«سوارش کردم و به آدرس خانه‌ای که گفته بود بردم. ولی هیچ نشانه‌ای از خانه نبود و همه جا صاف بود. آن آقای ارتشی بسیار منقلب شد، اشکش جاری شد و دیدم لابه لای سنگ، کلوخ و آجر‌ها را می‌گردد و لحظه‌ای بعد چند برگ آلبوم را پیدا کرد ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس «کامبیز فتحی‌لوشانی» در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

آلبوم‌های پاره پاره!

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، رزمنده دفاع مقدس کامبیز فتحی‌لوشانی، متولد ۱۳۴۴ است که به مدت دو سال در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل حضور داشته است. وی بلافاصله بعد از جنگ سال ۶۸ وارد کار نویسندگی شده و بیش از ۲۸ سال است که در ثبت و ضبط خاطرات شهدا قلم می‌زند.
ایشان اکنون بازنشسته آموزش و پرورش و استاد دانشگاه است و تاکنون کتاب‌های مختلفی از جمله گوهر معرفت، یاس حنفیه، من چهارده ساله نیستم، صدای سخن عشق، علمدار حسین، علی، پرواز عاشقانه، گلبرگ‌های جنگل، ستاره‌های خاکی، نگارستان، شادی، گوهر شاهوار شاهنامه، رمز و راز‌های واقعی خوشبختی و شاد زیستن و آیینه‌های بی‌غبار را به چاپ رسانده است.

آلبوم‌های پاره پاره!

رزمنده دفاع مقدس کامبیز فتحی‌لوشانی از خاطرات خود در هشت سال دفاع مقدس روایت می‌کند: در خرمشهر یک روز از دژبانی به ما خبر دادند که یکی از درجه‌داران ارتشی می‌خواهد به شهر بیاید به جهت آنکه خرمشهر هنوز از نظر تسلیحاتی و به ویژه میدان مین‌های فراوان پاکسازی نشده بود. کسی حق ورود به آن نداشت.

من با موتور به دژبانی رفتم و او گفت اهل خرمشهر است و می‌خواهد خانه خودش را ببیند. او را سوار کردم و به آدرس خانه‌ای که گفته بود بردم. ولی هیچ نشانه‌ای از خانه نبود و همه جا صاف بود.

آن آقای ارتشی بسیار منقلب شد، اشکش جاری شد و دیدم لابه لای سنگ، کلوخ و آجر‌ها را می‌گردد و لحظه‌ای بعد چند برگ آلبوم را پیدا کرد که هنوز عکس بچه‌هایش در آن وجود داشت. عکس‌ها را بوسید و به سینه‌اش چسباند و زد زیر گریه.

منبع: کتاب نگارستان (برگرفته از دفترچه‌های خاطرات هشت سال دفاع مقدس)

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده