- خاطرات

navideshahed.com

بزرگترین خدمت به امام، تربیت فرزندان انقلابی است

بزرگترین خدمت به امام، تربیت فرزندان انقلابی است

خواهر شهید «محمد رامه‌ای» نقل می‌کند: «مادرم گفت: خوش به حال شما مردها، می‌رین جبهه و وظیفه‌تون رو انجام می‌دین. ما زن‌ها چی؟ گوشه خونه بشور و بساب و آخر هیچی! گفت: شما فقط با انقلاب باشین، احترام امام رو داشته باشین و بچه‌هاتون رو انقلابی تربیت کنین، اون‌وقت بزرگترین خدمت رو به امام کردین.»
قول بده شفاعت‌مان کنی!

قول بده شفاعت‌مان کنی!

همسر شهید «محمدتقی همتی» نقل می‌کند: «در بیمارستان چند ساعت پیش او بودم. گفتم: حالا که مسئولیت بچه‌ها رو به عهده من گذاشتی، قول بده اون دنیا شفاعت من و بچه‌ها رو بکنی.»
رضایت شهادتش را از من گرفتند

رضایت شهادتش را از من گرفتند

مادر شهید «محمدتقی همتی» نقل می‌کند: «در خواب دو نفر را دیدم که شیرینی آوردند. پرسیدند: رضایت داری پسرت رو ببریم؟ گفتم: رضایت؟ صبح فردا محمدتقی شهید شد.»
شهادتش برایم مثل رؤیا بود

شهادتش برایم مثل رؤیا بود

فرزند شهید «اسماعیل ولیئی‏‌می‌آبادی» نقل می‌کند: «چهار ساله بودم که بابام شهید شد. یادمه با موتور یاما‌های آبی رنگش، مرا این طرف و آن طرف می‌برد. هنوز مزه بستنی‌هایی که برایم می‌خرید زیر دندان‌هایم است. ولی شهادتش برایم مثل رؤیا بود.»
کاش بابا اینجا بود

کاش بابا اینجا بود

همسر شهید «اسماعیل ولیئی‏‌می‌آبادی» نقل می‌کند: «عقد پسرم حامد بود. حامد گریه افتاد و گفت: مامان! افتخار می‌کنم که بابا شهید شده، ولی یک لحظه آرزو کردم کاش الآن بابا اینجا بود!»
مطمئن شدم قدرت‌الله شهید شده

مطمئن شدم قدرت‌الله شهید شده

مادر شهید «قدرت‌الله وحیدیان» نقل می‌کند: «گوشی را که قطع کردم، رفتم جلوی در. همسرم گفت: چی شده؟ گفتم: قدرت‌الله شهید شده. گفت: از کجا می‌دونی؟ گفتم: اونا شماره ما رو داشتن، چرا به ما نگفتن و به دخترمون زنگ زدن. مطمئنم که شهید شده.»