زندگینامه شهید نیازعلی گل خاتونبانی؛
پنجشنبه, ۰۷ دی ۱۴۰۲ ساعت ۱۹:۴۳
شهید «نیازعلی گل خاتونبانی» با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه رفت. حتی بعد از قبولی در دانشگاه نیز نتوانست تحمل کند و رفتن به جبهه را به ماندن در دانشگاه ترجیح داد.

به گزارش نوید شاهد لرستان، شهید نیاز علی گل خاتون بانی به سال 1342 در روستای زردآلو از توابع نورآباد لرستان در خانواده ای مذهبی و مستعضعف و معتقد به ولایت فقیه چشم به جهان گشود. در همان اوایل زندگی در آغوش گرم و پر مهر مادری تربیت یافت. پدر و مادر با تبسمی بر لب که نشان از رضایت و شکرگزاری از خداوند بود نام نیازعلی رابر او نهادند.

عشق و علاقه خانواده به مکتب و تربیت اسلامی، تحمل نارسایی های زندگی رنج آور را آسان ساخته بود و نیاز علی نیز تحت همان شرایط رشد می کرد و قبل از آنکه جهت تحصیل راهی مدرسه شود در مکتبخانه محل با همان شیوه قدیمی قرآن می آموخت. اما در روستا نمی توانستند امرار معاش کنند لذا خانواده اش تصمیم گرفتند به شهر نوآباد بروند تا شاید بتوانند فرزند عزیز خود را با مسائل اسلام آشنا نمایند و از این طریق یکی از وظایف شرعی خود را اداء کنند.

دانشجوی شهیدی که جبهه را به دانشگاه ترجیح داد

وی در سن 10 سالگی وارد مدرسه شد و در کلاس دوم ابتدائی مشغول به تحصیل گردید. دوران ابتدایی را در یکی از دبستان های شهر نورآباد به پایان رسانید. او به مطالعه علاقه بسیار داشت و همیشه کتاب های مذهبی و اخلاقی و داستانی مختلف را مطالعه می کرد. پس از گذراندن دوره ابتدایی وارد مقطع راهنمایی شد که اوایل این دوره مصادف بود با پیروزی انقلاب اسلامی.

هیچگاه از خانواده درخواست پول نمی کرد. او تابستان ها را کارگری می کرد و از این راه مخارج خود را تأمین می کرد. با وجود حجم کتاب های درسی برای یاری خانواده و پدر زحمتکشش مشغول به کار شد. در زندگی ساده خویش قناعت پیشه می کرد و همیشه از قناعت و ارزش آن در زندگی صحبت می کرد.

شهید نیاز علی عزیزی دوران راهنمایی را با موفقیت طی کرد و همزمان با اوج گیری انقلاب اسلامی وارد دبیرستان شد و در حین درس خواندن همراه با دیگر همکلاسی ها مشغول کارهای تبلیغاتی بود. وی همیشه در نمازهای جماعت و در مراسم عزاداری و راهپیمائی ها و ... شرکت می نمود و در همین موقع بود که مادرش می گفت من خیلی خوشحالم که فرزندی مانند نیاز علی دارم زیرا با یاری خدای سبحان که در آینده فردی مخلص و خدمتگزاری صادق برای اسلام و میهن عزیزمان خواهد بود.

شهید عزیز با وجود اینکه از دیگر برادرانش کوچکتر بود اما همیشه آنان را به صبر در مقابل مشکلات و مصائب زودگذر زندگی دعوت می کرد. هنگامی که برادرانش برای دیدار او می رفتند به آنان می گفت که: الان اسلام به وجود شماها نیاز دارد و به جای اینکه پیش من بیائید به جبهه بروید و از قرآن و انقلاب اسلامی و امام عزیزمان دفاع کنید. کراراً به برادرانش می گفت که باید با همسران خود بسیار رئوف باشید و فرزندان خود را با اخلاق اسلامی تربیت کنید.

آن شهید گرامی در بین دوستان از اخلاق بسیار شایسته ای برخوردار بود و همه دوستان و آشنایان او را به فردی مؤمن و لایق می شناختند و در بین همکلاسانش یکی از با استعدادترین دانش آموزان بود. جو حاکم بر توده ها و ناآگاهی ها و کمبودها و کنجکاوی های او خانواده را از نظر تربیت نگران کرده بود و به همین جهت برای ادامه تحصیل و کمک در امر تربیت، مادرش او را نزد پسر خاله اش به شهرستان کرج فرستاد تا بتواند در کنار او بهتر به تحصیلش ادامه دهد. در شهرستان کرج علاوه بر سنگر تحصیل در سنگر پایگاه مقاومت مسجد صاحب الزمان نیز مشغول فعالیت بودند و سال دوم دبیرستان را در یکی از مدارس کرج در رشته اقتصاد گذراند.

از آنجا که جنگ تحمیلی به اوج خود رسیده بود و آتش جنگ با جنایتکاران هر روز برافروخته تر می شد. ایشان دیگر تاب ماندن در مدرسه را نداشت بدین ترتیب از طریق بسیج ثبت نام کرده و دوره آموزشی جبهه را به اتمام رسانید و برای اولین بار عازم جبهه های خونین خوزستان شد. در آنجا به نبرد با دشمن پلید پرداخت. وی به مدت شش ماه در جبهه ماند و همانجا در دو سنگر مدرسه و جبهه فعالیت زیادی داشت. در عملیات والفجر مقدماتی عاشورای 4 عملیات افتخار آفرین خیبر شرکت داشت تا اینکه با پشت سر نهادن دوره دبیرستان که با موفقیت کامل صورت گرفت در دانشگاه تربیت معلم شرکت نمود و قبول شد و از آنجایی که دفاع از اسلام و میهن اسلامی را طبق دستور امام بزرگوار امت، شرعی می دانست لذا باز هم نتوانست در دانشگاه دنیوی بماند و این بود که همراه دانشجویانی که عازم جبهه شده بودند در تاریخ سیزدهم آبان ۱۳۶۴ یک ماه قبل از راهیان کربلا برای سومین بار عازم میدان نبرد با دشمنان اسلام گردید. شهید در دانشگاه در رشته دینی و عربی مشغول تدریس بوده و فردی بسیار مذهبی و شجاع و آینده بین و با خرد بودند و همیشه دوستان و خویشاوندان را امر به معروف می نمودند و از معارف اسلام آشنا و آگاه می ساخت در زمانی که به مرخصی می آمد تمام خویشان و آشنایان را سرکشی می نمود و از آن ها طلب عفو و مغفرت می نمود.

سرانجام در تاریخ بیست و هفتم بهمن ۱۳۶۴ در عملیات والفجر 8 که ضربه آزادسازی بندر فاو عراق در منطقه عملياتي اروند شهید و به آروزی دیرینه خود که همان شهادت بود نائل گردید.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده