شجره طیبه/ خداباماست/ زندگینامه وخاطراتی از شهید سید عبدالله حسینی
شهید سيد عبدالله حسيني
عبدالله حسيني فرزند شمامه در دوم تيرماه 1308 در روستاي بلبلانآباد از توابع بخش دهگلان قروه ديده بهجهان گشود در دوران كودكي، تحصيلات ابتدائي و علوم قرآني را در نزد روحاني محل فراگرفت و با استعداد ذاتي كه در وي وجود داشت توانست بزودي توانای هاي خود را به مردم نشان دهد و به عنوان فردي آگاه به مسائل ديني واحكام شرعي در برپائي كلاسهاي قرآن براي جوانان و نوجوانان روستا قدم بردارد. با رسيدن به سن سربازي به خدمت نظام فراخوانده شد و پس از اتمام دوران سربازي در همان زادگاهش ازدواج نمود وبه خياطي و بزازي مشغول شد،
با پيروزي انقلاب اسلامي همواره مدافع اسلام و انقلاب بود و مردم را به اسلام و ياري انقلاب اسلامي دعوت ميكرد او بيمحابا ضد انقلاب را عوامل خودفروخته، بيمنطق، و ضد دين و مردم معرفي ميكرد و عليرغم همه فشارها و تهديدها و دو بار دستگيري توسط گروهكهاي ضدانقلاب و اخذ تعهد مبني بر عدم تبليغ برعليه آنان، سيد عبدالله شجاعانه بر عليه آنان افشاگري ميكرد. سرانجام ضدانقلاب تاب تحمل فعاليتهاي تبليغي اين سيد بزرگوار را از دست داد و در يك حمله ناجوانمردانه به خانه وي در سال 1359 او را دستگير و در روستاي كولهساران زنداني نمود و پس از قريب به 50 روز تحمل اسارت و زندان وقتي نتوانستند بر اعتقادات راسخ وي خللي وارد كنند مأيوس شــدند و او را به جرم حمايت از جمهوري اسلامي در تـــاريخ 19/4/59 به شهادت رساندند.
«خدا با ماست»
ما با ماشين تويوتایي كه داشتيم بعضي روزها براي فروش پارچه به روستاهاي اطراف ميرفتيم يك روز در بين راه يكي از روستاها ديديم كه يك موتور سوار پشت سرما ميآمد وقتي كه به ما رسيد گفت دموكراتها داخل روستا هستند و خطاب به پدرم گفت آنها شما را تهديد كردهاند و شديداً دنبالتان هستند بعد خداحافظي كرد و به راه خود ادامه داد من و راننده سخت ترسيده بوديم. به پدرم گفتم بيا برگرديم اما او در كمال شهامت گفت همانجا كنارآن چشمه ميمانيم و فعلاً استراحت ميكنيم و وقتي با اصرار ما روبرو شد با روحيه عالي و بسيار آرام فرمودند. اگر خداوند به من آن لياقت را داده است كه از دين او دفاع كنم و اگرحرفم حق است پس چرا از مرگ بترسم و به ما ميگفت نترسيد و هر چه خدا بخواهد همان ميشود. او همواره مرگ در راه خدا را شهادت و سعادت ابدي ميدانست.[1]
«شهيد راه امر به معروف و نهي از منكر»
پدرم در مسائل عبادي بسيار جدي بود هر روز بعد از نماز صبح و تلاوت آياتي از قرآن كارش را شروع ميكرد. و همواره ما را به رعايت و اجبات اسلامي و حمايت از فقرا و نيازمندان توصيه ميكرد و ميفرمودند با مردم با صداقت برخورد كنيد و از افراد دروغگو و پست، دوري كنيد تحت هيچ شرايطي امر به معروف و نهي از منكر را ترك نميكرد.[2]