وقتي كه اسم شهيد فرشته در ميان كساني كه او را مي‌شناختند و با او آشنايي داشتند آورده مي‌شود همه‌ي آنها به شجاعت و زيركي او اعتراف مي‌نمايند.

شهيد عثمان فرشته

(1361-1332 ه.ش)

شهيد عثمان فرشته در سال 1332 در روستاي دله‌مرز[1] سروآباد از توابع شهرستان مريوان به دنيا آمد. به دليل آنكه خانواده‌ي او از امكانات مالي مساعدي برخوردار نبود چند كلاسي بيشتر درس نخواند و مجبور شد كه در كنار پدر و برادر خود كار كند. در سال 1351 به خدمت سربازي رفت و در باشگاه افسران قوچان مشغول انجام خدمت شد. در سال 1352 پدربزرگوار خود را از دست داد. يك سال بعد، خدمت را تمام كرد. سپس به اهواز رفت و در يك شركت مشغول به كار شد. در همانجا بود كه به جمع حاميان انقلاب پيوست و در حد توان خود براي به ثمر رسيدن آن تلاش كرد. او از درآمد خود يك قبضه تفنگ برنو خريد و در كنار ساير همرزمان كرد خود باعمال رژيم منفور پهلوي جنگيد. آنها با ياري يكديگر، شهرباني رژيم شاه را در شهرستان مريوان محاصره كردند و بعد از چند دقيقه آن را به تصرف خود درآوردند. در اين حادثه شهيد گرانقدر عبدالله طرطوسي[2] هم حضور داشت.

بعد از پيروزي شكوهمندانه انقلاب اسلامي به روستاي دله‌مرز مراجعه كرد و مدتي را در آنجا ماند. به خاطر ناامني منطقه كردستان و حضور نيروهاي ضدانقلاب در آن، به كرمانشاه رفت و به عضويت سپاه آنجا درآمد. با لياقت و كارآيي شايسته‌اي كه از خود نشان داد طولي نكشيد كه از سوي سردار سرافراز سپاه اسلام شهيد محمد بروجردي به سمت مسئول گروه ضربت آن سپاه منصوب شد. سپس به پاوه[3] انتقال يافت و فرماندهي عمليات آنجا را پذيرفت. بعد از پاكسازي منطقه‌ي پاوه به سنندج آمد و در پي آن به سپاه مريوان پيوست. مدت 2 ماه در روستاي تيش‌تيش[4] و شويشه[5] بود كه به خود مريوان رفت و به سمت فرماندهي عمليات سپاه آنجا منصوب شد. در آن سمت بود كه به پاكسازي روستاهاي مريوان از لوث نيروهاي ضدانقلاب پرداخت و موفق شد كه با ياري همرزمان غيور خود بسياري از روستاها را پاكسازي كند و تعداد زيادي از نيروهاي ضدانقلاب را كه در آنها مقر داشتند به هلاكت برساند. او به هر روستايي كه مي‌رفت ماهيت پليد گروهك‌ها را افشاء مي‌ساخت و اهالي روستاها را براي پيوستن به پيشمرگان مبارز كرد دعوت مي‌كرد بطوري كه تعداد زيادي از آنها دعوت شهيد فرشته را پذيرفتند و در جمع مجاهدان نور عليه ظلمت قرار گرفتند. بعد از آنكه روستاهاي مريوان پاكسازي شد از سوي فرمانده‌ي سازمان پيشمرگان مسلمان كرد آنجا مأموريت يافت كه به منطقه‌ي كامياران[6] برود و به پاكسازي آنجا هم اقدام كند. شهيد فرشته زمان گريوه[7] كامياران را كه مركز اصلي تجمع دمكرات بود آزاد ساخت و در همين راستا هم تعداد زيادي از آنها را به هلاكت رسانيد. تا اينكه در تاريخ 25/3/61 بر اثر انفجار توپ خودي به شهادت رسيد. از شهيد فرشته يك فرزند دختر و يك فرزند پسر به يادگار مانده است. مزار مطهر شهيد در روستاي دله‌مرز مي‌باشد.

سيري در خصوصيات شهيد:

وقتي كه اسم شهيد فرشته در ميان كساني كه او را مي‌شناختند و با او آشنايي داشتند آورده مي‌شود همه‌ي آنها به شجاعت و زيركي او اعتراف مي‌نمايند. شهيد عثمان فرشته بيش از اندازه شجاع و نترس بود؛ رفتار بسيار عجيبي داشت؛ از هيچ چيزي نمي‌ترسيد؛ مي‌شد او را ضرب‌المثل شجاعت و جرأت دانست؛ در هيچ عمليات سنگر نمي‌گرفت؛ هيچ‌گاه در مقابل تيرهاي بي‌امان دشمن سر خود را خم نمي‌كرد گويي نامريي بود و ديده نمي‌شد؛ از موقعيت‌هايي مي‌رفت كه كمتر كسي جرأت رد شدن از آنها را داشت. وقتي حركات و سكنات بسيار عجيب او را مي‌ديدي مي‌گفتي كه واقعاً فرشته است چرا كه وقتي همرزمان او سنگر هم مي‌گرفتند اما باز مورد اصابت تير دشمن واقع مي‌شدند. واقعاً شگفت مي‌نمايد كسي در برابر تيرهاي حساب شده قناسه كه مي‌شد گفت مو را هم از زمين بر‌مي‌داشتند به سلامت بگذرد و يكي از آن تيرها هم به او اصابت نكند. يكي از همرزمان شهيد مي‌گويد يك روز با شوخي به او گفتم كه كاك عثمان شما چه دعايي را با خود حمل مي‌كنيد كه تير دشمن به شما اصابت نمي‌كند. ايشان در حالي كه مي‌خنديدند گفت: من از خداي خود خواسته‌ام كه به دست ضدانقلاب نيافتم و با تير مستقيم آنها كشته نشوم. او شجاعت را با خون و رگ خود عجين مي‌ساخت و ذره‌اي ترس و واهمه را در وجود خويش راه نمي‌داد. شهيد فرشته علاوه بر شجاعت سرشاري كه داشت تير‌انداز ماهري هم بود؛ به گفته يكي از همرزمان شهيد، او حتي سكه پولي را كه در آسمان پرتاب مي‌كردند هنوز به زمين نرسيده مورد هدف قرار مي‌داد. نيروهاي ضدانقلاب از شنيدن فرشته به لرزه مي‌افتادند. به طور يقين مي‌توان صلابتي را كه به دست آورده بود حاصل شجاعت و از خود‌گذشتگي او دانست. شجاعتي را سرشار از اخلاص و عاري از تظاهر بود؛ شجاعتي كه توقع و ادعايي را در پي نداشت و شجاعتي كه از مردانگي و غيرت آكنده مي‌شد. وقتي كه دستور عقب‌نشيني را دريافت مي‌كرد بسيار ناراحت مي‌شد چرا كه دوست داشت هميشه رو به دشمن داشته باشد و كوچكترين ضعفي را به دست دشمن ندهد. توكل عجيبي به خداوند يكتا داشت و در آغاز هر كاري خدايا به اميد تو مي‌گفت. به همرزمان خود توصيه مي‌فرمود كه با وضو به درگيري بروند و در زمان درگيري آيةالكرسي را بخوانند. قبل از پاكسازي روستاها به نيروهاي خود گوشزد مي‌كرد كه مراقب مردم باشند و از كشتن افراد بي‌گناه دوري نمايند. با نيروهاي ضدانقلاب بسيار قاطعانه رفتار مي‌كرد و حتي كوچكترين حركتي را كه به دليل بر نرمش او در مقابل آنها باشد انجام نمي‌داد. در همه عمليات‌ها پيشتاز بود؛ جلوتر از همه حركت مي‌كرد؛ سعي داشت به جاي همه نيروها بجنگد و بيشترين ايثار و مردانگي را انجام دهد. او براي نيروهاي غير بومي احترام بيشتري قايل مي‌شد و آنها را مهمان‌هاي عزيز خطاب مي‌كرد. بسيار سخي و بخشنده بود؛ به دليل آنكه خود طعم تلخ فقر را چشيده بود درد فقرا را مي‌دانست و يكي از توصيه‌هاي مكرر خود را رسيدگي به محرومان و تهيدستان منطقه قرار مي‌داد. به گفته يكي از همرزمان شهيد روزي كه شهيد مقداري از مايحتاج خانواده‌ي خود را تهيه كرده بوده است در راه با پيرزن 50 ساله‌اي برخورد مي‌كند و وقتي كه از پيرزن مي‌پرسد به كجا مي‌رود پيرزن در جواب مي‌گويد كه به روابط عمومي سپاه مي‌روم تا مقداري وسايل بگيرم. در اين هنگام روحيه سخاوت و بخشندگي شهيد جوش مي‌آيد و به همرزم خود مي‌گويد كه دست پيرزن را بگيرد و سوار ماشين كند. پيرزن را تا نزديك منزلش مي‌برند و شهيد همه وسايلي را كه براي خانه‌ي خودش خريده بوده است به آن پيرزن مي‌دهد. اما نحوه‌ي شهادت شهيد چگونه بوده است؟ در تاريخ 25/3/61 گروهي از همرزمان شهيد فرشته كه در پايين كوهي به نام تفين قرار داشتند از طريق بي‌سيم با شهيد فرشته تماس مي‌گيرند و موقعيت خطرناك خود را براي او گزارش مي‌دهند. فرشته بعد از 1 ساعت در همان محل حاضر مي‌شود و در پشت توپ 106 كه بر روي جيب مخصوص شهيد قرار داشته است مستقر مي‌شود. اما بعد از 1 بار شليك كردن به طرف قله كوه كه مقر نيروهاي ضدانقلاب بوده است توپ‌گير مي‌كند و ديگر عمل نمي‌نمايد. در اين هنگام شهيد فرشته به پشت توپ مي‌آيد و موقعي كه مي‌خواهد نقص توپ را برطرف كند عمل مي‌كند و آتش عقبه آن شهيد فرشته را دربر‌‌مي‌گيرد و پيكر مطهر او را تكه تكه مي‌كند. آري همانطور كه شهيد بارها آرزو مي‌كرد تكه تكه شد وجنازه او را درون كيسه‌اي قرار گرفت.



1- يكي از روستاهاي بخش سروآباد مريوان.

1- معروف به عبه حه‌بيب كه در سال 1329 در شهرستان مريوان به دنيا آمد، پس از پيروزي شكوهمندانه انقلاب اسلامي كه هنوز سپاه پاسداران انقلاب اسلامي تأسيس نيافته بود به اتفاق چند نفر از دوستان خود به صورت خودجوش به مقابله با گروهك‌هاي ضدانقلاب در مريوان پرداخت و در تاريخ 23/4/58 در حين درگيري با گروهك‌هاي كومله، همراه چند تن از همرزمان غيور خود در محل مدرسه‌ي قرآن مريوان به شهادت رسيد.

2- يكي از شهرستان‌هاي مرزي استان كرمانشاه كه در جريان هجوم گروهك‌هاي ضدانقلاب مقاومت و پايداري فراواني را از خود به منصه ظهور رسانيد و تعداد زيادي از رزمندگان دلاور بومي و غيوربومي در جريان مبارزه آن شهر به شهادت رسيدند. دكتر مصطفي چمران، فرمانده‌ي غيور جنگ‌هاي نامنظم كشور در آن جريان حضور شجاعانه و مؤثري داشته است، وي در وصيت‌نامه‌ي خود به شهر پاوه قسم ياد مي‌كند.

3- يكي از روستاهاي بخش كلاترزان سنندج.

4- مركز بخش كلاترزان سنندج.

1- يكي از شهرستان‌هاي كردستان كه در 74 كيلومتري جنوب سنندج قرار دارد، مساحت آن 1879 كيلومتر مربع مي‌باشد و در ارتفاع 1464 متر از سطح دريا قرار گرفته است. كامياران با 101237 نفر جمعيت يكي از مناطق حاصلخيز استان بوده و داراي روستاهاي سرسبز و آبادي است كه از نظر مرتع‌داري و توليد ميوه از جايگاه ويژه‌اي برخوردار مي‌باشد.

2- يكي از روستاهاي شهرستان كامياران.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده