعایش تمام شد به من نگاه کرد و خندید و گفت: شما هم به کربلا آمدهاید. بله حمید راهش را شناخت.
کد خبر: ۵۷۷۳۷۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۱
برادر شهید «رمضان مداح» نقل میکند: «با عجله به اتاقش رفت. کتابی را لای چادر پیچید و توی کمد جای داد. وقتی مادر آمد، دوباره درِ کمد را باز کرد. کتاب را به مادر نشان داد و گفت: مامان! بالاخره رساله امام به دستم رسید. مواظب باش کسی نفهمه. مادر نگاهی به رساله امام کرد و لبخند رضایت زد.»
کد خبر: ۵۷۷۳۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۱
خاطرهای از شهید «کیوان اویس»
همرزم شهید تعریف میکند: شهید اخلاق بسیار خوبی داشت. او و سایر همرزمان هیچگاه از دشمن نمیترسیدند. همیشه لباس رزم را پوشیده و آماده جنگ و شهادت بودند...
کد خبر: ۵۷۷۳۲۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۱
برادر شهید «میکائیل نجفلوی ترکمانی» تعریف میکند: مادر آرام و قرار نداشت یک شب برف زیادی باریده بود. او احساس میکند که صدای درب میآید و صدای میکائیل که مادر را صدا میزند. مادرم با خوشحالی به حیاط آمده هر چه صدای پسرم پسرم میکند صدایی نمیشوند، فلذا به کوچه میآید در میان برفها و شدت سرما پسرش را صدا میکند.
کد خبر: ۵۷۷۲۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۰
فرمانده از شهید «باقر ابرازه» پرسید: همه نفرات مسلح بودند. شما نترسیدید؟ شهید پاسخ داد؛ خدا با ماست. من پنداشتم که شما افراد ارتش عراق هستید و عزم خود را جزم کردم که تا میتوانم از شما بکشم و مابقی را خلع سلاح کنم. برای خدا که کاری نداشت شما را شکست بدهد. برای ما هم که جز نعمت شهادت، پیآمد دیگری نبود. در اینجا بود که فرمانده مسلح دست بر دوش یکی از برادران عزیز همراه خود زد و گفت. میبینی؟ اینگونه است که امام فریاد بر میکشید آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند، نه رهبر میترسد و نه رهرو…
کد خبر: ۵۷۷۲۲۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۰
خاطرهای از شهید «منصور فرخینژاد»
مادر شهید تعریف میکند: وقتی که رسیدیم برای زیارت به حرم امام رضا(ع) رفتیم و بعد از زیارت شهید گفت که میخواهد شب را در حرم بخوابد. فردایش که از خواب بیدار شدیم دیدم که شهید...
کد خبر: ۵۷۷۲۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۰
در گلزار مطهر شهدای قزوین؛
مراسم دعا و استغاثه به امام زمان(عج) در گلزار مطهر شهدای قزوین برگزار میشود.
کد خبر: ۵۷۷۲۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۰
گرامیداشت شهدای مداح در حسینیه آلیاسین گلزار مطهر شهدای قزوین برگزار میشود.
کد خبر: ۵۷۷۲۱۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۰
خاطرهای از شهید «حسین کامرانی کشکویی»
برادر شهید تعریف میکند: شهید چند سال قبل از شهادتش یک کار ثواب دور از چشم خانواده انجام داده بود و هیچ کدام از افراد خانواده از این کارش خبر نداشتند تا اینکه بعد از شهادتش یک خانوادهای درب منزلمان آمد و...
کد خبر: ۵۷۷۱۵۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۹
در جوار شهدای گمنام فدک قزوین؛
حسینیه شهدای گمنام در جوار شهدای گمنام فدک قزوین احداث میشود.
کد خبر: ۵۷۷۱۲۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۹
خاطرهای از شهید «مهدی حیدریپور سرخایی»
خواهر شهید تعریف میکند: همیشه یک دفترچه همراهش بود که در آن تمام نمازهایی که نخوانده بود را مینوشت تا با نگاه کردن به آن به یاد آورد که چه نمازی را نتوانسته بخواند.
کد خبر: ۵۷۷۱۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۹
خاطرهای از شهید «ولی شهبازی سرگزی»
پدر شهید تعریف میکند: آن زمان آنقدر شوق به جبهه رفتن در جوانان زیاد بود که پسر من نیز از آن مستثنی نبود اما من به دلیل سن کمی که داشت مانع رفتنش میشدم که او شکایت مرا نزد امام جمعه شهر بُرد تا شاید...
کد خبر: ۵۷۷۰۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۸
خاطرهای از شهید «اسماعیل فرخینژاد»
پدر شهید تعریف میکند: سرانجام آن ترکشی که ماموریت داشت او را به معبود و معشوقش برساند از راه رسید و اسماعیل در حالی که ذکر مبارک یا اباالفضل(ع) بر لب داشت از فرش به عرش پر کشید و...
کد خبر: ۵۷۶۹۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۷
امام جمعه شهر درگهان با تاکید بر زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا، گفت: عظمت و قدرت ایران اسلامی به برکت شهدا، جانبازان، آزادگان و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس است.
کد خبر: ۵۷۶۸۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۷
خواهر شهید «قاسمعلی حسن پور» میگوید: هر وقت به جبهه میرفت بسیار خوشحال بود انگار میخواست به مکه برود با او روبوسی کردم و شهید میگفت: چرا هر وقت من میروم با من روبوسی میکنید من خجالت میکشم.
کد خبر: ۵۷۶۸۲۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۶