شهادت 18 اردیبهشت 81
او دائم در مورد شهادت صحبت مي کرد به افراد خانواده خود احترام خاصي مي گذاشت با فقيران بسيار مهربان بود ...
بسم الله الرحمن الرحيم
فرازي از زندگي نامه شهيد روح اله بهارلو
در اول تير ماه سال 1358 در يک خانه کاه گلي در خانواده اي کارگري در روستاي دهشيب بخش نوبندگان از توابع شهرستان فسا ديده به جهان گشود.هنوز يک هفته از تولدش نگذشته بود که به لحاظ موقعيت شغلي پدرش که فردي کشاورز بود به يک روستاي دور افتاده وفاقد کمترين امکانات رفاهي بود به نام روستاي صالح آباد تنگ مجد که از توابع همين شهرستان بود رفتند.آنها در آن روستا تنها يک اتاق کوچک داشتند که همان اتاق براي خواب،آشپزخانه وانباري استفاده مي شد.وسيله گرمايشي آنها در آن روستا هيزم بود.آنها با همان وضعيت تا چند سال را در همان روستا ماندند تا اينکه سن ايشان به حد مدرسه رسيد،آنها در همان روستا تا کلاس پنجم درس خواندند ودر حين مدرسه رفتن تا آنجا که مي توانستند در کارها به پدر کمک مي کردند از اعتقاد و ايمانش همين بس که از همان کودکي هيچ گاه نمازش را ترک نمي کرد وهمين امر باعث شده بود که روح اله از همه افراد خانواده نزد والدين عزيزتر باشد.
روح اله تا کلاس پنج را در صالح آباد تحصيل کرد وبعد براي ادامه تحصيل همراه برادرش به شهرستان فسا رفته ودر آن جا اتاقي را اجاره کرده ودر مدرسه راهنمايي آيت اله کاشاني مشغول به تحصيل شدند وبعد از مدتي برادر کوچک ترنيز به آنها پيوست،آنها يک سال در ميان درس مس خواندند تا بتوانند در کارها به پدر هم کمک برسانند.در سال 1374پدر روح اله مقداري زمين در روستاي کوشک قاضي که در 2کيلومتري فسا بود خريدند وخانواده شهيد دوباره از تنگ مجد به روستاي دهشيب وبعد از يک سال به روستاي کوشک قاضي نقل مکان کردند.روح اله وبرادرش در سال 1375 جهت ثبت نام درجه داري به نيروي انتظامي شيراز رفته ودر امتحان درجه داري قبول شدند وجهت گذراندن دوره آموزشي به استان اصفهان اعزام شدند وبه درجه گروهبان دوم نائل گرديد ايشان بعد از گذراندن يک دوره 15روزه در شهرستان کرج جهت انجام وظيفه به قرارگاه عملياتي مرصاد واقع در ؟؟؟استان کرمان اعزام ودر آن قرارگاه مشغول انجام وظيفه گرديد ودر آن قرارگاه اطلاعات عمليات بود ودر طول چهار سال خدمتش در آن قرارگاه در عمليات هاي متعددي عليه اشرار وقاچاقچيان شرکت مي نمود.روح اله بسيار ساده لباس مي پوشيد وحتي در شب خواستگاريش با لباسي ساده به خواستگاري دختري که در شان اجتماعي خودشان بود رفت اما به علت کمي سن نامزدش که نمي توانست عقد شود يک سال بعدش يعني در سال 78بود که عقد کردند وچند ماهي بعد از عقد ايشان ماموريتي به او دادند که يکي از همکارانش که در چند قدمي روح اله بود به درجه رفيع شهادت نائل گرديد وايشان از ناراحتي شهادت او تا چند روز غذا نمي خورد او خيلي مهربان و دل سوز بود وبه افراد خانواده خود احترام خاصي مي گذاشت با فقيران بسيار مهربان بود وپس از اتمام چهارسال انجام وظيفه در قرارگاه مرصاد به استان هرمزگان منتقل وبه شهرستان رودان رفت.از آنجا نيز به امنيت وبازرسي رودخانه که از توابع شهرستان رودان مي باشد منتقل گرديد وپس از مدتي از انتقال ايشان به آن بازرسي(به لحاظ شهامت وي وخدمت صادقانه)به گفته همکارانش امنيت خاصي در آن منطقه حکم فرما شده بود تا اينکه روز چهارشنبه در تاريخ 18/ 2/ 81 مصادف با 26 ماه صفر روح اله با شهردار منطقه ملاقات داشت.او دائم در مورد شهادت صحبت مي کرد وعصر همان روز به منزلشان وهمچنين با همسرش تلفني صحبت کرد وگفت که مرخصي گرفته وشب حرکت مي کند وفردا صبح به منزل مي رسد وبعد از تماس براي نماز وضو گرفته بود که فرمان يک بازرسي به آنها مي دهند سه نفر بودند،فرمانده در پاسگاه بود وروح اله وهمکارش در کنار جاده بازرسي مي کردند،همکارش در يک ماشين باربري بزرگ مشغول بازرسي بود که اسلحه اش را به روح اله داده بود،ماشين بعدي اشرار بود روح اله به طرف آنها رفت،نرسيده به ماشين اشرار تير اندازي کردند وروح اله با دو اسلحه شروع به تيراندازي کرد و پنج نفر آنها را به هلاکت رساند و2نفر ديگر را زخمي کرد که تيرش تمام شد وچيزي براي سپر قرار دادن خود پيدا نمي کند در آن لحظه يکي از زخمي ها يک تير به روح اله زده واو را به شهادت مي رساند.روحشان شاد

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده