همزمان با گرامیداشت ایام فاطمیه؛
همزمان با گرامیداشت ایام فاطمیه، یادواره شهدای روستای امیرآبادنو پنجشنبه، نهم آذر ماه برگزار میشود.
کد خبر: ۵۶۰۱۰۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۷
خاطرهای از شهید «حسن قاسمینژاد رایینی»
همسر شهید تعریف میکند: «سال قبل از شهادتش زمان سال تحویل، خیلی به من اصرار کرد که سال تحویل امسال را در بهشت زهرا بر سر قبر برادر شهیدش عوض باشیم. اولش من مخالفت کردم تا اینکه...»
کد خبر: ۵۶۰۱۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۷
خاطرهای از شهید «محمد عوضزاده»
مادر شهید تعریف میکند: «هر ماه محفل انس با قرآن برگزار میکرد و هفتهای یک بار جلسه کلاس قرآن میگذاشت و به همه تاکید میکرد زندگیتان را قرآنی کنید...»
کد خبر: ۵۶۰۰۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۷
با هدف زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا؛
یادواره شهدای محله دباغان قزوین با هدف زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا برگزار میشود.
کد خبر: ۵۶۰۰۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۷
خاطرهای از شهید «جمشید کمالپور»
همسر شهید تعریف میکند: «دلم همیشه شورش را میزد، هر وقت از خانه بیرون میرفت تا وقتی که برمیگشت دلم هزار راه میرفت، انگار دلشوره و اضطراب جزئی از من شده بود...»
کد خبر: ۵۶۰۰۴۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۶
خاطرهای از شهید «غلام خانکنژاد»
پسر عمه شهید تعریف میکند: «شهید مداح اهل بیت بود، در مراسمات حضور فعالی داشت و مداحی میکرد. صدای شیرین و دلنشینی داشت و...»
کد خبر: ۵۶۰۰۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۶
مادر شهید میگوید: بسیار مقید به حق الناس بود به مسجد میرفت مسئول تقسیم غذا بین مردم بود اضافه غذا را به ما نمیداد میگفت: مال مسجد است.
کد خبر: ۵۵۹۹۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۵
خاطرهای از شهید «هدایتالله حاجیزاده رودخانه»
مادر شهید تعریف میکند: «شهید گفت«مادر دعا کن که نه مجروح و نه اسیر شوم، فقط دعا کن شهید شوم.»»
کد خبر: ۵۵۹۹۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۵
قسمت دوم خاطرات شهید «سید علی شعنی»
شهید «سید علی شعنی» نقل میکند: «پیرزن آهی کشید و گفت: خدا را شاکرم که پیش جدم حضرت فاطمه (س) و حضرت زینب (س) شرمنده نیستم. فرزندم ذریه حضرت فاطمه (س) را تنها نگذاشت. پای رکابش با دشمن اسلام جنگید. روسفیدم کردی مادرجان! روسفید شدم!»
کد خبر: ۵۵۹۸۵۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۱
خاطرهای از شهید «مراد خانهرز»
همسر شهید تعریف میکند: زمانی که میخواست به ماموریت برود به من نگاه کرد و گفت: «بعد از اینکه تو زایمان کردی من به جبهه میروم و در برابر دشمن ایستادگی میکنم.»
کد خبر: ۵۵۹۸۴۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۱
خاطرهای از شهید «محمد ملاح کنگی»
همسر شهید تعریف میکند: «گفتم «رضا، رضا» از دیدن ما در آنجا تعجب کرد و من فوراً از او پرسیدم «محمد کجاست؟» رضا گفت «شما اینجا در منطقه چه کار میکنید؟ منطقه جنگی است نباید میآمدی»»
کد خبر: ۵۵۹۸۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۱
فردا؛
فردا، به مناسبت بزرگداشت هفته بسیج، مراسم یادبود شهدای دفاع مقدس برگزار میشود.
کد خبر: ۵۵۹۷۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۳۰
فردا؛
یادواره ۵ شهید روستای قرهباغ، فردا، دوشنبه، ۲۹ آبان ماه سال جاری برگزار میشود.
کد خبر: ۵۵۹۷۰۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۸
خاطرهای از شهید «منصور حیدراصل»
فرزند شهید تعریف میکند: «مادرم برایم تعریف میکرد که در خواب، پدرم را ملاقات میکند و پدرم به مادرم گفته بود «من در طول مراسم با شما خواهم بود و از همه چیز باخبرم و حتی به شما در پذیرایی مراسم کمک میکنم...»»
کد خبر: ۵۵۹۷۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۸
مادر شهید «سید محمد ترابی» نقل میکند: «تمام بدنش تاول داشت و سیاه بود. گفتم: سید محمد! چرا این جوری شدی؟ بیاختیار اشک میریختم. گفت: مامان! چرا گریه میکنی؟ الآن که حالم خوبه، اگه چند روز پیش منو میدیدی چی میگفتی؟»
کد خبر: ۵۵۹۶۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۸
خاطرهای از جانباز 70 درصد «غلام کارگر جلابی»
جانباز «غلام کارگر جلابی» تعریف میکند: «پس از مدتی عازم جبهه شدم، عملیات شروع شده بود و من هم سوار ماشین بودم که ناگهان ماشین ما بر روی مین رفت و منفجر شد...»
کد خبر: ۵۵۹۵۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۴
با هدف زنده نگه داشتن یاد شهدا؛
یادواره شهدای شهرک رادکان با هدف زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا برگزار میشود.
کد خبر: ۵۵۹۵۱۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۳
شب خاطره بهمناسبت هفتمین سالروز شهادت شهید خبرنگار محسن خزایی راوی مقاومت با حضور جمعی از خانوادههای معزز شهدا و ایثارگران، رزمندگان و مسئولان در گلزار شهدای زاهدان برگزار شد.
کد خبر: ۵۵۹۵۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۳
اردوی عملی آمادگی دفاعی دانشآموزان مقطع متوسطه اول در گلزار شهدای شهر قزوین برگزار شد.
کد خبر: ۵۵۹۵۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۳
قسمت نخست خاطرات شهید «محمدحسین تیتی»
خواهر شهید «محمدحسین تیتی» نقل میکند: «مادرم گفت: یا فاطمه زهرا، پسرم رو از تو میخوام. حسینجان! چی شده مادر چرا به این روز افتادی؟ ک دفعه دیدم پرستار تندتند علایم حیاتی محمدحسین را گرفت. گفت: مادرجان! بالاخره مهر مادر و بوی مادری کار خودش رو کرد.»
کد خبر: ۵۵۹۴۶۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۲