شهادت كيومرث دشمن را رسوا كرد
شهيد كيومرث باجلاني
جهادگر شهيد، كيومرث باجلاني در سال 1337 در خانوادهاي متدين در شهرسنندج ديدگانش به فروغ حيات باز شد. دوران كودكي او در اين شهر سپري شد هنوز كيومرث پاي در مهد دانش نگذاشته بود كه خانوادهاش به شهر كامياران نقل مكان نمودند و در آنجا سكني گزيدند. كيومرث در آن شهر با الفباي علم آشنا شد و با داشتن هوشي سرشار و ذهني نقاد، تا دوران متوسطه به تحصيل پرداخت و نسبت به يادگيري علم و دانش بسيار حريص بود و تمام بدبختي هاي جامعه را ناشي ازفقر علم درجامعه قلمدادميكرد، اماوجودمشكلات عديده ی زندگي او رااز ادامه ي تحصيل بازداشت و كيومرث جوان، عليرغم ميل باطني خود، وارد بازار كار شد.
او كه از همتي والا و پشتكاري قوی برخوردار بود، در اين عرصه مردانه وارد شد و با صداقت و ديانت به كار پرداخت. دوران بالندگي و رشد و شكوفايي كيومرث مصادف بود با خيزش عمومي ملت ايران عليه طاغوت زمان واين جوان مبارز در همان دوران، گمشدهاش را در وجود امام خميني(ره) يافت و دلباختهي طريق اين ناخداي عشق وايمان گرديدودراجراي اوامرمطاعش سرازپانمي شناخت و هر آنچه براي لبيك به نداي مقتدايش در توان داشت در طبق اخلاص گذاشت و به عنوان يكي از پيشقراولان حركتهاي مردمي درمبارزه با حكومت ددمنش پهلوي دركامياران شناخته يشد. باپيروزي انقلاب اسلامي،كيومرث تلاش مضاعفي را براي پاسداری ازدستآوردهاي انقلاب اسلامي از خود به نمايش گذاشت واز همان روزهاي اول تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، همكاري خود را با اين نهاد جوشيده از چشمهي دل مردم آغاز كرد. آن هنگام كه امام و مقتدايش فرمان تشكيل جهاد سازندگي را صادر كرد، وارد اين سنگر شد و دستان توانمندش را وقف برچيدن پردههاي سياه فقر و محروميت نمود و از هيچ كوششي در اين مسیر كوتاهي نكرد و هيچ سدي مانع از تلاش و تكاپوي او نشد. سلوك معنوي و سيره ي روحاني كيومرث زبانزد خاص و عام بود و به دليل شخصيت وارسته و ارجمندي كه داشت محبوب قلوب همگان بود و در بين اقوام و دوستان و آشنايان از جايگاه خاصي برخوردار بود.
او در عمر كوتاه و پرثمرش ،تجسمي از اخلاص و صداقت و پاكي و بي ريايي بود و با اعمال و حركات خود، معرف كم نظيري در عملي كردن اخلاق اسلامي محسوب ميشد و با انجام معروفات و ايستادگي در مقابل منكرات در ترويج ارزشهاي ديني، تلاشهاي ارزندهاي را از خود نشان داد.
كيومرث از همان بدو حضور گروهکهاي ضد انقلاب، مورد عناد آنان بود و دشمنان پيوسته مترصد فرصتي بودند تا اين خدمتگزار واقعي را از مردم بگيرند و دراين راستا كوردلان منافق درروز سي ام تيرماه سال 1362 كمين کید خود را بر او گشودند و اين جوان پاكباخته را در محور كامياران به سنندج به شهادت رساندند و مردم مسلمان منطقه را از فيض وجود پربركتش محروم كردند.
او معلم من بود 1
كيومرث، برخلاف خيلي از آدمها كه سعي ميكنند بيشتر موعظه کنند و مرتب به نصيحت ديگران بپردازند،براي انتقال مفاهيم ارزشي ازدو شيوه ي مخصوص به خود استفاده ميكرد، يكي اينكه هميشه سعي ميكرد با عملش ديگران را برخيرو خوبي دلالت كند و آنها را متوجه اهمال و سستي و بي توجهيشان بكند، تا جايي كه اين شيوه جواب ميداد از نصيحت مستقيم پرهيز ميكرد و هميشه به عنوان سوم شخص و با نگاهي غير آمرانه و غير مستقيم وظيفهي خود را در قبال ديگران انجام ميداد.هرگاه ميديد كه اين شيوه در بعضي از افراد كار ساز نيست، به ارشاد و راهنمايي آنان ميپرداخت، اما براي انجام اين كار هم، منتظر فرارسيدن موقعيت مناسبي ميشد و هر وقت آن زمينه فراهم ميشد لب به اندرز ميگشود و در كمال ايجاز و اختصار و باذكر نمونههايي مستدل و مستند از تاريخ و روايات طرف مقابل را راهنمايي ميكرد وچون انسان صبوري بود بدون عجله حركت ميكردوهميشه هم به نتيجه ي مطلوب ميرسيد و به نظر من اين هنر بسيار بزرگي بود كه كيومرث داشت.
كيومرث الگو بود2
رابطهي كيومرث با پدر و مادرم يك رابطه ي عادي و كليشه اي مرسوم نبود، او در يك معني عاشق پدر و مادرم بود، آنها را از سر صدق و با تمام وجود دوست ميداشت و احترام او نسبت به والدين مرزهاي مرسوم را شكسته بود و كيومرث به تمام معني مطيع اوامر آنها بود و سعي ميكرد تمام دستورات ديني را در اين زمينه بدون كم و كاست انجام دهد و در اين راه هم هيچ وقت كوتاهي را جايز نميديد و ميگفت: احترام به پدر و مادر يك دستور الهي است ودر عدم اداي اين تكليف هيچ بهانه اي قابل پذيرش نيست. متقابلاً پدر و مادرم هم براي كيومرث احترام ويژه اي قايل بودند و او را بسيار دوست داشتند و هميشه طرف مشورت آنها بود و در همه ي امور با او مشورت ميكردند.
برادرم در ادب و احترام ضرب المثل شده بود و مادرم هميشه ما را نصيحت ميكرد و ميگفت: شما هم سعي كنيد مانند برادرتان كيومرث باصفا و صداقت و خوشرو و مردم دار و مهمان نواز باشيد تا از وجودتان خانه به يك گلستان تبديل گردد.
سلوك عملي كيومرث ازحصارخانه هم گذشته بود وديگران نيزبه اوبه ديده ي يك معلم مي نگريستند و منش بزرگوارانه ي اين شهيد الگويي شده بودبراي همه ي كساني كه اوراميشناختند.
شهادت كيومرث دشمن را رسوا كرد3
كيومرث در دل مردم منطقه جاي داشت و عشق و علاقه ي مردم نسبت به ايشان امري دروني بود. همه او را دوست داشتند، لذا وقتي كه ضد انقلاب در مسير عبور كيومرث و همكارش شهيد بهمن فتحي اقدام به ايجاد كمين نمود و هردونفر را دستگير كرد و در بيدادگاه ي به وسعت بدويت به جرم خدمت به مردم محروم منطقه اعدام نمود و پيكرهايشان را در كنار جاده رها ساخت، مردم به محض اطلاع از اين مومضوع بسيار متأثر شدند و حتي كساني كه با نظام جمهوري اسلامي هم سرسازش نداشتند، تحت تأثير اين واقعه قرار گرفتند و از گروهكهاي ضدانقلاب بشدت تنفر پيدا كردند،ضدانقلاب بااين عمل ناجوانمردانه اش كوس رسوايي خود را برسر بازار خلق به صدا درآورد و به انزوا كشيده شد و كينه ي مردم را نسبت به خود برانگيخت و براثر همین بغض تركيده ي مردم مسلمان منطقه بود كه بساطشان براي هميشه برچيده شد.