نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - شفاهى
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
رقیه سلطان شهید "حجت الله افسری" در خاطرات فرزند شهیدش گفت: «من حجت الله را از روز تولدش بسیار مواظبت می کردم با این تصور که این هدیه ای الهی است برایم و باید خوب او را تربیت کنم در نمازش ، اعمالش بسیار دقت می کردم که چه حلال است و چه چیزی حرام است. خدا رو شکر که فرد خوبی تحویل جامعه دادم.»
کد خبر: ۵۴۷۷۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۱۳

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
حلیمه خاتون مادر شهید "حسین رستمی منش" در خاطرات فرزند شهیدش گفت: «حسین از یازده سالگی کار می کرد و بسیار معتقد به خدا و ائمه اطهار داشت. انقلاب که شد شب ها نگهبانی می داد و وقتی من گفتم نگرانت هستم در جواب به من گفت مادر نگران نباش با خدا باش و پادشاهی کن.»
کد خبر: ۵۴۷۷۹۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۱۳

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
جعفر پدر شهید «سعید افسریان» در خاطرات فرزندش گفت: «من در رفتن او به جبهه نه نیاوردم و او به جبهه رفت. او یک هفته در جبهه بود و بعدش خبر شهادت او را برایم آوردند. سعید و پسر عمویش را یکروز با هم تشییع کردیم.»
کد خبر: ۵۴۷۷۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۱۱

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
محمود در خاطرات فرزند شهیدش "علیرضا رضایی" گفت: «با اینکه سن کمی داشت و برادر بزرگترش جبهه بود، اجازه نداد من به جبهه بروم و خودش به همراه 14 نفر دیگه راهی آموزش و جبهه شدند. بعد از عملیات والفجر مقدماتی یکی از این 15 نفر شهید شد و دیگری اسیر و دیگر خبری از آنها نشد تا بعد از 15 سال جنازه هایشان را آوردند »
کد خبر: ۵۴۷۷۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۱۰

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهید «فرج‌اله چشفر» از شهدای بسیجی استان ایلام است که بهمن ماه 1364 در چنگوله مهران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. پدر گرانقدر این شهید می‌گوید: «دوست داشتم پسرم در سن پایین ازدواج کند، در تدارک خرید وسایل عروسی‌اش در بازار بودم که خبر شهادتش را به من دادند و هزینه عروسی پسرم، صرف مراسم فاتحه‌اش شد.» در ادامه فیلم این مصاحبه منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۴۷۷۲۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۴

خاطرات شفاهی والدین شهدا
زینب وسیله مادر شهید «بهروز احمدزاده‌لداری» می‌گوید: «زمانی که به مرخصی می‌آمد، به من می‌گفت: اگر خبر شهادتم را شنیدید برایم گریه نکنید و برای امام حسین(ع) و یاران باوفایش گریه کنید. من امانتی در دست شما بودم که اکنون بسوی صاحب اصلی‌اش برمی‌گردم.»
کد خبر: ۵۴۷۷۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۴

«آسمان، آبی‌تر»
«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با آزاده سرافراز «حیدر جعفری» به مصاحبه پرداخته است. این آزاده و جانباز سرافراز چنین روایت می‌کند: «فرمانده عراقی دستانم را برای تیرباران بست و من را تهدید به تیرباران می‌کرد و هر بار خنده‌های من بیشتر می‌شد.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۴۷۶۸۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۴

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «عیسی کریمی» می‌گوید: «از اول انقلابی بود، تو تظاهرات می‌رفت و اعلامیه توزیع می‌کرد، داشت وضو می‌گرفت، نشستیم با هم سحری خوردیم و من رفتم مسجد، موقع برگشت از مسجد دیدم که داره میره.»
کد خبر: ۵۴۷۶۳۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۳

آسمان، آبی‌تر
«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با جانباز 70 درصد دفاع مقدس «محمدعلی پارسائیان» به مصاحبه پرداخته است. این جانباز سرافراز چنین روایت می‌کند: «در عملیات رمضان به میدان مین ستون پنجم برخورد کردیم» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۴۷۶۲۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۳

توسط انتشارات «راه یار»منتشر شد
کتاب «گردان نانواها» خاطرات شفاهی مردم روستای خانوک از پشتیبانی دفاع مقدس به قلم فاطمه ملکی و توسط انتشارات «راه یار» منتشر شد.
کد خبر: ۵۴۷۵۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۴

آسمان، آبی تر
«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با آزاده سرافراز «محمدرضا اسلامی» به مصاحبه پرداخته است. این آزاده سرافراز چنین روایت می‌کند: «در عملیات بدر لوله تانک های دشمن روی سرمان بود که اسیر شدیم.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۴۷۵۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۲

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید قراگوزلو گفت: پدرش بیقرارش بود و طاقت دوری از بهرام را نداشت به طوری که در دومین سالگردش به او پیوست.
کد خبر: ۵۴۷۵۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۲

شهید «باقر ملکی» نوجوان پانزده ساله‌ای بود که آرزوی رفتن به جبهه داشت و بعد از شهادت برادرش «عباس»، بار‌ها اقدام رفتن به جبهه کرد تا سنگر برادر شهیدش خالی نماند، سرانجام فروردین ماه ۱۳۶۴ بر اثر بمباران هوایی شهر ایلام همراه پدرش به درجه رفیع شهادت نایل آمد. در ادامه فیلم خاطرات شفاهی خانواده شهیدان «ملکی» تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۴۷۵۲۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۲

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «غلام آرمون» می‌گوید: «غلام بچه عاقل و با معرفتی بود، وقتی اومد خونه شب تا صبح را نخوابید، همش گریه می‌کرد، گفتم غلام چرا گریه می‌کنی، گفت دلم برای رفیقام که شهید شدن تنگ شده.»
کد خبر: ۵۴۷۵۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۲

اسناد افتخار؛
برادر شهید «احمد دهسنگی» می‌گوید: «بعد از مرخصی زمانی که می‌خواست به جبهه برود، به او می‌گفتم: انشاالله بسلامت بروی و برگردی. می‌گفت: فقط برایم دعا کن شهید بشوم.»
کد خبر: ۵۴۷۳۴۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۸

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید والامقام «اسفندیار نوروزی» در بیان خاطرات فرزندش می گوید: پسرم علاقه زیادی به جبهه داشت. تا قبل از سن سربازی به زور او را نگهداشتم که جبهه نرود ولی وقتی به سن سربازی رسید سریعا به جبهه رفت.
کد خبر: ۵۴۷۳۲۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۱۰

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید والامقام «امیرحسین جمشیدی» می‌گوید: پسرم هیکل رشیدی و قد بلندی داشت که به جبهه رفت. بعد از هفت سال که پیکرش برگشت، فقط جمجمه‌اش در تابوت بود و اثری از آن هیکل رشید نبود.
کد خبر: ۵۴۷۳۲۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۱

گفتگویی با همسر شهید والامقام «سید نجم موسوی»؛
سیده رقیه دادوند همسر شهید «سید نجم موسوی» می‌گوید: آخرین باری که می‌خواست به جبهه برود با التماس گفتم نرو من تنها می‌شوم، با خنده گفت؛ نترس من لیاقت شهادت ندارم مگر اینکه سعادت ازدواج با تو راه شهادت را به رویم بگشاید. در ادامه مصاحبه تصویری با همسر این شهید والامقام تقدیم مخاطبان عزیز می‌شود.
کد خبر: ۵۴۷۳۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۸

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
پدر شهید «غلامشاه شادابی‌پور» می‌گوید: «عمر شهید کوتاه بود، آدم خوب و عزیزی بود، تو روستا از هر کی بپرسی غیر از این نمیگه، هر چه داشت به ما می‌بخشید.»
کد خبر: ۵۴۷۲۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۷

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهيد «حمدالله فاضلي» از شهدای استان ایلام است که خرداد ماه 1367 در منطقه عملیاتی مهران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. پدر شهید می‌گوید: از دغدغه‌های پسرم این بود هیچ وقت دست از یاری اسلام برندارید و دستورات اسلامی را به طور کامل اجرا کنید و از وطن دفاع کنید. در ادامه کلیپ این مصاحبه تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۴۷۱۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۶