نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - شفاهى
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «علی‌اصغر جعفری لاری» می‌گوید: «هنوز بعد از 30 سال یاد شهید که می‌افتم غصه می‌خورم، خیلی برایم سخت است، بدترین اتفاق زندگی‌ام بود. مردم قدر این آزادی و راحتی که دارند را بدانند. این خون‌هایی که ریخته شده هر کدامشان یک شخصیت وصف نشدنی بودند.»
کد خبر: ۵۵۸۳۷۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۷

گفتگوی تصویری با جانبازشیمیایی«علی صیدی»
جانباز شیمیایی «علی صیدی»، می‌گوید: در تاریخ 31 تیرماه 1362 به عضویت سپاه پاسداران درآمدم. چندین بار تا سال 67 مجروح و آخرین بار در منطقه بابایادگار شیمیایی شدم. مدتی در منزل استراحت کردم همین که متوجه شدم عملیات عراق در نقطه مرزی کشور در حال انجام است طاقت دیدن پیشروی آنها را به خاک ایران نداشتم و دوباره به دفاع از وطنم پرداختم.
کد خبر: ۵۵۸۳۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۶

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «عبادالله آتش‌جامه» می‌گوید: «شهید به علت مجروحیتی که داشت روده‌هاشو برداشته بودن، پزشکش می‌گفت شهید 30 سانت بیشتر روده ندارد و ما باید هر 5 دقیقه پانسمان شکمش را عوض می‌کردیم ولی با این حال هیچوقت گله و شکایت نمی‌کرد، خیلی به زندگی امیدوار بود و همیشه از راهی که رفته بود خوشحال بود.»
کد خبر: ۵۵۸۲۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۵

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «حسین نکویی» می‌گوید: «شهید سال 1362 به جبهه رفت. وقت نکرد وصیت‌نامه بنویسد فقط یک نوشته داد که روی آن نوشته بود جان تو جان بچه‌ها. گفت بعد از 6 ماه از اهواز برمی‌گردد ولی نیامد تا اینکه بعد از 2 سال، شناسنامه‌ و لباسش را برایم آوردند.»
کد خبر: ۵۵۸۱۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۹

گفتگوی تصویری با جانباز و آزاده کرمانشاهی«روح اله جاسمی»
«روح‌اله‌جاسمی»،‌ می‌گوید: دوم مهرماه 1359 حمله سراسری دشمن بعثی آغاز شد و ناخودآگاه متوجه شدیم که دشمن به کشور هجوم آورده است. ما را به منطقه دشت ذهاب انتقال دادند. آمادگی جنگ را نداشتیم که در نهایت تعدادی از ما اسیر و تعدادی هم شهید شدند. من به مدت 10 اسیر بعثی‌ها بودم و با سر‌بلندی به ایران بازگشتیم.
کد خبر: ۵۵۸۱۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۸

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «یعقوب آرامش» می‌گوید: «شهید برای من یک معلم بود. انسان خیلی بخشنده‌ای بود، به یتیمان و خانواده‌های نیازمند کمک می‌کرد. مانند یک استاد اخلاق بود. شهید به من گفت: «برای من نذر نکن که برگردم، دعا کن من به آرزویم که شهادت است برسم.»»
کد خبر: ۵۵۷۹۹۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۴

گفتگوی تصویری با جانباز «کیومرث شهبازی راد»
«کیومرث شهبازی راد» می‌گوید: در حین انجام عملیات بودیم که به یکباره دشمن ما را دید مجبور شدیم جایی پناه بگیریم همرزمانم وارد سنگر شدند و من هم مشغول تعمیر یکی از خودروها شدم دشمن اطراف ما را به خمپاره بست برای اینکه متوجه من نشود زیر خودرو رفتم همین که خواستم از زیر خودرو شروع به تعمیر کنم یک خمپاره نزدیک من منفجر و همانجا مجروح شدم.
کد خبر: ۵۵۷۸۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۳۰

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «موسی آشوری» می‌گوید: «من و شهید به هم علاقه زیادی داشتیم، هر چند که اون بیشتر به من علاقه داشت. وقتی که کشورمان تهدید می‌شود باید از آن دفاع کنیم، برای همین مانع رفتنش به جبهه نشدم و زمانی که خدمت سربازی‌اش را تمام کرد از طرف بسیج به جبهه اعزام شد.»
کد خبر: ۵۵۷۸۶۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۹

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «محمد گلزاری» می‌گوید: «شهید خیلی مردم‌دار بود و اخلاق خوبی داشت. همراه برادرش به جبهه رفت، هر دوی آنها داخل یک تانک بودند که خمپاره می‌زنند و هر دو برادر با هم شهید می‌شوند.»
کد خبر: ۵۵۷۸۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۶

خاطرات شفاهی جانبازان؛
«احمد بهزادی» جانباز ۶۰ درصد جنگ تحمیلی می‌گوید: «شب عملیات دارخوین بود که با رزمندگان دور هم جمع شده بودیم و نیت کردیم که اگر فاو و ام‌القصر را تصرف کردیم، همین جمع سینه‌خیز به کربلا برویم، اگر جنگ تمام شد، باز با همین جمع می‌رویم. تعدادی از رزمندگان در همان عملیات به شهادت رسیدند و چون قول داده بودیم همه با هم برویم، این آرزوی دیرینه را در دل دارم و هر ساله بی‌تاب رفتن به کربلا هستم.»
کد خبر: ۵۵۷۷۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۲

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «محمد ملاح» می‌گوید: «بار اول که برای جبهه نام‌نویسی کرد به جبهه نفرستادنش که شهید ناراحت شد و به خانه آمد با اصرار زیاد بالاخره شهید را به جبهه فرستادند. تو عملیات بیت‌المقدس با رمز علی بن ابی طالب مفقودالاثر شد. ما برای شهادت آماده بودیم، این‌ها خواست خداوند است.»
کد خبر: ۵۵۷۷۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۱

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «محمد رئیسی» می‌گوید: «شهید خیلی مرد شریفی بود، به حدی شوخ بود که حتی تو جبهه هم بهش خوش می‌گذشت. از جبهه برایم نامه نوشت، نوشته بود به بچه‌ها بگویید یک مسابقه فوتبال تدارک ببینند که داریم می‎‌آییم.»
کد خبر: ۵۵۷۶۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۹

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «قاسم عسکری» می‌گوید: «شهید انسان خیلی خوبی بود، یک کاغذ برایم آورد و گفت پایین آن را انگشت بزن، بهش گفتم من به رفتنت رضایت میدهم، اگر شما به جبهه نروید پس چه کسی برود.»
کد خبر: ۵۵۷۶۳۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۴

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «غلامعباس عفیفه» می‌گوید: «خیلی آدم درست و محترمی بود، فرایض دینی را مرتب به جا می‌آورد. به حدی خوب بود که حتی خانواده‌ام او را از بچه خود بیشتر دوست داشتند. هیچ وقت فکرش را نمی‌کردم که به جبهه برود و دیگر برنگردد حتی تا دو سال باور نمی‌کردم که همچین اتفاقی برایش افتاده است.»
کد خبر: ۵۵۷۶۰۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۲

مرحله اول پروژه ضبط تاریخ شفاهی پنج شنبه نهم شهریور ۱۴۰۲، در شهرستان محمودآباد آغاز گردید.
کد خبر: ۵۵۷۵۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۰

خاطرات شفاهی همسر شهید ابراهیم مسن آبادی؛
شمسی فراهانی از اهالی روستای ویسمه و همسر شهید "ابراهیم مسن آبادی" در اهمیت روحیه انقلابی همسرش و تاثیر قرآن در زندگی آنها و تربیت فرزندانش خاطراتی گفتند و از روزی یاد کرد که همسرش برای کسب تکلیف به خدمت آیت الله گلپایگانی رسید و ایشان از قریب الوقوع بودن انقلاب گفتند و شهید مسن آبادی بعد شنیدن این خبر عکس شاه را از دیوار کند و عکس امام را به دیوار زد.
کد خبر: ۵۵۷۵۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۳

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید "ابوالفضل حسین خانی" در خاطراتی از اخلاق و رفتار نیکوی فرزند شهیدش گفت: «او در اخلاق و رفتار بسیار خوب بود و با همه بسیار خوب وقتی می دید رفقایش در جبهه شهید شده اند طاقت ماندن نداشت و بسیار سفارش میکرد که گوش به حرف منافقین ندهید و تنها به امر رهبری توجه داشته باشید ».
کد خبر: ۵۵۷۵۵۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۶

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
پدر شهید "عبدالرضا جودکی" در خاطراتی از فرزند شهیدش گفت: «عبدالرضا از کودکی بسیار علاقه به مسجد داشت و همیشه همراه من به مسجد می آمد. انقلاب و جنگ تحمیلی که شروع شد با اینکه دو برادرش جبهه بودند، او هم خودش ثبت نام کرد و راهی جبهه شد. با اینکه سن و سالی نداشت ولی به این عقیده رسیده بود که رفتن جبهه بر او واجب دینی است.»
کد خبر: ۵۵۷۵۵۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۰۶

تاریخ شفاهی همسران شهدا:
همسر شهید گرانقدر «کریم قهرمانی» اینگونه سخن می‌گوید: زمانی که خبر شهادت همرزم شهیدش را برایش گفتند از فرمانده چندین بار اجازه خواست که برگردد و پیکر همرزمش را برگرداند. پس از اصرار فراوان و جلب رضایت فرمانده رفت و در کنار همرزمش به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۵۷۴۳۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۲

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید گرانقدر «سیف الله اسماعیل زاده» اینگونه سخن می‌گوید: زمانی که می خواست برای آخرین بار از منزل بیرون برود به سمت من برگشت و گفت: مادرجانم لطفا بعد از شهادتم برایم گریه نکنید من به راهم آگاهم و می دانم به شهادت می رسم. من هم گفتم نه پسرم تو برای آسایش ما به میدان می روی و من خیلی خوشحالم.
کد خبر: ۵۵۷۴۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۲