فرزندانم را طوری تربیت کن که ادامه دهنده راه پدرشان باشند
به گزارش نوید شاهد کردستان؛ شهید «محمود پیشکاری» روز بیست و سوم فروردین سال ۱۳۱۶ در روستای «آویهنگ» از توابع شهرستان سنندج در خانوادهای متدین به دنیا آمد.
وی دوران کودکی را در زادگاهش سپری کرد و با رسیدن به سن ۷ سالگی برای کسب علم و دانش راهی مدرسه شد و مقاطع تحصیلی را تا پایان دوره ابتدایی با موفقیت طی نمود و علی رغم عشق و علاقه فراوانی که به ادامه تحصیل داشت، به دلیل نبود امکانات آموزشی و تحصیلی در مقاطع بالاتر از ادامه تحصیل بازماند و از همان دوران نوجوانی به کار و امور روستایی از قبیل کشاورزی مشغول شد.
محمود فردی دیندار، غیور و با کرامت بود و پاکدامنی و عفت و تقوایش از او شخصیتی برتر و مورد اعتماد ساخته بود و با اینکه بسیار جوان بود، اما به دلیل ویژگیهای خاصی که داشت طرف مشورت مردم واقع میشد و از نفوذ خاصی در بین مردم برخوردار بود.
وی در سن ۱۷ سالگی توسط ژاندارمری دستگیر و به سربازی فرستاده شد و پس از طی دوران آموزشی در خرم آباد به سنندج منتقل گردید.
محمود پس از پایان خدمت سربازی با خرید چرخ خیاطی به روستا بازگشت و در آنجا به شغل خیاطی مشغول شد و در سال ۱۳۵۳ به منطقه سرشیو مریوان نقل مکان کرد و مدت ۱۷ ماه در آنجا ماند.
در همان اوان، به تصمیم بزرگان خانواده با دختری عفیف و شایسته ازدواج کرد و ثمره پیوند وی با همسرش هشت فرزند (۷ دختر و یک پسر) است.
با آغاز قیام مردمی انقلاب اسلامی علیه رژیم ستم شاهی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) در میدان حاضر شد و دوشادوش مردم انقلابی انزجار خود را از رژیم شاهنشاهی اعلام داشت.
محمود پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به دفاع از نهال نو پای انقلاب برخاست و با اینکه منطقه از لوث وجود عناصر ضد انقلاب آلوده شده بود، مردانه در برابر آنها ایستاد و همه ناملایمات را با جان و دل پذیرا شد و عاشقانه به دفاع از باورهایش پرداخت.
وی با آغاز پاکسازی منطقه توسط رزمندگان اسلام بلافاصله به خیل رزمندگان سازمان پیشمرگان مسلمان کرد پیوست و سلاح دفاع از انقلاب اسلامی را بر دوش گرفت و در سال ۱۳۶۰ در یکی از عملیاتها به اسارت عناصر ضد انقلاب درآمد و مدت ۲ سال سختترین شکنجههای جسمی و روحی را تحمل کرد و پس از آن ضد انقلاب حاضر شد در برابر اخذ مبلغ هنگفتی وی را آزاد نماید، بستگانش با زحمت این مبلغ را تهیه کردند و موجبات رهایی او را فراهم آوردند.
دشمنان انقلاب اسلامی از او تعهد گرفته بودند که پس از آزادی تحت هیچ شرایطی حق همکاری با نیروهای دولتی را ندارد، اما محمود به محض آزادی از زندان، این بار با عزمی استوارتر از گذشته، به همرزمانش ملحق شد و توانست حماسههای فراوانی خلق کند و ضربات مهلکی را بر پیکر ضد انقلاب وارد سازد.
همسر شهید در مورد باورها، خدمات و سیره او میگوید: «محمود از عاشقان و علاقمندان انقلاب اسامی بود؛ عشق به انقلاب با روح او عجین شده بود، اعتقادش مثل کوه محکم بود. با اینکه ضد انقلاب در همه جا حضور داشت، اما او از آنها پروایی نداشت و در هر جایی که احساس میکرد، حرفش را باید بزند، این کار را انجام میداد.
حدود دو سال در اسارت بود، خدا میداند که چقدر شکنجه شده بود، اما حتی یک لحظه از راهی که رفته بود، اظهار ندامت و پشیمانی نکرد وقتی هم که آزاد شد، بدون حتی یک لحظه تأمل به جمع پیشمرگان مسلمان پیوست و با انگیزهای مضاعف به جنگ ضد انقلاب رفت.
چند روز قبل از شهادت به منزل آمد، بیشتر حالت مسافری را داشت که برای خداحافظی آمده باشد، دور از چشم بچهها به من گفت: اگر شهید شدم، میخواهم به من قول بدهی، بچهها را آن چنانکه آرزو دارم بزرگ کنی، طوری تربیت شان کنی که راه پدرشان را ادامه دهند.
من از این گفته محمود خیلی جا خوردم، تا آن لحظه او را ندیده بودم با این صراحت و قاطعیت از شهادتش سخن بگوید. گفتم: محمود دوست ندارم این نوع سخنان را بشنوم، گفت: من خیلی جدی دارم حرف میزنم، فقط میخواهم از تو قول بگیرم، قول میدهی یا نه؟ گفتم: انشاءالله زنده بمانی اگر هم خواست خدا این باشد که ما را ترک کنی، به تو قول میدهم، هرچه در توان دارم برای انجام خواسته هایت به کار گیرم».
محمود پس از سالها مجاهدت و از خود گذشتگی، سر انجام روز نهم تیرماه سال ۱۳۶۶ حین درگیری با گروهک ضد انقلاب که در سه راه قرادیان سنندج (سه راه دانشگاه کردستان) برای وی کمین کرده بودند، به شهادت رسید و پیکر مطهرش پس از تشییع در گلزار شهدای شهرستان سنندج به خاک سپرده شد.