خاطره - صفحه 13

navideshahed.com

برچسب ها - خاطره
شهید «علیرضا روجائی» در خصوص رعایت حقوق دیگران مقید بود. دوست نداشت مال کسی را بخورد و کسی را اذیت و آزار کند.
کد خبر: ۵۵۹۱۴۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۱۳

فرزند شهید «رضاعلی آرایی» می‌گوید: پدرم فوق العاده به خواندن قرآن اهمیت می‌داد روزی در خانه مشغول خواندن قرآن بودم که پدرم از سرکار برگشت کنار من نشست و گفت: دخترم شما در زندگی آینده خود خوشبخت می‌شوی.
کد خبر: ۵۵۸۸۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۶

از خصوصیات بارز اخلاق شهید «خلیل بیاتی» می‌توان اشاره کرد که وی در انجام عبادات و فرائض دینی نسبت به خداوند تبارک و تعالی خاضع و خاشع بود.
کد خبر: ۵۵۸۶۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۹

همرزم «شهید قاسم دل خوش بادله» می‌گوید: دفاع از مملکت و نوامیس را از وظایف شخصی و دینی می‌دانست و همه‌ی دوستان را در این زمینه تشویق و سفارش می‌کرد.
کد خبر: ۵۵۸۲۷۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۲

همسر «شهید حسین قمی تبار چلندری» می‌گوید: تولد طیبه (فرزند شهید) با تولد امام زمان یکی بود و شب ۱۴ ماه شعبان به دنیا آمد.
کد خبر: ۵۵۸۲۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۱

خواهر «شهید ابراهیم برزگر» می‌گوید: من و پدرم نشسته بودیم داشتیم رادیو گوش می‌دادیم که اول در مورد شهدا صحبت کرد و بعد اسامی شهدا را نام می‌برد که در این بین اسم ابراهیم را هم خواند.
کد خبر: ۵۵۸۲۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۱

در روایت از شهید مرندی آمده است:
«شهید رضا مرندی» از شهدای دوران دفاع مقدس است. در روایت از او آمده است وی درحالیکه به فرزندانش در عید نوروز قول داده بود کنار هم باشند و عیددیدنی بروند، با اعلام نیاز در مسجد به رزمنده در جبهه لباس رزم پوشیده و به جبهه می‌رود.
کد خبر: ۵۵۷۸۷۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۹

خواهر «شهید عباس امانی» می‌گوید: ایشان فردی مهربان، خوش اخلاق، خوش برخورد، اهل کمک در کار کشاورزی به پدر و شرکت در نماز جماعت و مقید به انجام واجبات بود.
کد خبر: ۵۵۷۷۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۵

مادر «شهید محمدکاظم اعزی پاشاکلائی» می‌گوید: در اهمیت و توجه به مسئله پوشش و حجاب اسلامی، هم خود عامل به این امر بود و هم دیگران را تشویق می‌کرد. او چون دیگر شهیدان حجاب را رنگین‌تر از خون خود می‌دانست.
کد خبر: ۵۵۷۵۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۰۵

باجناق شهید می‌گوید: توکل خیلی زحمت کش بود و کار‌های خدماتی جبهه‌ها را انجام می‌داد حتی در گرمای طاقت فرسای جنوب هم، تشنه خدمت به رزمندگان بود.
کد خبر: ۵۵۷۳۷۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۱

همسر شهید «سیفور شعبانی وناشی» می‌گوید: به اتفاق برادر شوهرم به بازار رفتیم من یک دست تنگ و لیوان خریدم سیفور بسیار ناراحت شد. گفت: خانم من ناراحت می‌شوم شما دنبال تجملات هستید انسان باید یک زندگی بسیار ساده داشته باشد هر چه زندگی ساده‌تر باشد، روح انسان بیشتر در آرامش است.
کد خبر: ۵۵۷۲۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۹

برادر شهید «عبدالعلی حیدری» می‌گوید: شهید می‌گفت؛ کسی که کار را برای رضای خدا انجام دهد و بداند اجرش را خدا می‌دهد. نباید ترسی از مرگ داشته باشد. چون مرگ در راه خدا یعنی شهادت که آرزوی هر انسان خداجوی و عاقل هست.
کد خبر: ۵۵۷۱۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۸

خواهر شهید «سیدقاسم حسینی بائی» می‌گوید: شهید یک روز به مادر گفت؛ می‌خواهم همراه پدر به کاشی کاری بروم شما بیا آن جا به آخوند محل امضا بده و مادر همراهش رفت و او زودتر رفت و آن جا سفارش کرد.
کد خبر: ۵۵۷۱۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۷

دوست و همرزم شهید «سیدعیسی اطهری بالادزائی» می‌گوید: وی روحیه عالی و شهادت طلبانه‌ای داشت و در مداوای رزمندگان و مجروحین از هیچ تیر و بمبارانی هراسی نداشت نهایتاً بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن بعثی در حال کمک رسانی به مجروحین به درجه شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۵۵۶۹۲۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۲

برادر شهید به نقل از یکی از همرزمان شهید می‌گوید: ما در حال حرکت بودیم که ناگهان متوجه شدیم تعدادی عراقی به سمت ما می‌آیند وقتی دیدیم که به سمت ما می‌آیند، خوابیدیم و بر سر و صورت و شکم‌ و پا‌های مان خاک پاشیدیم تا دیده نشویم.
کد خبر: ۵۵۶۸۳۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۰

همرزم شهید «فرض علی اصغری گرجی» می‌گوید: شهید اصغری به تنهایی به دل دشمن زد و جلو رفت و با گمراه کردن آنها به سمت خود، اسباب پیشروی را در آن موقعیت حساس آماده کرد. او با حمله خود به سمت دشمن موجب پیشروی نیرو‌های خودی از طرف دیگر شد.
کد خبر: ۵۵۶۷۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۹

پدر شهید «رضا احمدی» می‌گوید: در حالی که در دفترش چیزی ننوشته بود. شروع به خواندن انشای زیبایی کرده بود بعد از تمام شدن انشاء معلم گفت دفترت را بیاور نمره بدهم. معلم دید در دفتر شهید چیزی نوشته نشده معلم تعجب کرد و گفت: تو که انشاء ننوشتی پس چطور آن را خواندی به این زیبایی. اگر می‌نوشتی چه می‌شد؟
کد خبر: ۵۵۶۶۶۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۶

مادر شهید «نصرت اله اکبری» می‌گوید: در حدود ۲۰ روز بود که شیر نمی‌خورد در آب صلوات فرستادم و آب را به خوردش دادم، بعد از ۲۰ روز کم کم تازه شروع به خوردن شیر کرد.
کد خبر: ۵۵۶۴۶۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۳

مادر شهید «اکبر اردشیر» می‌گوید: صبح که می‌رفتم اتاق شان را تمیز کنم می‌دیدم در یک ظرفی ته مانده شمع است. بعد‌ها متوجه شدم او برای این که برق را روشن نکند و یا برادرانش خواب هستند اذیت نشوند شمع را روشن می‌کرد و نماز می‌خواند.
کد خبر: ۵۵۶۴۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۲

برادر شهید «محمدتقی امیری» می‌گوید: علاقه زیادی به شهادت داشت موقعی که به تشییع جنازه پیکر شهدای روستا‌های اطراف می‌رفت و برمی‌گشت، می‌گفت: آدم باید این گونه به رحمت خدا برود، چون شهید ارزش بالایی دارد.
کد خبر: ۵۵۶۴۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۲