خاطره ای خواندنی؛ از زبان همسر شهید برونسی
دوشنبه, ۲۳ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۰۹:۰۰
خاک‌های نرم کوشک کتابی نوشته «سعید عاکف» در حوزه جنگ ایران و عراق است و پیرامون زندگی عبدالحسین برونسی را روایت می‌کند. «جعبه‌های خالی» خاطره‌ای از زبان همسر شهید برونسی است که در کتاب «خاک‌های نرم کوشک» بیان شده که در ادامه این خاطره را می‌خوانیم.

جعبه‌های خالی

نوید شاهد: بعد از عملیات آمد مرخصی. در را که به رویش باز کردم، چشمم افتاد به 2 تا جعبه، از این جعبه‌های خالی مهمات بود. آوردشان تو. بعد از سلام و احوالپرسی، به جعبه‌ها اشاره کردم و پرسیدم: «اینا رو برای چی آوردین؟»

گفت:«آوردم که بچه‌ها دفتر و کتابشون رو بگذارن توش....»

موقعی که جعبه‌ها را از ماشین گذاشته بود پایین، یکی از زن‌های همسایه هم دیده بود. بعداً بهم گفت: «آقای برونسی انگار این‌دفعه دست پر اومدن.»

منظورش را نگرفتم. مِنّ و منّی کرد و به اشاره گفت: «جعبه‌ها»

تا اسم جعبه را آورد، صورتم داغ شد؛ معنی دست پر بودن را فهمیدم. زود در جوابش گفتم: «این جعبه‌ها خالی بودن!»

گفت:«از ما دیگه نمی‌خواد پنهان کنین، ما که غریبه نیستیم؛ بالاخره حاج آقا هرچی بوده، آوردن.»

وقتی رفتم خانه، ناراحت و دلخور، به عبدالحسین گفتم: «کاش همون جعبه‌ها رو نشون بعضی از همسایه‌ها می‌دادین.

با آن قیافه بَشاش و با طراوتش، به شوخی گفت: «حتماً بازم کسی چیزی گفته که حاج خانوم ما ناراحت شدن.»

دلخورتر از قبل گفتم: «یکی از زن‌های همسایه فکر کرده شما توی این جعبه‌ها چیزی قایم کردی و آوردی خونه.»

با خنده گفت: «اینا یک مشت فکر و خیالاته، شما که نباید از این حرفها نباید ناراحت بشی.»

چیزی نگفت. ادامه دادم. اگه شما خدای نکرده اهل این حرف‌ها بودی و این جور وصله‌ها بهت می‌چسبید، خوب نباید ناراحت می‌شدم؛ ولی حالا جاش هست که اون جعبه‌ها رو به زنِ نشون بدم و بهش بگم که شما اینارو برای چی آوردین؟

باز خندید و گفت: «اتفاقا جاش هست اینکار و نکنی.»

خواستم بپرسم چرا؛ مهلت حرف زدن نداد بهم. گفت: «میدونی جواب اون زن چی بود؟»

چیزی نگفتم. نگاش می‌کردم. ادامه داد: «باید می‌گفتی که این راه بازه، شوهر من رفته آورده، شما هم برین جبهه و بیارین؛ برای جبهه رفتن جلو هیچ‌کس رو نگرفتن.»

مکثی کرد و با لحن طنز آلودی پیِ حرفش را گرفت و گفت: «ما 2 تا جعبه برای کتاب و دفتر بچه‌ها آوردیم، اونا برن صد تا جعبه بیارن.»

حالت پدرانه‌ای به خودش گرفت و ادامه داد: «اگه این دفعه چیزی گفتن، این طوری جواب بده.»

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده