به افشاگری ضد انقلاب می پرداخت

به افشاگری ضد انقلاب می پرداخت

زمانی ضد انقلاب مثل موروملخ به روستاها می ریختند،صدیق پانزده سالش بود.روزی یکی از زنهای همسایه گفت:مواظب فرزندت صدیق باشی او را نصیحت کن که جلو زبانش را بگیرد .در بین همسن و سالان خودش،گفته است:این کومله و دمکرات از دزد هم بدتر هستند.ما خودمان نان نداریم بخوریم و هربار صد نفر ،دویست نفر ناگهان وارد روستا میشوند وهرچه گیرمی آورند،می بلعند!...من از پسرم خواستم دیگر حرف نزند.اما صدیق گفت :مادر،دروغ گته ام؟ به زور اسلحه،مقدار کم آذوقه وآرد خانواده های بدبخت و محروم روستایی را می خورند بعد می گویند ما از حق شما دفاع میکنیم؟..دست آخر پسرم فدای همین زورگویی ها و دروغ پردازی ها و فتنه وآشوب ضد انقلاب شد و با تیر خشم و کینه آنها به شهادت رسید.

از خاطرات  منیژه اسدی-مادر شهید