نوید شاهد - «چشم سوم» خاطرات ۱۳ نفر از جوانان و نوجوانان کردستانی است که از مدرسه طالقانی در شهرستان بیجار برای دفاع از میهن اسلامیمان، عازم جبهه شدند و پس از سال‌ها رشادت عده‌ای از آنان به شهادت رسیدن و عده‌ای دیگر جانباز شدند.
معرفی کتاب|
به گزارش نوید شاهد کردستان؛ کتاب «چشم سوم» خاطرات ۱۳ نفر از جوانان و نوجوانان کردستانی است که از مدرسه طالقانی در شهرستان بیجار برای دفاع از میهن اسلامیمان، عازم جبهه شدند و پس از سال‌ها رشادت عده‌ای از آنان به شهادت رسیدن و عده‌ای دیگر جانباز شدند.
این کتاب نوشته نرگس آبیار است که با حمایت بنیاد شهید و امور ایثارگران کردستان، در ۳۲۷ صفحه با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه، توسط انتشارات پرتو بیان به چاپ رسیده است.
کتاب «چشم سوم» با محوریت دفاع مقدس نوشته شده و عملیات والفجر مقدماتی را بررسی می‌کند.
این کتاب بر اساس واقعیت جمع اوری و تدوین شده که دارای اسناد تاریخی است.
در بخشی از این کتاب آمده است:
سیدمحمود گفته بود: «آقا ما داریم می‌رویم بجنگیم. دور نیست که شهید شویم. قرار است از جانمان مایه بگذاریم. آن وقت شما حرف از اخراج می‌زنید.» مدیر گوشی را روی تلفن کوبیده بود.
هر چه بود و نبود پانزده نفر به دور از چشم‌ها و گوش‌ها و کلام‌ها، ساک خود را بستند و بی هیچ بدرقه‌ای، به دور از چشم شهر، در گوشه‌ای نادید، به مینی‌بوس سوار شدند و شب هنوز به روی شهر قد نکشیده بود که به راه افتادند. باقر سوار ماشین‌شان کرد و با دلی پرخون برایشان دست تکان داد و وداعشان کرد. تازه خبر رسیده بود که هادی در شیراز کشته شده است.
ماشین را شوفر از بیم آن که مبادا دیده شوند، به کمربندی انداخته بود. در میان راه، محسن الوندی لب جاده، کم فاصله از قهوه‌خانه، چشم به جاده داشت. او را هم سوار کردند. در خانه گفته بود می‌روم زنجان تا کتاب بخرم و آمده بود تا لب جاده و رو تخت قهوه‌خانه انتظار می‌کشید؛ و باقر مانده بود با نگاهی پرحسرت و غمی در چشم‌ها. آن همه شوخی و خنده و شر و غوغا را فرو داده و جایش را بغضی گلوگیر پر کرده بود. آمده بود به شیراز و با جنازه‌ی برادر برگشته بود...
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده