نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خودنوشت
خاطره ظنز؛
جانباز«عباس کیایی» از جانبازان دوران دفاع مقدس است. او در خاطراتی که از آن دوران داشته‌است به بخش‌هایی طنزگونه نیز پرداخته است. در نوید شاهد البرز این خاطرات را بخوانید.
کد خبر: ۵۲۷۰۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۲۹

خاطرات خودنوشت از شهید اختری
نوید شاهد - «ای پدرم! این دنیا برای من ارزشی ندارد. این دنیا پایین‌تر از ارزش انسان است. چون انسان جانشین خدا روی زمین است و نباید این دنیا برای ما هدف باشد. بدانید هرکس که در راه خدا جهاد نکند، خداوند جامه ذلت و زبونی به او می‌پوشاند.» نوید شاهد سمنان به مناسبت سیزده آبان، خاطرات خودنوشت دانش‌آموز شهید «علی اختری» را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند.
کد خبر: ۵۲۰۱۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۴

نوید شاهد - جانباز و آزاده «صادق مهماندوست» در قسمت چهارم خاطراتش نوشت: «مشت عباس از پیرمردان گردان ابوذر و آزاده ای بهبهانی بود که در عملیات غرور آفرین خیبر در چنگال دژخیمان بعثی گرفتار شده بود. اما این ظاهر قضیه بود چرا که او نه تنها گرفتار نبود بلکه با روحیه ی بالای خودش به همه بچه ها هم روحیه می داد.»
کد خبر: ۵۱۹۱۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۰۳

خاطره روزنوشت شهيد خیرالله الطافی «2»
نوید شاهد - شهيد "خیرالله الطافی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «مشغول انتقال نيرو بود که يک بمب خوشه ای در داخل کمپرسی می افتد و کفش را سوراخ کرده به زمين می افتد و عمل نمی کند که...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۰۷۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۲۸

شهید "شعبانعلی عنبری‎محمود" از شهدای دوران دفاع مقدس است. اودرخاطره خودنوشت خود چنین می‌نگارد: «همه ما تا در رگ خود خون داريم مي‌جنگيم تا اشرار دست از نبرد خلق قهرمان ما بردارند اگر چه ممكن است همه ما دراين مأموريت شهيد شويم ولي آينده روشني براي سربازان ديگر و هم‌وطنان پيش‌بيني مي‌كنيم.»
کد خبر: ۴۹۴۸۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۸

نوید شاهد - «نیروهای عراقی مثل روباهی که از برابر شیر فرار می‌کند، به این طرف و آن طرف فرار می‌کردند. مثل این‌که غافلگیر شده‌بودند. فقط چندتا تیربارشان یک‌سره چهچهه می‌زد و با هر گلوله‌اش یکی از دوستان ما زمین می‌افتاد. چندتا دلاور پیدا شدند و ...» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت شهید "نقی تی‌تی‌یان"، شما را به مطالعه خاطره‌ای خودنوشت از این شهید گران‌قدر در خصوص عملیات فتح‌المبین دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۹۲۷۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۹

خاطره خودنوشت شهيد "عبدالشهاب ميری" (3)؛
شهيد "عبدالشهاب ميری" در دفتر خاطرات خود می نویسد: ...در ساعت 10:20 دقيقه شب حزب دمکرات در چند متري پايگاه چندين آر پي جي به سوي پايگاه گرماب پرتاب کرد و همگام با تيربار و اسلحه هاي کلاچ و گرينوف و سيمينوف : اما خوشبختانه با کمک لطف پروردگار و امدادهاي غيبي تمام اميد دشمن به نااميدي منتقل شد ...
کد خبر: ۴۷۶۴۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۰۳

شهید «حمیدرضا انصاری خالدی» از شهدای دفاع مقدس است که در منطقه دزفول به شهادت رسید. در این خاطره خودنوشت ماجرای یک روز سربازی را به نوشته است. خواندن این خاطرات خالی از لطف نیست.
کد خبر: ۴۶۸۷۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۱۰

از شهید «محمد رضایی» مناجات نامه کوتاهی به یادگار مانده است که نوید شاهد البرز آن را در سالگرد شهادتش منتشر می‌کند.
کد خبر: ۴۶۸۲۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۱

خاطره خودنوشت شهيد يزدان دوست (1)؛
شهيد ناصر يزدان دوست در دفتر خاطراتش می نویسد: ساعت 8 به سپاه رسيدم تمام برادراني که قرار بود با هم به آموزش برويم بودند و با آنها آشنا شدم. واقعاً بچه هاي خوبي بودند با يک روحيه شادي. بعد از آن مدت ها که پشت در آموزش نشسته بودند حالا مي خواهند وارد يک جاي مقدس که عبورگاه شهدا است بروند...
کد خبر: ۴۶۴۲۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۲۸

خاطره خودنوشت شهيد جليل شرفی «2»
شهيد جليل شرفی در دفتر خاطراتش می نویسد: شهردار عزيز را هم چند بار در خواب ديده ام که يک بار آن در خط مقدم بود که مي گفت ما هميشه در خط هستيم و تا خواستم دنبال او بروم يک مرتبه خمپاره زدند و او را گم کردم. يکبار ديگر هم در خانه ديدمش که باز مي گفت: ما که چيزمان نشده ،ما زنده هستيم و در خط مقدم مي جنگيم.
کد خبر: ۴۶۱۲۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۵

به سنگرهای عراقی رسيدم. يک کالبير 75 سمت راست و يکی ديگر سمت چپ بود بين 2 سنگر کمين رد شديم نزديک به 12 کيلومتر جلو رژيم هاي دهکده را ... کرديم که رسيديم به يک پل ماشين ها رژيم عراق روي آن رد مي شدند . ديديم که تانکها و خودروها زيادتر شد زياد بود ولي ما رفته بوديم که چند نفر در جاي پشت سر عراقی ها بودند .
کد خبر: ۴۵۹۲۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۰

خاطره خودنوشت و تکان دهنده شهيد مظفر داوودی (1)
بيادم مي آيد اول جنگ که شروع شد چند نفر بوديم که خواستيم به جبهه برویم شب خواب ديدم که در حال حرکت به جبهه هستم .ديدم که از درب خانه که بيرون مي آيم يک مرتبه ديدم سيد جواني جلو آمد به اين بنده حقير سر تا پا تقصیر سلام کرد. دستي به دستم داد بنده خيلي ناراحت شدم به اين دليل ناراحت شدم چون بنده سلام جلو نکردم. ..
کد خبر: ۴۵۹۱۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۸

خاطره ای خودنوشت از فرمانده شهید عباس مطیعی
این نوشتار واقعیتی است و حقیقتی است که انشاء الله برای همه سودمند خواهد افتاد و غرض از آن نه خودخواهی است و تعریف از خود ، بلکه نمایاندن گوشه ای از زندگی خود زندگی 24 ساعتم را که هرگز فراموش نمی نمایم. آخرین شبانه روزی که می توانستم راه بروم ، می توانستم مثل تو کارها را انجام دهم. آخرین شبانه روزی که مثل دیگر شبانه روزهای من پر بود از فعالیت و تحرک از آن همه مقاومت و خلاصه آخرین شبانه روزی که در میان دوستان بودم دوستانی که آنان را چون برادر می دانستم و حتی از برادر بهتر.
کد خبر: ۴۵۸۲۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۹

کردستان مظلوم ترین منطقه ایران است. شهید دستغیب می فرماید: هیچ خدمتی در زیر آسمان کبود بالاتر از خدمت در کردستان نیست.
کد خبر: ۴۵۶۲۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۱۰

دست به دعا شدیم که خدایا به عظمت خون شهداء بچه ها را کمک کن. وقتی که لباسهای غواصیمان را پوشیدیم هوا در حال تغییر کردن بود تا تاریکی هوا نم نم باران هم شروع شد. هیچوقت یادم نمیرود صفای نمازی که آنشب در سنگر خواندیم امام جماعت شهید(توکلی) بود.
کد خبر: ۴۵۴۹۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۳

خاطراتی از شهید محمدکاظم شهروی
در همه حال و در همه جا به فکر فرزندانم سمیه و محمدرضا و بقیه بودم و همش در فکر بودم که این بچه ها اینقدر به بابا انس پیدا کرده اند چه کار می کنند مخصوصاً محمدرضا که فهمیده بود من می خواهم بروم جبهه و روز اول صبح هنگام خداحافظی با گریه سر خود را در زیر لحاف کرد از یاد نخواهم برد بفکر سمیه و آن شیرین زبانیها دلم را آتش می زد
کد خبر: ۴۵۲۸۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۲۶

شهيد محمد جواد اختياردار در خاطره خود می نویسد: حالا هم ايشان را به جدشان و مادر عزيزشان سوگند مي دهم که بهترين شهادت ها و والاترين شهادت ها را از خدا برايم تقاضا نمايد. خدايا تو را به حقی که معصومين دارند و تو را به حقی که بر آنها داريد شفاعتش را پذيرفته و عنايت خويش را بار ديگر به من فرو فرست .
کد خبر: ۴۴۷۷۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۰۹

فهميدم که در اين دنيا هيچ چيز به درد نمي خورد و هيچ کس فرياد رس انسان نيست . پي به اين موضوع بردم که در اين مدت 22 سالي که زندگي کرده ام تقريباً زندگيم هيچ پوچ بوده و هيچ توشه ي باارزشي را بر نداشته ام...
کد خبر: ۴۴۷۵۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۰۴

درمدت زمانی که دانشجوی تربیت معلم بودم، از آنجا که زمان ما مصادف بود با به قدرت رسیدن بنی صدر، بیشتر فعالیت هایمان در جهت افشای چهره ناپسند بنی صدر بود.
کد خبر: ۴۴۷۲۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۳۰