انتشار وصیت نامه «حمزه روشنی» به مناسبت هفته دولت؛
نوید شاهد - شهید «حمزه روشنی» مسئول بهداری تیپ حضرت امیر(ع) خرداد ماه 1364 بر اثر بمباران هوایی رژیم بعث عراق به شهادت رسید وی در قسمتی از وصیت نامه اش چنین می نویسد: (به پسرم واقعیت را بگویید: بگذارید قلب کوچک پسرم شکاف بردارد و نفرت همیشگی از استعمار در وجودش ریشه بدواند تا نفرت زیادی از دشمن داشته باشد) ادامه این وصیت نامه در نوید شاهد ایلام بخوانید.

به گزارش نوید شاهد ایلام،شهید حمزه روشنی فرزند شهباز در اولین روز از شهریورماه 1339  در شهرستان ایلام در خانواده ای مؤمن و مذهبی دیده به جهان گشود. وی توانست تا سال سوم راهنمایی تحصیلات خویش را ادامه دهد و بعد از پایان خدمت مقدس سربازی برای خدمت به مردم در بهداری مشغول به کار شد.

 تا اینکه با صدور فرمان امام مبنی بر اینکه جهاد یک تکلیف کفایی است خود را به عنوان نیروی بسیجی به سپاه پاسداران معرفی نمود و به عنوان مسئول بهداری تیپ حضرت امیر(ع) به سپاه خدمت می کرد تا  اینکه در هفتمین روز از خردادماه 1364  بر اثر بمباران هوایی رژیم بعث عراق به شهادت رسید.از وی دو فرزند به یادگار باقی مانده است.مزار شهید در گلزار شهدای صالح آباد(ع) قرار دارد.

متن وصیت نامه شهید «حمزه روشنی» مسئول بهداری تیپ حضرت امیر(ع):


به پسرم محمدنبی واقعیت را بگوئید


 به فرزندم محمدنبی بگویید پدرت نخواست زنده بماند ،او خواست که در کربلای عاشقان حسین زنده بماند ای کاش صدها بار می توانستم جان خود را در راه مقدس و این اسلام عزیز فدا می کردم ، به پسرم دروغ نگویید که پدرت به سفر رفته و نگوئید من از سفر باز خواهم گشت ، نگوئید زیباترین هدیه ها را برایش به ارمغان خواهم آورد. به پسرم محمدنبی واقعیت را بگوئید. بگوئید به خاطر آزادی هزاران نفر خمپاره بر سینه خود تحمل کرد ، بگوئید به خاطر زنده ماندن  اسلام و جمهوری اسلامی موشکهای دشمن انگشتان پدرت نشانه گرفته ، در تپه گره شیر دستهای پدرت در مهران پاهای پدرت و در کله قندی سینه پدرت ، در تپه غربی چشمان پدرت ،در میمک حنجره پدرت ، در بلندی تپه شرقی قلب پدرت و در ارتفاعات الله اکبر خون پدرت و در رودخانه کنجانچم قلب پدرت ، در چنگوله پرپر و بریده بریده نموده اند ، به پسرم بگوئید ولی هنوز ایمان پدرت در تمامی جبهه های غرب می جنگد ، به پسرم واقعیت را بگویید : بگذارید قلب کوچک پسرم شکاف بردارد و نفرت همیشگی از استعمار در وجودش ریشه بدواند تا نفرت زیادی از دشمن داشته باشد.

استعمار شناسی


به پسرم محمدنبی واقعیت را بگویید که دشمن اصلی اسلام که همانا کفار هستند بشناسد،استعمار را بشناسد، امپریالیسم را بشناسد . می خواهم که پسرم هر روز خود را اندازه بگیرد ، هر روز شناسنامه اش را ورق بزند ، پوتین های پدرش را تمیز کند و هر روز با قمقمه پدرش آب بخورد ، هر روز بزرگ شدن دستهای خود را تماشا کند و هر روز بی تاب روزی باشد که آنقدر بزرگ شود تا برخیزد و و قدم در راهی بگذارد که جای هر قدمی از خون شهیدان لاله روئیده است ، از راهی قدم بردارد که غیر از اسلام به هیچ چیزی فکر نکند و در راه اسلام و امام شهید شود که در انتهای آن پدرش با لبخندی غرور آفرین در کربلای عاشقان حسینی چشم انتظار دیدار احساسی او هستم .

پسرم را به نمازهای واجب تشویق کنید

به پسرم دروغ نگوئید : نمی خواهم رویای دروغین چشمان پسرم را ببندد و جهت آفتاب را از او بگیرید پسرم در حال رشد و بزرگ شدن است نمی خواهم پسرم قربانی نیرنگ جهانخواران باشد بگذارید پسرم اسلامی وار بزرگ شود ، پسرم را به نمازهای واجب تشویق کنید ، نماز شب ، دعای کمیل ، دعای توسل و دعای سمات و ... قرآن یاد بگیرد .
بگذارید پسرم به جای نارنجک توپ را بیاموزد و به جای ترانه سرود انقلاب را بیاموزد ، به جای زمزمه فریاد بر علیه دشمنان اسلام و امام را بیاموزد و به جای جغرافیای جهان تاریخ جهانخواران را بیاموزد ، بگذارید که کلاس درس پسرم گستره وسیع کشورهای الهی باشد که معلم بزرگ آن فقط اسلام را به پسرم بیاموزد . بگذارید تخته سیاه کلاس پسرم دیوارهای تمام کوچه ها و خیابانهایی باشد که بیشمار شهیدان کشورم با خون خود راز بزرگ هستی را بر آن نوشته اند و همان خونها هستند که اسلام را زنده نگه داشته اند .
به پسرم بگوئید پدرت در راه اسلام شهید شد در کربلای مهران با عاشقان الله ...

منبع: اداره اسناد و انتشارات، پرونده فرهنگی
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده