نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطره ای از شهید
یک روز که به مرخصی شهری رفته بودیم ، هنگام بازگشت به پایگاه، یک ماشین سپاه دیدیم که در دره ای سقوط کرده بود. قابل ذکر است که محل خدمت ما استان کردستان ، منطقه کوهستانی پنجوین بود ، وقتی که توقف کردیم دیدیم که یک برادر سپاهی داخل ماشین گیر کرده است. کسی جرات پایین رفتن نداشت. زیرا مسیر صعب العبور بود و اگر کسی به پایین دره می رفت بالا آمدن او خیلی مشکل بود، اما شهید سالم زارعی داوطلبانه و با شجاعت و شهامت بسیار آماده رفتن به پایین دره شد.
کد خبر: ۳۹۰۱۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۳

خاطره ای از شهید گرانقدر از زبان مادرش
گفت: من می خواهم بروم اگر من نروم ،برادرانم هم نمی روند ،آنها هم اگر نروند همسایه ها هم نمی روند و آنوقت هیچ کس نمی رود و دیگر هیچ! اما اگر من رفتم دیگران هم می روند .
کد خبر: ۳۹۰۱۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۲

شهید احمد رضاییان ورمزیار
با توجه به اینکه مسئولیت سنگینی برعهده داشت هیچ گاه به من نگفت که چکاره هستم وپی نبردم که چکاره بود و می گفت یک بسیجی ساده هستم.
کد خبر: ۳۸۷۹۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۲۹

خاطره ای از شهید حشمت الله قلی لونی به نقل از مادرشهید
کد خبر: ۳۸۷۴۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۲