خاطره‌ خودنوشت شهيد پارسایی«1»
شهيد «سيد غضنفر پارسایی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «در اروميه يک معجزه بسيار عظيمی به چشم خورده آن هم اين بود که يک برادر انتظامات از برج يک هتل چهار طبقه به پایين افتاد و...» متن کامل خاطره اول این شهید بزرگوار ار در نوید شاهد بخوانید.

معجزه‌ای در ارومیه

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «سيد غضنفر پارسایی» سوم خرداد سال 1343 در روستای مشايخ دشمن زياری در خانواده‌ای مذهبی و متدين ديده به جهان گشود. وی در روستا تحصيلات خود را آغاز کرد و همراه با ادامه تحصيل به امرار معاش خود و خانواده پرداخت. با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه نبرد شد و سرانجام 18 آبان سال 1361 بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.

متن خاطره خودنوشت «1» : معجزه‌ای در ارومیه

بسم الله الرحمن الرحيم اين دفتر مال «سيد غضنفر پارسائی»می‌باشد. اينجانب «سيد غضنفر پارسائی» عضو بسيج مشايخ دشمن زيادی و اعزامی از اردکان سپيدان و از آنجا به کازرون پادگان شهيد آيت الله دستغيب برای آموزش اعزام شديم و دوره را در آنجا به مدت يک ماه به اتمام رسانديم و با دو روز مرخصی روانه خانه‌هايمان شديم و بعد از دو روز دوباره به شيراز پادگان عبداله رفتیم.

28 شهریورسال 1361 به جبهه‌های جنوب اعزام شديم و مدت چند روزی را در پادگان اميديه گذرانديم البته اين منطقه به نام منطقه نظامی پادگان 5 شکاری اميديه بود. صبح‌ها چند دقيقه‌ای نرمش داشتيم ولی بقيه وقت‌ها همه‌اش استراحت و بعضی اوقات هم آماده باش بوديم. محوطه‌ای بسياربسيار پهناوراست شوره‌زار آب خوردنی آن از اهواز می‌آيد آب‌های آن قابل خوردن نبود.


فاصله شيراز اميديه 6 الی 7 ساعت راه می‌باشد و اتوبوس اين مدت را می‌پيمايد. البته که در اروميه يک معجزه بسيار عظيمی به چشم خورده آن هم اين بود که يک برادر انتظامات از برج يک هتل چهار طبقه به پایين افتاد در يک نيمه شب و هيچ عيبی برنداشت در اين کاملا اعتقاد ما به خداوند و در هر جايی بودن امام زمان را با چشم خود ديدم و علاقه ما بيشتر شد و شورمان برای جبهه عظيم‌تر.

واقعا که منافقان از نماز جماعت می‌ترسند و آنها ايمان ندارند. اين مسجدها است که به ما رشد فکری و تاب مقاومت جنگيدن با ابرقدرت‌ها را می‌بخشد. در تاريخ 29 مهرسال 1361 يعنی پس از 12 روز در جبهه کوشک در خاک عراق به پشت جبهه مقر تيپ امام سجاد(ع) مستقر شديم و بعد از صرف غذای ظهر دوباره سوار شديم و به طرف انديمشک و از آنجا به سايد 4 رسيديم شب را در آنجا گذرانديم. جای بسيار زيبایی بود ولی مزدوران آمريکايی بسيار آن محوطه را به ويرانی کشانده بودند.

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده