شهید رضایی در سن ۲۲ سالگی در منطقه میمک بر اثر اصابت خمپاره به پهلوش شربت شهادت را نوشید و عشق خود را به عشق پروردگار گره زد.

زندگینامه شهید «فرهاد رضایی شیوایی»

به گزارش نویدشاهدگیلان؛ شهید «فرهاد رضایی شیوایی» سال ۱۳۴۳ در روستای شیوا از استان گیلان دیده به جهان گشود. هم به مدرسه می‌رفت و هم در کار کشاورزی به خانواده کمک می‌کرد.

دلسوز، مهربان، منطقی و شجاع بود، تاجایی که می‌توانست به مردم خدمت می‌کرد و همین رفتارهایش باعث شده بود تا بچه‌های محل دوست داشته باشند و در کار کشاورزی کمکش کنند، او هم برای اینکه کمک آن‌ها را جبران کند گاهی آن‌ها را برای آبتنی به دریاچه محل می‌برد و به آن‌ها شنا یاد میداد.

معلم خوبی برای خواهر‌های کوچکتر از خودش بود و در آموزش درس‌ها کمکشان می‌کرد.

برای اینکه از نظر مالی سربار خانواده نباشد در شرکتی مشغول به کار شد، ولی با پیدایش جرقه‌های اولیه انقلاب به ملت پیوست و در فعالیت‌های انقلابی شرکت کرد.

با شروع جنگ تحمیلی، به خدمت سربازی رفت تا در جبهه‌های جنگ حق علیه باطل شرکت کند. دوران آموزشی را در عجب شیر گذراند و بعد از سه ماه به یگان اعزامی تیپ زرهی شیراز ملحق شد و از آنجا در خط مقدم به ایلام منطقه میمک رفت و مشغول خدمت شد و مسئولیت سرجوخه را دریافت کرد.

ولی سرانجام در سن ۲۲ سالگی در همان منطقه بر اثر اصابت خمپاره به پهلوش شربت شهادت را نوشید و عشق خود را به عشق پروردگار گره زد.

دوستان و هم خدمتی‌هایش خاطرات‌شیرینی از او بیاد دارند و عکس‌ها و نامه‌های زیادی از او بجا مانده است.

هم‌محلی‌هایش می‌گویند: روزی بی بی سیده در گلویش استخوان گیر کرده بود و در حال مرگ بود که فرهاد با دیدن این صحنه فوراً بی بی سیده را به بیمارستان رساند و از یک اتفاق بسیار بد نجاتش داد. پس از شهادتش، بار‌ها بی بی سیده بر سر مزار این شهید می‌آمد و برایش گریه می‌کرد و این خاطره را به دیگران می‌گفت.

«فرهاد» در دوران مرخصی از مادرش درخواست می‌کرد برای شهادتش دعا کند، چون خیلی زودتر از اینکه شهادتش فرا برسد روحش برای شهادت آماده شده بود و به پرواز در آمده بود.

حتی در وصیت نامه‌های خود به خانواده‌اش نوشته که در نظرش خدمت به خلق یک نوع تجربه است که باعث رشد مادی و معنوی او می‌شود و عاشق به دست آوردن این تجربه است.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده