نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - تنها خاطره
در ویدئویی که توسط مرکز تولید و نشر دیجیتال انقلاب اسلامی استان قزوین تولید شده، خاطره‌ای از شهید «رضا حسن‌پور» از فرماندهان قزوینی در دوران دفاع مقدس، به تصویر کشیده شده است.
کد خبر: ۵۵۹۰۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۹

با هدف زنده نگه داشتن یاد شهدا؛
سنگ مزار شهدای روستا‌ی رادکان با هدف زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا رنگ‌آمیزی شد.
کد خبر: ۵۵۹۰۲۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۹

قسمت نخست خاطرات شهید «سید محمدعلی ترابی»
مادر شهید «سید محمدعلی ترابی» نقل می‌کند: «گفت: دستی را در پشتم احساس کردم. صدایی دلنشین گفت: برو فرزندم! برو که از فرزندان و از سربازان، جا نمانید! من آن چهره نورانی، مواج و مهربان رو دیدم مادر! ایشان خودش پرونده من رو امضا کردند.»
کد خبر: ۵۵۸۹۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۸

خاطره‌‌ای از شهید «حاجعلی غلام‌حسینی»
فرزند شهید تعریف می‌کند: «مبتلا به مشکل حنجره بود و به مدت چندین ماه نمی‌توانست با کسی ارتباط برقرار کند و دکتر در بهبودی ایشان دچار مشکل شده بود. شهید در خواب...»
کد خبر: ۵۵۸۹۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۸

خاطره‌‌ای از شهید «رضا مرادنسب»
فرزند شهید تعریف می‌کند: «هنوز گرمای پر مهرش را بر سرم حس می‌کنم، ولی قهرمان دوران کودکی من با همه قهرمانان جهان فرق می‌کرد.»
کد خبر: ۵۵۸۹۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۷

فرزند شهید «رضاعلی آرایی» می‌گوید: پدرم فوق العاده به خواندن قرآن اهمیت می‌داد روزی در خانه مشغول خواندن قرآن بودم که پدرم از سرکار برگشت کنار من نشست و گفت: دخترم شما در زندگی آینده خود خوشبخت می‌شوی.
کد خبر: ۵۵۸۸۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۶

خاطره‌‌ای از شهید «سیاه دهقان‌آزاد»
پدر شهید تعریف می‌کند: «بار خود را برای تمام کردن سربازی بست و رفت. در آن جا بود که تصمیم خود را برای رفتن به جبهه، نهایی کرد و با فرستادن نامه‌ای به همسرش ما را از تصمیمش با خبر ساخت.»
کد خبر: ۵۵۸۸۹۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۶

مادر شهید مدافع حرم «حجت اسدی»:
مادر شهید مدافع حرم «حجت اسدی» گفت: فرزندم شهرت را دوست نداشت و اخلاص را سرلوحه کارش قرار داد، خداوند هم تلافی کرد و اسمش را بر روی بنر‌ها و پوستر‌های شهر قزوین نوشت و جاویدان شد.
کد خبر: ۵۵۸۸۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۴

در معراج شهدای قزوین؛
پنجاه و سومین مراسم گرامیداشت و خاطره‌گویی شهدا به یاد شهید «احمدعلی طاهرخانی» در معراج شهدای قزوین برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۵۸۸۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۳

مادر شهید «رجبعلی احمدیان‌چاشمی» نقل می‌کند: «با تمام این احوال انگار به خوابی عمیق فرو رفته. با این همه زخم، نه دردی و نه آه و ناله‌ای. دستش را بوسیدم و او را به خدا سپردم.»
کد خبر: ۵۵۸۸۱۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۲

خاطره‌‌ای از شهید «مازیار صابری فارغانی»
مادر شهید تعریف می‌کند: «پسری دلسوز و مهربان بود. به تمام مردم محله‌مان کمک می‌کرد، بخاطر همین گاهی وقت‌ها از بس کمک‌هایش زیاد بود از سوی خانواده مورد سرزنش قرار می‌گرفت.»
کد خبر: ۵۵۸۸۰۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۲

خاطره‌‌ای از شهید «شهریار برومند تمبکی»
پدر شهید تعریف می‌کند: «شهریار می‌گفت «ما می‌رویم تا راه کربلا را باز کنیم، خیلی از ماها باید شهید شوند تا راه کربلا باز شود، آن وقت شما می‌توانید به کربلا بروید.»»
کد خبر: ۵۵۸۷۷۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۲

خاطره‌‌ای از شهید «غلام قلندری هرمزی»
پدر شهید تعریف می‌کند: «زمانی که نبودم غلام مرد خانه بود. هم بیرون از خانه کار می‌کرد و هم در خانه به مادرش کمک می‌کرد.»
کد خبر: ۵۵۸۷۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۱

خاله شهید «عبدالعلی طاهریان» نقل می‌کند: «گفتم: این چه کاریه می‌کنی؟ تازه دیروز اسلحه رو فشنگ به منزل آوردی و امروز هم می‌خوای تحویل بدی؟ گفت: هرچه امام بگه اطاعت می‌کنیم، دستور، دستور رهبره. دیروز گفتن بگیرین و امروز گفتن تحویل بدین. من هم مطیع رهبرم هستم.»
کد خبر: ۵۵۸۷۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۹

از خصوصیات بارز اخلاق شهید «خلیل بیاتی» می‌توان اشاره کرد که وی در انجام عبادات و فرائض دینی نسبت به خداوند تبارک و تعالی خاضع و خاشع بود.
کد خبر: ۵۵۸۶۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۹

خاطره‌‌ای از شهید «عبدالله مسیحی ایسینی»
پدر شهید تعریف می‌کند: «صدا به طوری واضح بود که تمام جمع متوجه صدا می‌شدند. بار آخر بود که شهید عبدالله، مانع از فرستادن دوستانش شد و گفت «مثل اینکه امشب شب شهادت من است»»
کد خبر: ۵۵۸۶۴۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۳۰

خاطره‌‌ای از شهید «حسین دهقانی سیاهکی»
مادر شهید تعریف می‌کند: «شهید گفت «من هم می‌خواهم به جبهه بروم و از مردم و میهنم دفاع کنم و این وظیفه شرعی هر مسلمانی است.»»
کد خبر: ۵۵۸۶۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۵

خاطره‌‌ای از شهید «شنبه عیسوی»
فرزند شهید تعریف می‌کند: «در آن زمان ماشین‌ها مسافران سر راهی را سوار نمی‌کردند، پدرم مجبور شد برای نجات جان ما در وسط خیابان بخوابد و ...»
کد خبر: ۵۵۸۶۰۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۵

خاطره‌‌ای از شهید «غلامشاه شادابی‌پور»
پدر شهید تعریف می‌کند: «وقتی دیدند او انسان متدین و خوبی است او را به عنوان معاون پایگاه بندر منصوب کردند. یادم هست که همیشه تاکید می‌کرد که ما باید با قاچاقچیان مبارزه کنیم.»
کد خبر: ۵۵۸۵۷۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۴

قسمت نخست خاطرات شهید «یحیی حیدری»
دوست شهید «یحیی حیدری» نقل می‌کند: «ماشین تدارکات آماده رفتن به نقاط آزاد شده گردید. قبل از برخورد با مین بچه‌ها فوراً خود را به بیرون پرت کردند و گرفتار رگبار نیرو‌های کومله شدند و به شهادت رسیدند.»
کد خبر: ۵۵۸۵۷۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۴