نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهدا
نوید شاهد - «شب نوزدهم ماه مبارک رمضان در مراسم سخنرانی ابوترابی، نگهبان‌های عراقی آسایشگاه ریختند و ما را دستگیر کردند و به زندان بردند، آن‌ها حاج‌آقا را هم شکنجه دادند و محاسنش را خشک خشک تراشیدند و در طبقه دوم اردوگاه، ۳ روز زندانی کردند ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان، شهید "حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۴۸۹۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۱۱

روایت یک آزاده از ماه مبارک رمضان در دوران اسارت؛
نوید شاهد_آزاده و جانباز حاج باقر رنجبر در خاطره‌ای از ماه رمضان در دوران اسارت روایت می‌کند: در هر آسایشگاه ۲ عدد ظرف سفالی نسبتا بزرگ (حبانه) از آب داشتیم که نقش نسبتا خنک کننده‌ای برای رفع تشنگی برادران داشت. به وقت افطاری یک لیوان آب نسبتا خنک سهمیه هر نفر بود. نوشیدن چنین آبی خیلی لذت بخش و گوارا بود.
کد خبر: ۵۰۴۸۵۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۱۲

برادر شهید "حیدری":
نوید شاهد - "اسماعیل حیدری" برادر شهید "احمد حیدری" می‌گوید: «دوره درجه داری شهید هنوز تمام نشده بود که فرمانده اش به او گفته بود دوره ات که تمام شد بعد می توانی به جبهه بروی، اما احمد ناراحت می شود و با اشک در چشمانش می گوید در این زمان حساس که وطنم در خطر است نمی توانم بمانم و این روحیه شهید موجب می شود فرمانده آموزش و همرزمانش از طریق پادگان ابوذر به منطقه عملیاتی بازی دراز اعزام شوند.»
کد خبر: ۵۰۴۸۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۰۹

نوید شاهد - «حین گشت‌زنی در حوزه استحفاظی، بوی خوشی که با شمیمم دل‌نواز بهاری همراه شده بود توجه من را به خود جلب کرد که با کنجکاوی به طرف بوی خوش رفتم، بوته‌های گل رز همچون انگشتری دو نگین (شهید) را در میان خود گرفته بود ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۴۶۹۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۰۸

نوید شاهد - «شهید مسعود پرویز در جبهه فردی جسور، شجاع و نترس بود، همیشه در خط مقدم مبارزه، حضور جدی داشت و هیچ‌گاه در ماموریت‌های رزمی کم نمی‌آورد ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۴۶۵۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۰۷

نوید شاهد - برادر شهید ترمیمی نقل می‌کند؛ «وقتی برادرم قصد رفتن به جبهه را داشت گریه‌های مادرم نیز نتوانست او را از تصمیم اش منصرف کند به همین دلیل تنها کاری که توانست برایش انجام دهد دعای خیر بود.»
کد خبر: ۵۰۴۶۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۱۱

نوید شاهد - «عراقی‌ها از ما درخواست عکس کوچک امام خمینی (ره) که در جلوی سینه ما نصب بود و همچنین درخواست دستمال چفیه کردند که با تکیه سنگی داخل دستمال چپی گذاشتیم به طرف آن‌ها پرتاب کردیم و آن‌ها گرفتند ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۴۵۳۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۰۶

نوید شاهد - خواهر شهید "غلامرضا علاء الدین نقل می کند: « قبل از شهادت برادرم همسر شهید علاءالدین نزد من آمد و گفت: دیشب در خواب همسر شهیدم را دیده ام که با چهره ای خندان نزد من آمد و گفت: « امشب غلامرضا مهمان من است.» چند روز بعد از این ماجرا خبر شهادت برادرم را برایمان آوردند.
کد خبر: ۵۰۴۴۷۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۰۹

برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
نوید شاهد - «یک شب درباره شخصیت‌های سیاسی شهرمان صحبت می‌کردیم، من از ویژگی‌های خوب یکی از مسئولان صحبت کردم که نصرالله پشت سر او کمی غیبت کرده بود و همین عاملی شد که ایشان آرام و قرار نداشت ...» ادامه این خاطره از نویسنده و رزمنده دفاع مقدس "کامبیز فتحی‌لوشانی" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۴۴۷۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۰۵

نوید شاهد - شهید "علیرضا صوفی" قبل از اعزام به جبهه از همه خداحافظی نمود و گفت: این آخرین دیدار من با شما است. دیدار بعدی ما قیامت است. علیرضا آخرین خداحافظی اش را نمود و در حالی که هنوز جراحات ناشی از موج انفجار در بدنش مشهود بود به جبهه اعزام شد و بعد از رشادت های فراوان به دیار حق شتافت.
کد خبر: ۵۰۴۴۴۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۰۷

نوید شاهد - پدر شهید " عباس جعفری" در خاطره ای از فرزندش اینطور می گوید:علاقه خاصی به اهل بیت داشت وبرای برپایی مراسم معصومین (ع) به میان مردم می رفت و برای برگزاری مراسم باشکوه اهل بیت (ع) کمک های نقدی و غیر نقدری را جمع آوری می کرد .
کد خبر: ۵۰۴۳۷۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۰۵

نوید شاهد - خواهر شهید صفاری نقل می کند: «مادرمان ارادت خاصی به سید اولاد پیغمبر داشت و همیشه به ما یادآور می‌شد که همیشه باید به آن‌ها احترام بگذاریم.» در ادامه متن کامل این خاطره جالب را می خوانید.
کد خبر: ۵۰۴۳۲۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۰۴

نوید شاهد - «در ماه مبارک رمضان سال ۱۳۶۱ با حضور حاج‌آقا ابوترابی برنامه سخنرانی در آسایشگاه برگزار کردیم. ایشان هر روز سخنرانی می‌کردند این سخنرانی‌ها تا شب نوزدهم این ماه مبارک ادامه داشت و بر اثر ازدحام افراد و بی‌احتیاطی بچه‌ها، عراقی‌ها به موضوع پی بردند ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان، شهید "حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۴۳۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۰۴

برگرفته از کتاب نیستان؛
نوید شاهد - «شهادت بهترین نوع مُردن است که آن هم نصیب خاصان خدا می‌شود و من گنهکار را نیز این سعادت میسر نیست ...» این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۴۲۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۰۲

نوید شاهد - «همیشه به فکر مردم محروم بود. یه روز رفتم دفتر انجمن صدام کرد گفت: «بیا این هم صندوق جمع‌آوری کمک‌های دانشجویی، با میکائیل باقری میبریش در ورودی دانشکده نصبش می‌کنی ...» ادامه این خاطره از سردار گمنام دانشجوی شهید "سید ناصر سیاه‌پوش" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۴۱۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۰۱

نوید شاهد - «به یاد دارم از سن هشت سالگی روزه‌اش را به طور کامل می‌گرفت. او به قدری نسبت به ماه رمضان مقیّد و حساس بود که مسافرت‌ها و مأموریت‌هایش را به گونه‌ای تنظیم می‌کرد تا کوچکترین لطمه‌ای به روزه‌اش وارد نشود ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات سرلشکر خلبان شهید "عباس بابایی" است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۰۴۰۶۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۳۱

نوید شاهد - «او هيچ موقع در جمعي كه مشغول غذا خوردن بودند، نمي خوابيد و هر موقع مي آمد و مي ديد بچه ها نشسته اند يا غذا مي خورند، كيسه خوابشان را بر مي داشتند و مي رفتند در بين علفها در گوشه اي مي خوابيدند و اينها همگي نشان دهنده اين است كه او سعي در تقويت اعتماد به نفس و خودسازي در وجودش داشت.» متنی که خواندید، خاطره ای از زبان همرزم  شهید «نادر علیزاده» بود که نوید شاهد آذربایجان غربی شما را برای خواندن آن دعوت میکند. 
کد خبر: ۵۰۳۹۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۳۰

نوید شاهد - «صحبت من و الهه اتفاقی به سمت وضعیت خانمی رفت که خیلی به سختی افتاده بود. مستاجر و شوهرش معتاد شده بود. مسئولیت چندین بچه را بر عهده داشت. هنوز لقمه اول از گلوی ما پایین نرفته بود که ذکریا قاشق را زمین گذاشت و گفت نمی‌شه آدم این چیزا را بشنوه و اون وقت راحت غذا بخوره ...» ادامه این خاطره از مادر شهید مدافع حرم "ذکریا شیری" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۰۳۹۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۳۰

خاطره" شهید جنتی" از زبان همسرش؛
نوید شاهد _ همسر شهید مدافع حرم «محمدعلی جنتی»، در خاطره‌ای از او می‌گوید: "انتخاب آینده و کارشان به عهده خود فرزندانم است. دوست دارم به آرزو‌هایی که پدرشان داشت و آینده قشنگی که پدرشان برای‌شان متصور بود برسند ....» ادامه این خاطره از شهید مدافع حرم «محمدعلی جنتی» را در پایگاه خبری نوید شاهد تهران بزرگ بخوانید.
کد خبر: ۵۰۳۹۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۳۰

نوید شاهد _ مادر شهید راضیه کشاورز در خاطره ای می گوید: «کلاس پنجم ابتدایی بود. توی آشپزخانه مشغول پختن غذا بودم. با آن چهره مهربان و معصومانه ای که اکثر دختر های 10-11 ساله دارند، آمد کنارم و گفت: "مامان امام صادق (ع) فرموده اند اگر هر شخصی 40 صبح بعد از نماز، دعای عهد را بخواند...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۰۳۸۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۳۰