اين نامه اعمال من است
نامه ی اعمال
بعـد از شـهادت احمـد، شـیرازه ی زندگـی مـا از هـم گسسـت، خلـأ ناشـی از عـدم وجـود او قابــل پــر شــدن نبــود، شــدیداً احســاس تنهایــی مــی کــردم.
تــرس اداره ی
زندگــی و تربیـت بچـه هـا همـه ی وجـودم را فـرا گرفتـه ً بــود، اصــلا لحظــه ای
هــم نمــی توانســتم بــه ایــن موضــوع فکــر نکنــم.
یـک
شـب احمـد را در خـواب دیـدم، لباس سـبز رنـگ زیبایـی برتـن داشـت و کاغـذ پـر
نقـش و نـگاری را هـم در دسـت گرفتـه بـود، پرســیدم احمــد ایــن کاغــذ چیســت؟
گفــت:
ایـن نامـه ی اعمـال مـن اسـت،
مـن در امتحـان قبـول شـدم.
شــب بــو، از تــو خواهــش مــی کنــم، ایــن قـدر ناراحـت و نگـران نبـاش، بـه خـدا تـوکل کـن، بـه او امیـد داشـته بـاش، او بـا شماسـت. هـر نیـازی داریـد، بـا خـدا در میـان بگذاریـد، نمــاز و روزه هایتــان را تــرک نکنیــد، بــرای خــدا باشــید و اوامــر او را بــه جــای بیاوریــد، تـا او هـم شـما را مسـاعدت کنـد.
سـعی کـن
بچـه هـا را خـوب تربیـت کنـی، آن هـا را قانـع بـار بیـاور تـا در زندگـی دچـار
مشـکل نشـوند.
ناگهــان صــدای گریــه ی دختــرم بیــدارم کـرد. وقتـی از خـواب پریـدم، بدنـم یـخ کرده بــود، دیــدم دختــرم هــم مــی لــرزد، گفتــم: چــی شــده عزیــزم؟ گفــت: بابــا را در خــواب دیــدم، امــا هرچــه او را صــدا زدم جوابــم را نــداد، دوســت داشــتم بــا او حــرف بزنــم، امــا رفــت. او را آرام کــردم، تــا صبــح هــر دو بیــدار ماندیــم.
از آن لحظــه بــه بعــد بــا
خــودم عهــد کــردم، دیگــر گلــه و شــکایتی نداشــته باشــم و همــه ی تلاشم
را وقــف تربیــت صحیــح فرزندانــم بکنــم. خداونــد را شــاکرم کــه ایــن صبــر
و شــکیبایی را بــه مــن عنایــت فرمــود.
(خانم شب بو مسعودی همسر شهید احمد حمه ویسی)