نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «غلام آرمون» می‌گوید: «غلام بچه عاقل و با معرفتی بود، وقتی اومد خونه شب تا صبح را نخوابید، همش گریه می‌کرد، گفتم غلام چرا گریه می‌کنی، گفت دلم برای رفیقام که شهید شدن تنگ شده.»
کد خبر: ۵۴۷۵۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۲

قسمت دوم خاطرات شهید «محمود اکبری»
پدر شهید «محمود اکبری» می‌گوید: «هر روز صبح دستم رو روی صورتِ توی قابش می‌کشم و می‌گم: خدا بیامرزدت! خودت خوب بودی، اخلاقت خوب بود، رفتارت خوب بود، جای خوبی هم رفتی! روحت شاد باشه باباجان! روحت شاد!»
کد خبر: ۵۴۷۵۱۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۲

برگی از خاطرات؛
«ضد انقلابیون شب در کنار جاده فرعی که فقط بخاطر پایگاه ما بود سنگر کنده بودند و صبح وقتی مین‌یاب در جلو و بقیه به فاصله پنجاه متری در حال حرکت بودیم ناگهان صدای ایست آمد و در مدت کوتاهی به رگبار گلوله بسته شدیم ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۷۴۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۱

قسمت نخست خاطرات شهید «محمود اکبری»
مادر شهید «محمود اکبری» نقل می‌کند: «گفتم: چرا دفترچه گرفتی؟ هنوز که وقت خدمتت نشده! گفت: چه فرقی داره؟ کار انجام دادنی را باید انجام داد. گفتم: اگه بفرستنت جبهه چی؟ گفت: توکل به خدا. خدا بخواد، شیشه رو کنار سنگ نگه می‌داره!»»
کد خبر: ۵۴۷۴۵۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۱

اسناد افتخار؛
برادر شهید «احمد دهسنگی» می‌گوید: «بعد از مرخصی زمانی که می‌خواست به جبهه برود، به او می‌گفتم: انشاالله بسلامت بروی و برگردی. می‌گفت: فقط برایم دعا کن شهید بشوم.»
کد خبر: ۵۴۷۳۴۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۸

«وقتی داشتیم برای عملیات عظیم کربلای ۵ می‌رفتیم کتانی‌هایم طوری پاره بود که از پایم درمی‌آمد. آقای رضایی راننده تویوتا داشت مرخصی می‌رفت اقبال به او روی آورده بود یک جفت پوتین خوب نصیبش شده بود. با خواهش کتانی‌های پاره‌ام را به پوتین‌های او عوض کردم. گفتم شاید شانس آوردیم اسیر شدیم حداقل پیش عراقی‌ها آبرویمان نرود ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات نویسنده و رزمنده دفاع مقدس «کامبیز فتحی‌لوشانی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۴۷۳۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۸

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید والامقام «امیرحسین جمشیدی» می‌گوید: پسرم هیکل رشیدی و قد بلندی داشت که به جبهه رفت. بعد از هفت سال که پیکرش برگشت، فقط جمجمه‌اش در تابوت بود و اثری از آن هیکل رشید نبود.
کد خبر: ۵۴۷۳۲۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۱

گفتگویی با همسر شهید والامقام «سید نجم موسوی»؛
سیده رقیه دادوند همسر شهید «سید نجم موسوی» می‌گوید: آخرین باری که می‌خواست به جبهه برود با التماس گفتم نرو من تنها می‌شوم، با خنده گفت؛ نترس من لیاقت شهادت ندارم مگر اینکه سعادت ازدواج با تو راه شهادت را به رویم بگشاید. در ادامه مصاحبه تصویری با همسر این شهید والامقام تقدیم مخاطبان عزیز می‌شود.
کد خبر: ۵۴۷۳۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۸

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
پدر شهید «غلامشاه شادابی‌پور» می‌گوید: «عمر شهید کوتاه بود، آدم خوب و عزیزی بود، تو روستا از هر کی بپرسی غیر از این نمیگه، هر چه داشت به ما می‌بخشید.»
کد خبر: ۵۴۷۲۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۷

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهيد «حمدالله فاضلي» از شهدای استان ایلام است که خرداد ماه 1367 در منطقه عملیاتی مهران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. پدر شهید می‌گوید: از دغدغه‌های پسرم این بود هیچ وقت دست از یاری اسلام برندارید و دستورات اسلامی را به طور کامل اجرا کنید و از وطن دفاع کنید. در ادامه کلیپ این مصاحبه تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۴۷۱۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۶

قسمت دوم خاطرات شهید «سید احمد شجاعی‌امرئی»
برادر شهید «سید احمد شجاعی‌امرئی» نقل می‌کند: «به پدر گفتم: سید احمد شهید شده. گفت: من داغ دو فرزند دیدم، اما این یکی که در راه خدا رفته تحملش برایم آسان‌تره.»
کد خبر: ۵۴۷۱۸۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۷

برگی از خاطرات شهید رجایی؛
«به راننده گفت مثلاً این آقا را ببین چقدر شبیه آقای رجایی است! ولی حالا او کجا دارد زندگی می‌کند و با چه ماشین‌هایی رفت‌وآمد می‌کند. این بنده خدا هم آمده سوار اتوبوس دو طبقه شده است! ...» ادامه این خاطره از شهید «محمدعلی رجایی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۷۱۸۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۶

قسمت نخست خاطرات شهید «سید احمد شجاعی‌امرئی»
همسر برادر شهید «سید احمد شجاعی‌امرئی» نقل می‌کند: «همسرم می‌گفت: احساس می‌کنم دیگه برنمی‌گرده! این دفعه همه رو نصیحت می‌کرد. به ما می‌گفت: راه راست رو پیش بگیرین، چون تازه زندگی‌تون رو شروع کردین، مواظب باشین پاتون نلغزه!»
کد خبر: ۵۴۷۱۷۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۶

«پیش ‌از پیروزی انقلاب اسلامی باید به خدمت سربازی می‌رفت اما از آن‌ جایی‌ که نمی‌خواست در خدمت رژیم شاهنشاهی باشد به خدمت نرفت ...» ادامه این خاطره از شهید «ابوالفضل خوئینی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۷۱۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۶

آسمان، آبی‌تر
«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با آزاده سرافراز «محمدعلی زارع» به مصاحبه پرداخته است. این آزاده سرافراز چنین روایت می‌کند: « پس از اسارت رگبار تیر برای خلاص کردن من اثر نکرد.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۴۷۱۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۵

گفتگویی با مادر شهید «محسن میرزایی»؛
مادر شهید والامقام «محسن میرزایی» می‌گوید: اگر می‌خواهیم روح شهدا از ما راضی باشد باید در مسیر آنان حرکت کرده و پایبند حجاب و تقوا و کار علمی و … باشیم.
کد خبر: ۵۴۷۱۰۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۵

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
پدر شهید والامقام «احیاء طالبوند» در بیان خاطرات فرزندش می‌گوید: زمانی که پسرم شهید شد، در تشییع پیکرش بیش از هزار نفر شرکت کردند. تمام آن مردم برای ادای احترام به فرزندم آمده بودند که این موضوع باعث افتخار من شد و افتخار کردم که چنین فرزندی دارم.
کد خبر: ۵۴۷۰۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۸

مدیر کل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان کرمانشاه:
مدیر کل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان کرمانشاه،گفت: فرهنگ والای ایثار و شهادت گنجینه ارزشمندی است که می تواند به عنوان یک الگو در بین جوانان و نسل های آینده ساز کشور معرفی شده و از این طریق اهداف و ارزش های نظام مقدس اسلامی که برگرفته از خون پاک شهداست در جامعه نهادینه شود.
کد خبر: ۵۴۶۹۹۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۱

مادر شهید «رمضانعلی دارابی» نقل می‌کند: « نذر امام رضا (ع) کردیم، اگر حالش خوب شود، او را به پابوس آقا ببریم. غذای او سوپ و مایعات بود که با نی به او می‌دادیم. با آن وضع جسمی، اصرار داشت به جبهه برگردد. می‌گفت: «دلم برای بچه‌ها تنگ شده. اونجا صفای دیگه‌ای داره.» خدا توفیق داد با هم به مشهد مشرف شدیم.»
کد خبر: ۵۴۶۹۸۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۱

خاطره شهید «حسینقلی آزادبخت» به نقل از همرزم شهید؛
همرزم شهید والامقام «حسینقلی آزادبخت» می‌گوید: ایشان یک اخلاق و اخلاص عجیبی داشت که همیشه با وضو بود و همیشه لبخند بر لبانش جاری بود. یک تسبیح داشت که اکثر اوقات ذکر حضرت زهرا (س) را زمزمه می‌کرد.
کد خبر: ۵۴۶۹۳۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۱