هشتادو سومین سالروز ولادت شهید سید کمال قریشی
ايشان در همين سالها مداحي اهل طهارت و عصمت را به عهده داشتند، بعهده داشتند و بعد از سال 42 ايشان در مساجد به مداحي پرداخته و از سخنرانان متعهد دعوت كرده قادر در افشاي رژيم و كوشا باشند، بلندگوهايَ مسجد هنوز نغمه هاي اذانهايش را فراموش نمي كند...
معرفی موذن و مداح اهل بیت؛  شهید سید کمال قریشی در سالروز ولادتش

نوید شاهد البرز:

"شهيد سيد كمال قريشي در سال 1313 در روستاي "برغان" از توابع كرج متولد شد. وي فرزند يك كارگر زحمتكش بود، به نام "سيد محمد" كه با كارگري و كشاورزي زندگي را مي گذراند. درسن 7 سالگي پدر خود را ازدست داد و تا حدود 14 سالگي درهمان روستا تحت تكلف مادر و برادر خود كار مي كرد و زندگي را مي گذراند. از 14 سالگي به كرج آمد و در سد كارمي کرد. درآن زمان دركندن تونل هاي بالاي سد به عنوان يك كارگر فعاليت مي کرد.

حدود20 سالگي بود به كارگري در شغل نجاري پرداخت. درسن 25 سالگي مغازه اي درخيابان شهيد بهشتي اجاره نمود و حدود همين سنين بود كه ازدواج كرد و در سال 1341 تا 1342 در كرج مغازه اش را مركز پخش اعلاميه هاي امام نموده بود و به همين مناسبت چند بار بازداشت گرديد.

درهمين سالهاي مذكور درهمان روزهايي كه دژخيمان مدرسه فيضيه را قتلگاه كرده بودند و به دانشگاه حمله نمودند و اعلام داشتند كه هر كس پيراهن مشكي تن كند، اعدام مي شود. شهيد بهشتي با پيراهن مشكي به قم رفته و بعد به جلوي دانشگاه آمده بود كه اگر لطف خداوند نبود مزدوران رژيم ايشان را همانجا از بين مي بردند. در ضمن ايشان در همين سالها مداحي اهل طهارت و عصمت را به عهده داشتند، بعهده داشتند و بعد از سال 42 ايشان در مساجد به مداحي پرداخته و از سخنرانان متعهد دعوت كرده قادر در افشاي رژيم و كوشا باشند، بلندگوهاي مسجد هنوز نغمه هاي اذانهايش را فراموش نمي كند.

اين مداح اهل بيت سالهاي بعد از 42 را به همين منوال گذرانيد تا حدود سال 56 بود كه به عراق رفته و چند بار در حرم مطهر حضرت علي (ع) با امام ديدار كرده و از امام مسئله مي پرسيدند.

در سالهاي 56 به بعد در مساجد با شعار مذهبي به رژيم مي تاختند و در دوران انقلاب به امر امام به سربازان محبت مي كردند تا حدي كه به او تهمت مي زدند سربازان را تا حدي شيفته امام مي كرد كه سربازان مرخصي مي گرفته و يا فرار مي كردند و به راهپيمائي مي آمدند چون شهيد قريشي يكي از مسئولين انتظامات راهپيمائيها بود سربازان فراري به پيشش مي آمدند و از او مي خواستند تا آنها نيز در حفظ نظم سهمي داشته باشند.

اين پيرو راستين امام بعد از پيروزي انقلاب به كميته رفته و مدتي در آنجا مشغول به خدمت بودند و بعد هم با همكاري با سپاه به كار در مغازه پرداختند.

اين كارگر مسلمان در تلاش براي زندگي خانواده اش انگشت خود را از دست داد، درانتخابات و رفراندوم ها نقش فعالي داشته و تبليغات فراواني مي نموده و ازهمان اول ضد منافق بود بر عليه آنها شعر مي سرود و سخن مي گفت و بر عليه آنها مي شوريد تا حدي كه گاهي به درگيري مي انجاميد.

اولين تظاهرات ضد بني صدري كرج را با همكاري عده اي ديگر از برادران حزب الهي برپا نموده و دراين موقع بود كه تهديد عليه او شروع شده، تلفن پشت تلفن كه اگر دست از كارهایت برنداري، ترورت مي كنيم ولي چون اين كارها را از روي عقيده و ايمان مي نمود. دست از اين كارها برنداشت و بلكه بيشتر بر عليه منافقين و ليبرالها فعاليت مي نمود تا اينكه در روز 14 /5 /60 در ساعت 4 بعد از ظهر چهارشنبه ايشان را در حالي كه مشغول كار بود با گلوله منافقان آمريكايي قامت استوارش نقش بر زمين شد و به ديگر شهداي اسلام پيوست.


منبع: پرونده فرهنگي شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنري


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده