به انقلاب و امام علاقه وافري داشت و مردم را به دوستي انقلاب فرا مي خواند و ضدانقلاب و احزاب منحله و گروهك ها را دور مي كرد.

نام: محمد رئوف حسين زاده

تولد: 1306

محل شهادت: ربودن شب هنگام در جلسه ای در روستاي مهماندار توسط ضد انقلاب

تاریخ شهادت: 13/7/1361

 

فرازي از زندگينامه شهيد:

شهيد ملا محمد رئوف حسين زاده در سال 1306 در خانواده متدين و مذهبي در مهاباد به دنيا آمد.

شهيد بزرگوار ملا محمد رئوف حسين زاده در سن 6 سالگي  پدرش كه پيش نماز روستا بود و در 15 سالگي مادر مهربان و دلسوزش خويش را از دست داد و از همان ايام كودكي زندگاني وي تحت تربيت و حمايت عمويش قرار گرفت. و از آنجائي كه اراده‌ي قوي و عزم راسخ داشت به طلبگي خود در نزد عمويش ادامه داد و از آن دست برنداشت و با مسائل مذهبي و دستورات قرآن آشنا شد، ملا محمد رئوف در اوايل به يكي از روستاي اطراف بوكان به‌ عنوان مبلغ و امام جماعت آن روستا معرفي شد و در حدود3 سال در آن روستا مشغول تبليغ شد و بعد از سه سال به روستاي ديگري اعزام شد. محمد در اين مدت از آنجائي كه توانسته بود مردم را به نحو ‌احسن هدايت كند و براي آن روستا مسجد و راه ساخته بود و از اين جهت زبانزد آن اهالي شده بود و بعد از اتمام مأموريت خودش به سلدوز آمد و در يكي از روستاهاي توابع نقده به نام ساخسي‌تپه مشغول تبليغ شد و بعد از آن به روستاي كوپكلو رفت و به مدت3 سال در اين روستا زندگي نمود و در اين مدت امام جماعت اين روستا را به عهده گرفت و به مبارزه با اربابان پرداخت و ملت زبان شيرين و گوياي خود، آگاه مي‌ساخت كه چندي طول نكشيد كه مورد اعتراض مخالفان كه همان اربابها بودند قرار گرفت و با اربابان آن روستا درگير شد.

و بارها هشدار دادند كه از دفاع كردن حق چشم‌ پوشي بكند و حتي به او پيشنهاد مي‌كردند كه اگر مايل باشي رشوه به شما مي‌دهم ولي از آنجائي كه وي هدفي جز دفاع از مسلمين و پيروي كردن كلام دين و قرآن نداشت، هرگز تن به سازش نداد.

وي در تاريخ1250 در اثر فشار روحي و شكنجه‌هاي جسمي اين ساواكان مجبور به ترك روستا شد و در مهماندار اقامت گزيد و اين روستا نيز مانند ساير روستاهاي محروم، فاقد برق و آب و راه بود اولين قدم را جهت رفاه و آسايش مردم از قبيل ساختن مسجد و راه برداشت، در اين مدت موفق شد كه رفاه مردم را از جهت برق، آب، مسجد، راه تأمين نمايد. محمدرئوف در اوج‌گيري اين انقلاب اهالي روستا را در مسجد جمع كرده و جنايات رژيم و جنايتهاي ساواك را فاش مي‌نمود و ملت را به راهپيمايي و تظاهرات دعوت مي‌نمود و همواره مردم را براي پشتيباني از انقلاب دعوت مي‌كرد و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و به‌ وجود آمدن كميته‌ها و ساير ارگانها‌ي دولتي با آنها در ارتباط بود و پشتياني خود و روستاي خويش را از آنها اعلام مي‌داشت.

با رشد نمودن گروهكها در كردستان در همان اوايل به نقشه‌ها و اهداف شوم آنها پي‌برده بود و براي مردم هشدار مي‌داد كه قول اين گروهكها را نخوريد. در تاريخ1358 درگيري كه توسط گروهكها و عمال ساواك طرح‌ريزي و به مرحله اجرا درآمد و چندين روستا درگير و اختلاف بين ترك و كرد به وجود آمد، خوشبختانه بعداً با هوشياري اين مرد اين اختلافات از بين رفت. از صفات برجسته محمدرئوف اين بود كه روستاي مهماندار مردم ترك و كرد را به اعتصام به حبل‌ا... دعوت مي‌كرد و مانع اختلاف بين شيعه و سني مي‌شد.

شهید به انقلاب و امام علاقه وافري داشت و مردم را به دوستي انقلاب فرا مي خواند و ضدانقلاب و احزاب منحله و گروهك ها را دور مي كرد.

مزاياي انقلاب اسلامي و جنايات ضدانقلاب را براي مردم تشريح مي نمود.

ضدانقلاب كه از حاميان مردم و انقلاب دل خوشي ندارد و نمي تواند حضور چنين روحانيان ارزشمندي را در ميان مردم كُرد تحمل نمايد، بنابراين درصدد شهيد نمودن اين روحاني خداجو و نيكوكار برآمد.

شهيد بزرگوار در زمان طاغوت چندين بار به جرم افشاي ماهيت پليد نظام ستمشاهي در زير شكنجه عمال ساواك قرار گرفته و حتي يكي از ديدگان بيناي خود را بر اثر ايذاء و شكنجه مزدوران طاغوت از دست داده بود.

در پيروزي انقلاب اسلامي در ميان قوم كُرد نقش مؤثري را ايفا نمود و پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي و تثبيت نظام جمهوري اسلامي مردم را به مهر و محبت اسلام و انقلاب فرا مي خواند و با مركز بزرگ اسلامي اروميه همكاري نزديكي داشت و حتي چند بار به ملاقات و ديدار آيات عظام گلپايگاني (رحمت ا... تعالي عليه) شتافته بود.

 

ملا محمد رئوف با شركت در جلسات دولتي پيشنهادات مسؤولان همراه وظيفه خود را به جمهوري اسلامي ايفا مي‌نمود و در برابر كساني كه عليه حكومت اسلامي قدم برمي‌داشتند قد علم كرده و مي‌گفت بايد تا آخرين قطره خون با آنها جنگيد. خلاصه اعمال ملا محمدرئوف حسين‌زاده مورد اعتراض گروهكها قرار گرفت و بارها هشدار دادند كه دست از كار تبليغات بكشد ولي او قبول نكرد و تقريباً80 سال داشت و در برابر خواستهاي گروهكها سر تعظيم فرود نياورد، بالاخره در تاريخ61/7/3 كه چند ساعتي از شب گذشته بود با چند تن از اهالي آن روستا با هم نشسته بودند و مسائل ده را حل مي‌كردند كه مورد تهاجم بي‌شرمانه منافقان مسلح دمكرات و كومله قرار گرفته و به همراه پسر بزرگش ابوبكر حسين‌زاده از بين اهالي روستا ربوده و چشم‌هايشان را مي‌بندند و از ده كنار مي‌برند و پس از چند لحظه با آتش گلوله آمريكا پدر و فرزند را در كنار هم شهيد مي‌كنند و يادداشتي بالاي سرشان مي‌گذارند و در آن قيد مي‌كنند كه هر كس به ملت كُرد خيانت كند سزايش همين است، آيا امام جماعت بودن و به ملت راه حق را نشان دادن و به حق دعوت كردن خيانت است؟

در پايان گوشه‌اي از شعارهاي كه آن شهيد از خود به يادگار گذاشته است مي‌خوانيم:

مرگ بر آمريكا و دار و دسته‌اش

مرگ بر شوروي و نوكرانش

مرگ بر دمكرات، منافقين و صدام

روحش شاد و يادش گرامي باد.

 

سرانجام پيكرش را به همراه فرزندش در شهرستان نقده تشييع و در روستاي مهماندار به خاك سپردند.

يادشان جاويد و راهشان پررهرو باد.

 

منبع : مرکز اسناد

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده