از شهید «امیرولی عابدی»
داشتیم از پادگان بیرون می رفتیم که در آستانه در پادگان، یک گلوله توپ صد و پنج به فاصله بیست متری ماشین ما به زمین خورد.همه خوابیدند، بجز او، به او گفتم، خدا بهت رحم کرد، گفت ما از این سعادتها نداریم، تا نزدیکی منطقه درگیری در راه برای ما سرودهای انقلابی و شعرهای حماسی می خواند، چهره اش چنان معنوی شده بود که در دل یقین کردم امروز رفتنی است در مسیر توسط افراد کومله و دمکرات کمین خوردیم.
کد خبر: ۴۴۵۲۰۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۲
خاطره ی از شهید محمد کریمی نژاد- راوی همرزم شهید
اوایل خیلی کم حرف بود، اما کم کم با هم دوست شدیم. گاهگاهی برایمان از زندگیش می گفت از رنج ها و دربدری ها، از تجربه های شغلی کارگری و چوپانی و ... حالا هم کارمند ساده جهاد سازندگی بود که داوطلبانه به جبهه آمده بود...
کد خبر: ۴۴۵۱۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۲
دو برادر ، دو همرزم
باقر زرآبادیپور، چهارم مهر ۱۳۲۲، در روستای الین از توابع شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش مقصود و مادرش مروارید نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. کارگر بود. سال ۱۳۴۶ ازدواج کرد و صاحب سه پسر و چهار دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. هفدهم خرداد ۱۳۶۷، در شیخمحمد عراق بر اثر اصابت ترکش به کمر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهر زادگاهش قرار دارد.
## محمدصادق زرآبادیپور، دوم شهریور ۱۳۳۱، در روستای الین از توابع شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش مقصود (فوت۱۳۵۰) و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. کارگر کارخانه نخریسی بود. سال ۱۳۵۶ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و دو دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. سوم تیر ۱۳۶۶، در سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به کمر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهر زادگاهش قرار دارد. برادرش باقر نیز به شهادت رسیده است.
کد خبر: ۴۴۴۲۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۴
دو برادر ، دو همرزم
حسن شالی، هشتم اردیبهشت ۱۳۳۵، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش مهدی، خواربار فروش بود و مادرش ربابه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم تیر ۱۳۶۰، در سردشت توسط گروههای ضدانقلاب شکنجه شد و سپس بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد. برادرش علی نیز به شهادت رسیده است.
## علی شالی، سوم دی ۱۳۴۱، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش مهدی و مادرش ربابه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. پانزدهم دی ۱۳۶۰، در کرخهنور بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد. برادرش حسن نیز به شهادت رسیده است.
کد خبر: ۴۴۴۲۸۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۴
دو برادر ، دو همرزم
داود توکلی، هفدهم فروردین ۱۳۳۶، در روستای سعیدآباد از توابع شهر بوئینزهرا به دنیا آمد. پدرش محمد، کشاورز بود و مادرش خدیجه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. کارمند اداره زمین شهری بود. سال ۱۳۵۷ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و دو دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. نوزدهم اردیبهشت ۱۳۶۱، در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد. برادرش محمدباقر نیز به شهادت رسیده است.
## محمدباقر توکلی، سال ۱۳۴۱، در روستای سعیدآباد دشتابی از توابع شهر بوئینزهرا به دنیا آمد. پدرش محمد، کشاورز بود و مادرش خدیجه نام داشت. تا پایان سطح اول در حوزه علمیه درس خواند. طلبه بود. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. سی و یکم خرداد ۱۳۶۱، در بزهیرآباد میمک دچار سانحه رانندگی شد و به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد. برادرش داود نیز به شهادت رسیده است.
کد خبر: ۴۴۴۲۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۴
اولین سالگرد شهادت سردار شهيد «علی ییلاقی»، روز پنجشنبه 15 آذر ماه 97 در شهرستان بهشهر برگزار می شود.
کد خبر: ۴۴۳۹۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۴
دوست و همرزم شهید بابانظری درباره او تعریف میکند: رضا جثه کوچکی داشت و کوچک بسیجی با آن رنگ خاکی بر قامتش برازنده بود، تسبیح نازکی که به دستش بود و چفیه سیاه با راههای سفیدی که به دور گردنش بود به تمام معنا نشانه هایی از یک بسیجی خاکی بود.
کد خبر: ۴۴۳۹۳۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۳
میرحسینی گفت بد نیست چند دقیقه زودتر از اذان موتور برق را روشن کنی و پشت بلندگو مناجات بگزاری. شاید بعضی ها خواستند زودتر بلند شوند.
کد خبر: ۴۴۳۸۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۱
در عملیات مسلم ابن عقیل قرار بود شبانه به شهر مندلی عراق وارد شویم، شهید حسین اخلاصی زنگنه- که بچه های رزمنده را با نام گلاب صدا می زد قبل از حرکت ، اورکت خود را از تن بیرون آورده و به مسئول خود داد. من به او گفتم: گلاب، شب مندلی خیلی سرد است و او جواب داد: گلاب! من که امشب شهید می شوم، چرا مدیون بیت المال باشم؟
کد خبر: ۴۴۳۷۵۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۱
خاطرات;
شهید ناصر یونسی در سال 1341 در روستاي «محرزي» از توابع بوشهر به دنیا آمد.شهيد پس از اتمام تحصيلات راهنمايي، با شروع جنگ تحميلي روانه ي جبهه هاي نبرد با دشمن شد. و سرانجام در عملیات طریق القدس 1360/9/9 به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۴۳۲۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۸
شهید آبان ماه;
علي بحراني د در سال 1344 ( هـ . ش) چشم به جهان گشود. باشروع جنگ علی با اینکه دوره راهنمایی را هنوز تمام نکرده بود عازم جبهه جنگ شد.او پس از رشادتهاي فراوان در صحنهي نبرد، 61/8/11 ، عمليات «محرم» به شرف شهادت نائل شد
کد خبر: ۴۴۲۹۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۹
خاطراتی از شهید حسینعلی مونسان
کد خبر: ۴۴۲۸۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۷
تأملی بر زندگی سرداری از اورامان ؛
شهید نجیب پیران ویسه یکی از دلاوران کرد منطقه اورامانات استان کرمانشاه است که در کارنامه زندگی پر فراز و نشیب او نکات برجسته ای به چشم می خورد که یکی از مهم ترین آنها همرزمی با شهید چمران در غائله پاوه است.
کد خبر: ۴۴۲۷۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۷
روایتی خواندنی از همرزم شهید رضا کریم لو در سالروز منتشر شد؛
سیزدهم آبان بود و شب عملیات. بچه ها یه حال و هوای دیگه داشتند. یکی دعا می خواند ، یکی وصیت نامه می نوشت ، بعضی ها هم که نور بالا می زدند، از حال و هوایشان معلوم بود که رفتنی هستند. در این چند مدت ، به قدری عملیات دیدیم که تقریباً می توانیم شهدا را از قبل شناسایی کنیم . مثل اینکه این بار نوبت آقا رضا بود.
کد خبر: ۴۴۱۸۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۳
خاطرهای از شهید سید حسین صادقی؛
همرزم شهید سیدحسین صادقی از دوست خود چنین میگوید: روزی در جبهه دیدم که سید حسین صادقی یک کاغذی در دست دارد و نام بچه ها را در آن نوشته است از او پرسیدم که این چه کاغذی است و تو در داخل آن چه می نویسی ؟
کد خبر: ۴۴۱۶۸۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۵
خاطره ای از شهید جعفر چناری از زبان همرزم شهید
سر و پدر در یک لحظه انگار همدیگر را نمی شناختند. اما در یک لحظه همدیگر را در آغوش می گرفتند.
انگار، چند لحظه دیگر، با هم نیستند.پدر، انگار از صحنه نبرد کربلا برگشته بود و تجربه آنجا را در سینه داشت...
کد خبر: ۴۴۱۱۳۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۲
خاطره ای از شهید صادق صیدکرمی-راوی همرزم شهید
حدوداً یک شبانه روز در راه بودیم. خبری از غذا نبود با مشکل، مقداری غذا تهیه کردیم. هم خسته و هم گرسنه بودیم. غذا هم خیلی کم بود. صادق غذای سهم خود را تقسیم کرد و به دیگر رزمندگان داد.گفتم: چرا غذا نمی خوری؟ گفت: من نمی خورم، غذا کم است، بگذار دیگر رزمندگان سهم مرا بخورند...
کد خبر: ۴۴۰۹۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۹
گفتم، خدایا امشب بچه ام به خوابم بیاد که دیگه گریه نکنم و آرام بشم
دیدم یه دشتی همه برف باریده وکوه ها پر ازبرف هست . یه دربزرگی بود تا دروباز کردم دیدم بچه ام ازدورداره میاد ومن بغلش کردم ، گفتم بیا مامان برات برنج آوردم . تو که ساکت هم نیاوردی ووسیله نداری .گفت ، همه چی دارم . اون شب من برای مراسمش خیلی غذا پخته بودم . چهار تا قابلمه شام هم برای همسایه هایی که نبودند کنار گذاشته بودم .میگفت ، امشب خیلی غذا خوردم . تو نگران نباش بیا میوه بهشتی بخور . من دارم خدمت میکنم وبعد ازخدمت هم برمیگردم
کد خبر: ۴۴۰۹۱۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۱
گفتوگو با مادر و همرزمان شهید محمدمهدی ایثاری از یگان ویژه صابرین
شهید ایثاری به واقع ایثارگر بود. اهل خیر رساندن و کمک به دیگران و دست و دلباز و بخشنده بود و وابستگی به مال دنیا نداشت. مهربان و اهل کمک به پدر و مادر بود. شهید بهمن مصائبی از همرزمان شهید مهدی بود که چند سال بعد از ایشان به شهادت رسید نقل میکرد که در دوره آموزشی به اتفاق هم در حرم مطهر امام رضا (ع) زیارت میکردیم.
کد خبر: ۴۴۰۵۶۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۴
خاطره ای از سردار رشید اسلام شهید حجت اله سلیمانی به نقل از همرزم شهید
با حالت بسیار سوزناکی، به درگاه پروردگار دعا می کرد و لحظات را همچنان، با گریه و التماس به درگاه الهی به سر می برد...
کد خبر: ۴۴۰۵۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۴