شهید جمشید حیدری در وصیتنامه خود می‌گوید: به برادران عزيزتر از جانم عرض مى كنم كه هر وقت فرصت شد، به جبهه برويد. ولى درس را رها نكنيد.
به گزارش نوید شاهد از زنجان، شهید جمشید حیدری در 16 مهر ماه سال 1347 به دنیا آمد و در 9 اسفند ماه سال 1365 به شهادت رسید.

وصيت‌نامه :بسم رب الشهداء و الصديقين

به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان و يارى بخش رزمندگان اسلام و كوبنده مشركان و فريادرس مظلومان و با سلام به حضور حضرت مهدى(عج) و با سلام به نايب برحقش كه گوش همه منتظران و روى همه پاكان و عشق همه مستضعفان جهان به سوى اوست و خنجرى است الهى بر چشم مستكبران و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون(آل‌عمران 169)

آنهايى كه در راه خدا كشته و شهيد مى‌شود آنها را مرده مپنداريد بلكه زنده هستند و نزد پروردگارشان روزى مى‌خورند.

اولا به خدمت پدر و مادر و خانواده عزيزم سلام عرض مى كنم و اميدوارم كه از ته قلب اين بنده حقير را حلال كنيد كه خيلى حق بر گردنم داريد و خجلم كه از عهده يك سر سوزن آن نتوانستم برآيم خواهش مى‌كنم كه مرا دعا كنيد.

خواهران و برادران عزيزم خدمتتان عرض مى كنم كه راه حق، راه خدا، راه رسول خدا، راه ولى خدا راه خمينى روح خداست و راه خدا قرآن است.

در روايات آمده كه اگر كسى بخواهد مسلمان واقعى باشد و قرآنى و خدايى عمل كند بايد قدم به قدم سخنان ولى فقيه را گوش كند و به آن عمل نمايد خدا نكند كه ما مانند مسلمانان دوره امام حسين (عليه السلام) باشيم. مصرانه از شما مى خواهم كه امام را تنها نگذاريد.

به برادران عزيزتر از جانم عرض مى كنم كه هر وقت فرصت شد، به جبهه برويد. ولى درس را رها نكنيد.

درس هم يكى از نعمتهاى خداوند رحمان و رحيم است كه به ما بندگان داده شده است. آرى ما بايد از هر نظر رشد كنيم تا بتوانيم سرباز امام زمان شويم ما بايد از حالا مدار كمال را كه اخلاص و ايمان و علم و عشق به خداست كامل كنيم و آماده نماييم تا انشاءالله در زمان ظهورش آن حضرت را يارى كنيم.

به خواهران عزيزتر از جانم سفارش مى كنم كه در كنار همه اينها حجاب را حفظ كنند. هر ضربه اى كه دشمنان خدا تا به حال خورده‌اند از فرزندانى بوده كه از زنان راستين اسلام زاده شده‌اند و در دامان آنان تربيت يافته اند.

درس اول زن حجاب است اميدوارم بتوانيد با عنايات خدا فاطمه گونه زندگى كنيد و فرزندانى زينب گونه و حسين‌وار تحويل جامعه دهيد.

و به دوستان عزيزم، سلام مى رسانم و شديدا التماس دعا دارم به برادران و خواهرانى كه با ديد بد به انقلاب نگاه مى كنند توصيه مى‌كنم كمى فكر كنند با پنج دقيقه فكر مشكل حل مى شود حق را بنگريد و از حق دفاع كنيد و بدانيد كه دنياى ديگرى هم در پيش است بدانيد كه همين انسان روزى هم مى‌ميرد و شب اول قبرى هم دارد دوزخ و برزخى هم در كار است شما كه مى‌توانيد عصرى را در راحتى بگذارنيد چرا اين يكى دو روز را رها نمى كنيد اين لذاتى كه همه اش ذلت است يك لحظه‌اش هم لذت نيست. درحاليكه مومن در همين دنيا نيز راحت است در همين دنيا هم عزيز است.

اگر لذت ترك لذت بدانى

دگر لذت نفس لذت ندانى

هميشه در ذهن داشته باشيد كه الم يعلم بان الله يرى(علق 14) آيا نمى دانى كه خدا تو را مى بيند و به قول امام عالم محضر خداست در محضر خدا معصيت نكنيد و خلاصه كلام بنده اين كلام امام عزيز ما است نصب الامين شما را قرآن و احاديث و روايات قرار مى‌دهم.

سخنانى چند با مردم اى مردم اول اينكه من اين راه را با بينش و آگاهى انتخاب كرده ام و هرگز كوركورانه در اين وادى قدم ننهاده‌ام .

ثانيا اين كه من كه رفتم دفتر اعمالم كه آميخته با خوبى و بدى بود بسته شد شماهايى كه مانده ايد، سعى كنيد در كارهايتان رضاى خداوند متعال را در نظر بگيريد و هرگز تسليم هواهاى نفسانى خود نشويد كه به ورطه هلاكت مى‌افتيد.

اى مردم راه اين شهيدان را طى كنيد و با كافران مباشيد چونكه كافر هميشه هلاك مى شود، شماها هم به كافران هميشه بگوييد كه ما مرد جنگيم. همانطورى كه امام حسين (ع ) مرد جنگ بود.

اى مردم و اى دوستان هر چه زودتر به جبهه ها بشتابيد وقت كم است امام را تنها نگذاريد چون كه جبهه دانشگاه انسان سازى است از انقلاب و اسلام و آزادى كه به شما داده شده است، سوء استفاده نكنيد چرا كه انالله و انا اليه راجعون ما از طرف خدا آمده‌ايم و به طرف او رجوع خواهيم كرد.بقره 156

خدايا تو خود اين نعمتهاى سرشار را عطا كردى و هم مالك تو هستى پس مالك خويش را سپاس مى‌گزاريم.

خدايا زندگيم را با سعادت و مرگم را در شهادت قرار بده خداوندا قطره قطره وجودم را از آن خوددان خدايا چگونه زيستن را به من بياموز چگونه مردن را خود خواهم آموخت خدايا خدايا اين دعاى همه رزمندگان است اين نداى همه رزم آوران است اين آخرين كلمات شهيدان است كه تو را به جان مهدى خمينى را نگهدار از عمر ما بكاه و بر عمر او بيافزاى .

باز هم كمى با خانواده‌ام سخنى دارم كه مرا حلال كنيد پدر جان موقعى كه به جبهه آمدم از شما هيچ وقت اجازه نگرفتم چون كه خجالت مى‌كشيدم به شما بگويم كه من مى‌خواهم به جبهه بروم اميدوارم كه مرا ببخشيد. و مثل وصيت پسرعمويم خواهش مى‌كنم لباس سياه نپوشيد و در حجله ام سياه نپوشانيد و از شهيد شدن من هيچ گونه ناراحت نباشيد چون كه من از ديگران خوبتر نيستم و اگر گريه كرديد به على اكبر و على اصغر گريه كنيد و اگر جنازه‌ام پيدا شد و اگر پيدا نشد نگران نباشيد.

مادرم با شهادت من از شما صبر زينب را انتظار دارم و زحماتتان را بر من ببخشاييد. و از تمام آشنايان نيز برايم حلاليت بطلبيد و بدانيد كه راهى كه من رفته‌ام حق است .

اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و اشهد ان عليا ولى الله.

تاريخ نگارش شهادتنامه 17/11/65

منبع: اسناد و مدارک بنیاد استان زنجان

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده