دوشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۴۸
پدر شهید «حسن مختارزاده» در گفتگو با نوید شاهد استان قم بیان داشت: آرزو می‌کنم که جوانان و به ویژه دهه هشتادی‌ها که مورد لطف و عنایت مقام معظم رهبری نیز هستند، از افرادی نظیر حسن، به عنوان چراغ راه بهره گیرند.

به گزارش نوید شاهد استان قم، بی‌مهری نسبت به نظام جمهوری اسلامی، علف هرزی شد و کسانی را روسیاه و دامن‌گیر کرد که اسیر هیجانات و جوّ رسانه‌ای دشمن شدند که منجر شد شهدایی از چهار دهه در تهران برای حفظ امنیت تقدیم انقلاب شود.

شهید حسن مختارزاده طلبه پایه ششم مدرسه علمیه عترت آل‌ محمد (ص) قم، یکی از این شهدای مدافع امنیت است که سال گذشته در درگیری با اغتشاشگران دچار صدمه و جراحت شد و نهایتا هجدهم آذرماه 1401 در بیمارستان بقیه‌الله (عج) به فیض عظیم شهادت نائل آمد.

حجت‌الاسلام مختارزاده پدر این شهید بزرگوار در گفتگویی از خصوصیات اخلاقی، تحصیلی، نظامی و ورزشی فرزند شهیدش می‌گوید و به توصیف نحوه شهادت و روح بلندِ وی می‌پردازد.

چراغِ راهِ جوانان دهه هشتادی، شهدای امروز هستند

   حجت‌الاسلام علی مختارزاده پدر شهید حسن مختارزاده در سال 1349 در شهر ارومیه دیده به جهان گشود. طی دوران دفاع مقدس، در جبهه حضور داشت و در امر تبلیغ فعالیت می‌کرد. پس از پایان جنگ تحمیلی، فعالیت‌های نظامی او به فراخور نیاز در منطقه غرب ادامه یافت. در سال 1372 با همسرش که همشهری و از آشنایان بود ازدواج کرد. در سال 1376، درحالی‌که عشق به تحصیل در حوزه علمیه همه وجودش را فرا گرفته بود با همسر و فرزند بزرگش محمد که یک سال بیشتر نداشت، به شهر قم مهاجرت کرد؛ با مهاجرت به قم بلافاصله به تحصیل در حوزه مشغول شد و در سال 1380، خداوند فرزند شهیدش حسن را به او عطا کرد و پس از حسن نیز، خانه‌شان با میلاد سه دختر که هر سه همنام حضرت زهرا (س) هستند روشن گشت. ایشان هم اکنون در مقطع درس خارج فقه «سطح چهار» حوزه مشغول به تحصیل، آماده‌سازی پایان‌نامه و کارهای پژوهشی و تحقیقی  و همسرش نیز کارشناس مامایی و مشغول به خدمت در بیمارستان‌های قم است. در ادامه این گفتگو را می‌خوانید.

دوران کودکی شهید مختار زاده 

حجت‌الاسلام مختارزاده صحبت را از کودکی فرزندش شروع کرد و گفت: پسرم 26 مرداد سال 1380 در شهرستان ارومیه متولد شد که با آمدنش برکت و رزق و روزی را به زندگی ما سرازیر کرد و ما صاحب‌ خانه و ماشین شدیم و در زندگی‌مان گشایشی رخ داد که بی‌شک، آن را به برکت وجود حسن می‌دانیم!

حسن در عین حال که بسیار شیطنت داشت خیلی هم دوست داشتنی بود. خاطرم هست کمتر از یک سال داشت که مادرش در رشته مامایی مشغول به تحصیل بود و او را با خود به دانشگاه می‌برد. به محض ورود به کلاس، به دلیل شیرینی کودکی‌اش، هم‌کلاسی‌ها او را از همسرم می‌گرفتند؛ حتی یک بار یکی از اساتیدِ بسیار سختگیر، وقتی چهره حسن را که 7 یا 8 ماه بیشتر نداشت دیده بود، آنقدر شیفته بچه شده که خودش او را سر کلاس برده بود!

از همان کودکی بسیار کنجکاو و خلاق بود و دائما مشغول سر و کله زدن با وسایل خانه بود که حالا یا موفق به تعمیر آن می‌شد و یا وسیله را کلا خراب می‌کرد. همین باعث شد وقتی بزرگ شد، تعمیر همه وسایل خانه را به خوبی انجام دهد.

تحصیلات شهید مختارزاده

وی درمورد تحصیلات شهید گفت: دوران ابتدایی را در مدرسه مهدیه، دوران راهنمایی را در مدرسه‌ای در خیابان سمیه قم گذراند و پس از آن با عشقی که به علوم دینی داشت، به مدرسه دینی عطرت قدم گذاشت و تحصیل در این مدرسه را با بهترین نمرات به پایان برد.

از همان نوجوانی، اهل مسجد و هیئت بود و غالبا تلاش می‌کرد به عنوان خادم در مراسم حاضر شود و خدمت به دوستداران اهل بیت را افتخاری می‌دانست که با هیچ چیز دیگری برایش قابل جایگزینی نبود. در مسجد و هیئت هر کاری از دستش برمی‌آمد، از ریختن چایی تا جارو زدن و ... انجام می‌داد و من هرگاه به یاد این منش حسن می‌افتم بی‌اراده این شعر در ذهنم تکرار می‌شود که: ما مدعیان صف اول بودیم/ از آخر مجلس شهدا را چیدند

دوران نوجوانی و جوانی شهید 

حجت‌الاسلام مختارزاده در این گفتگو از خاطرات دوران نوجوانی و جوانی فرزند شهیدش گفت: حسن از همان کودکی با فرهنگ ایثار و شهادت آشنا و در خانواده‌ای بزرگ شده بود که پدرش رزمنده، عمویش شهید و پدر بزرگش جانباز بودند. از همان کودکی مزار شهدا، تفرجگاه خانواده ما و خاطرات، داستان‌ها و عکس‌های مربوط به جبهه، سرگرمی اصلی بچه‌ها بود. مجموعه همین‌ عوامل باعث شد محمد و حسن هر دو با فرهنگ ایثار و شهادت آشنا و خود ادامه دهنده راه خانواده شوند. 

خاطرم هست که از همان نوجوانی، محمد و حسن جذب بسیج دانش‌آموزی شدند و به دنبال آن دوره‌های آموزشی مختلف را گذراندند. آنها حتی در ایام عید که غالبا بچه‌ها مشغول تفریح، دید و بازدید و گشت و گذار می‌شوند، تمام روزهای عید خود را به عنوان خادم‌الشهدا در اردوی راهیان نور می‌گذراندند و همان‌جا درس‌های زیادی یاد می‌گرفتند.

آموزش نظامی ورزشی

این پدر شهید معزز در خصوص فعالیت‌های نظامی ورزشی شهید افزود: حسن، کم‌کم دوره‌های رزمی لازم را در بسیج گذراند، از جمله دوره‌های رزمی، تخریب، خلبانی، پاراگلایدر، راپل، شنا، نجات غریق، کمک‌های اولیه و سه دوره عمومی و تخصصی هلال احمر را گذراند... که در بسیاری از آنها به درجه مربیگری رسیده بود و حتی خود را برای حضور در جنگ سوریه آماده می‌کرد که با اتمام اعزام به سوریه، باز بر روی فعالیت‌هایش در داخل تمرکز کرد.

چراغِ راهِ جوانان دهه هشتادی، شهدای امروز هستند

شهادت

وی درخصوص نحوه شهادت پسرش اظهار داشت: حسن با توجه به آموزش‌هایی که دیده بود، در گردان‌های امنیتی امام علی (ع) مشغول به فعالیت شد و بدین ترتیب در قم و تهران فعال بود. در جریان اغتشاشات اخیر، پس از آنکه شهر قم آرام شد و شرایط امنی پیدا کرد، برای کمک به مقابله با اغتشاشات به همراه محمد عازم تهران شدند؛ چندین ماموریت را با موفقیت پشت سر می‌گذارند تا اینکه در آخرین ماموریت به منطقه سعادت‌آباد اعزام می‌شوند؛ پس از انجام ماموریت و آرام‌سازی منطقه، در بازگشت به مقر در میانه راه، در کمین اغتشاشگران گرفتار می‌شوند و به دلیل ریختن روغن سوخته و گازوئیل در مسیر تردد موتور سیکلت‌ها که مسیر را لغزنده کرده بود و هوای چندان بارانی، موتور ها واژگون شده و شیهد حسن در لاین وسط جاده زمین گیر می‌شود و اتومبیلی با سرعت بالا از روی پیکر مطهر شهید عبور می‌کند که منجر به شکستن دنده‌ها و لگن و خونریزی مغزی می‌شود؛ پس از انتقال به بیمارستان بقیه‌الله تهران، به سبب کاهش هوشیاری به کما می‌رود و بیست و یک روز بعد، نهایتا در تاریخ 18 آذرماه سال 1401 به درجه رفیع شهادت که همواره آرزویش را داشت نائل می‌شود.

زمانی که حسن مجروح شد، من به عنوان روحانی کاروان عازم کربلا بودم که پس از اطلاع از این اتفاق، از کارم انصراف دادم و راهی تهران شدم. وقتی حسن را در بیمارستان دیدم، به کما رفته بود و فرصت این را پیدا نکردم که با او صحبت کنم. بیست و یک روز حسن در بیمارستان و در کما به سر می‌برد و فقط خدا می‌داند که در این مدت بر من، همسرم و خانواده‌ام چه گذشت... شب و روزمان دعا برای شفای حسن بود، غافل از اینکه خداوند شفایی بزرگتر برایش در نظر داشت!

روز شهادت

وی روز شهادت و خبر دادن به همسر و دیگر فرزندش را تداعی و عنوان کرد: در روز شهادت حسن، خاطرم هست که باید برای رتق و فتق امور به قم می‌آمدم و این در حالی بود که دکترها از وخامت حال پسرم خبر داده بودند؛ من برای خداحافظی بالای سرش رفتم و مادر و برادرش در نمازخانه و مقبره شهدا در بیمارستان بقیه‌الله در حال دعا برای شفایش بودند. وقتی با حسن حرف می‌زدم، احساس کردم که دیگر نمی‌خواهد آنجا بماند و می‌خواهد با من همراه شود. چند لحظه‌ای از این احساس نگذشته بود که ناگهان دستگاه‌ها به صدا درآمد و پرسنل بیمارستان داخل اتاق دویدند، چند دقیقه بیشتر نگذشته بود که خبر شهادت پسرم را به من دادند! از یک سو نمی‌دانستم چطور با این مصیبت روبرو شوم و از سوی دیگر نمی‌دانستم چطور این خبر را به همسر و پسرم بدهم!

اما برای ما شیعیان تنها چیزی که در این لحظات التیام‌بخش است، یادآوری مصیبت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) است و برای من نیز این یادآوری، صبری عمیق را به وجودم ارزانی می‌کند.

جهاد تبیین

حجت‌الاسلام مختارزاده، دیدگاهش درخصوص «جهاد تبیین» را این چنین عنوان کرد: جهاد تبیین در امر ایثار و شهادت یعنی ریشه‌یابی کنیم یک کودک می‌تواند به هر صراطی برود اما چه می‌شود که ختمش به خیر می‌شود و به اینجا می‌رسد؟

اگر ما بتوانیم این را درست تبیین و روشن کنیم که خانواده فرزندش را چگونه، با چه لقمه‌ای بزرگ کند و به او چه آموزش‌هایی بدهد که این فرزند امروز خود را وقف راه خدا کند، کار خود را به درستی انجام داده‌ایم.

وقتی زندگی حسن را مرور می‌کنم، می‌بینم تمام دوران کوتاه‌ اما پرخیر و برکت زندگی‌اش به تلاش، کوشش و یادگیری گذشت و لحظه‌ای از فعالیت باز نمی‌ایستاد. قریب به 30 یا 40 دوره آموزشی را گذراند و در چندین مورد از آنها نظیر شنا و جودو به درجه مربیگری رسید و قریب به هشت مدال رنگارنگ استانی و کشوری بدست آورد. با وجود سن کمی که داشت، سه مرتبه به منطقه عملیاتی اشنویه اعزام شد. جوان دهه هشتادی با این سیل از تبلیغات دشمن در داخل و خارج، چطور خود را پروراند که لیاقت شهادت را یافت؟!

قطعا وظیفه ما خانواده‌های شهدا برای تبیین حقیقت وجودی شهدا، بسیار سنگین است و من همواره از خداوند متعال در این راه طلب کمک و یاری می‌کنم که اگر لطف خداوند نباشد، پیموندن این مسیر بسیار دشوار و چه بسا غیرممکن است.

حرف آخر

وی در پایان کلام خود را با دعایی برای جوانان اینگونه به پایان رساند: حرف آخر اینکه در تبین فرهنگ و شخصیت شهدا و راهی که پیمونده‌اند، باید اصل صداقت و صراحت مورد توجه باشد و از غلو کردن در مورد آنها به شدت پرهیز کنیم؛ چرا که آنها هم انسان‌هایی نظیر ما بوده‌اند و در همین جامعه زیسته‌اند، تنها در انتخاب راه و هدف درست عمل کرده‌اند.

ما هم در صورت انتخاب درست و ایستادگی و پایمردی در مسیر، توان تبدیل شدن به آنان را داریم. آرزو می‌کنم که جوانان و بویژه دهه هشتادی‌ها که مورد لطف و عنایت مقام معظم رهبری نیز هستند، از افرادی نظیر حسن، به عنوان چراغ راه بهره گیرند؛ ان‌شالله.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده