خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید "ابوالفضل شریف زاده" در خاطرات ی از فرزندش می گوید:«ابوالفضل پاسدار بود. او فرزند بسیار آرام و سربهزیری بود. وقتی خبر شهادتش را شنیدم به صورت خود لطمه زدم و شیون میکردم بعد بلند شدم و گفتم پاسدارها سلامت باشید که شما همه سربازهای من هستید و دوستتان دارم. »
کد خبر: ۵۵۴۹۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۰
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «فضل الله اصغری» در خاطرات ی از فرزند شهیدش گفت: «فضل الله چهار ماه در بسیج بود و بعد از بازگشت اقدام کرد تا به سربازی برود با اینکه برادرش جبهه بود و شش ماه به موعد سربازیاش مانده بود، راهی جبهه شد که من به او میگفتم مادر من میترسم که شهید شوی و او در پاسخ میگفت امام گفته باید بروم و این یک مسئولیت شرعی است برایم.»
کد خبر: ۵۵۴۹۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۰۷
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «حسین بیاتی» در خاطرات ی از فرزند شهیدش گفت: «حسین در روستا چوپانی میکرد، وقتی زمان سربازیاش فرا رسید از من خواست به جبهه برود، او میدانست که شهید خواهد شد. بعد از شهادتش او را به حرم امام رضا (ع) بردند و من از طریق تلویزیون متوجه شدم حسن شهید شده است.»
کد خبر: ۵۵۴۹۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۰۶
همرزم شهید «علیاصغر قاسمپور» نقل میکند: «گفتم: چرا بعضی از بچهها شهید میشن و بعضی دیگه توفیق پیدا نمیکنن؟ علیاصغر گفت: «شهادت بستگی به خود ما داره. اونایی شهید میشن که خودشون رو به این مقام رسوندن؛ یعنی لایق شدن. ما هم اگه بخوایم شهید بشیم، باید تلاش کنیم تا پاک بشیم!»
کد خبر: ۵۵۴۸۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۰۶
قسمت نخست خاطرات شهید «علیاصغر قاسمپور»
همسر شهید «علیاصغر قاسمپور» نقل میکند: «خیلی دوست داشت شهید شود، اما اوایل ابراز نمیکرد و میگفت: هر چی خواست خدا باشه. رفتن با خودمه، ولی برگشتم با خداست. اما دفعه آخری که میرفت، گفت: امیدوارم خدا مرا در این راه بپذیره!»
کد خبر: ۵۵۴۷۸۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۰۴
به کوشش ادارهکل اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران
به گزارش نویدشاهد، نرمافزار چندرسانهای «شهید مدافعحرم عسگر زمانی» به کوشش بنیاد شهید و امور ایثارگران استان فارس تولید شد.
کد خبر: ۵۵۴۷۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۰
برگی از خاطرات؛
«خدا خود خوب میداند که برای رهاسازی خرمشهر و مناطق اطرافش چه مقدار خون شهیدان بر زمین ریخته شده بود. غم از دست دادن آنقدر شهید، مجروح و اسیر شیرینی پیروزی و آزادی خرمشهر را در مذاق آدم کمرنگ میکند ...» ادامه این خاطره از جانباز سرافراز «عمران ثقفی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۴۷۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۰۳
شهید ابوالمعجن (مهدی) یحیایی در دوران جنگ تحمیلی، مصاحبهای با خبرنگار واحد خبر در خصوص خاطرات دوران دفاع مقدس مطالبی را بیان نموده که در ادامه میخوانیم.
کد خبر: ۵۵۴۶۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۰۳
شهید «حیدر رجب پور» از شهدای بسیجی استان ایلام است که اردیبهشت ۱۳۶۶ در جبهه گیلان غرب به درجه رفیع شهادت نایل آمد. همسر گرانقدر شهید میگوید: پایبند به انقلاب و نظام باشید و جوانان ما از انقلاب و خون شهدا دفاع کنند و در مقابل دشمن ایستادگی کنند.
کد خبر: ۵۵۴۶۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۰۳
به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر، آیین رونمایی از کتاب «عطر آبان»؛ خاطرات شهید «عبدالرحیم عامری» همزمان با گردهمایی ایثارگران و رزمندگان شهر رویان با سخنرانی سردار حاج حسین کاجی، سوم خردادماه در مسجد جامع شهر رویان از توابع شهرستان شاهرود برگزار میشود. در ادامه پوستر این مراسم را ببینید.
کد خبر: ۵۵۴۶۵۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۰۲
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «عبدالرحیم برخورداری» میگوید: «ایشان جوانی با ادب، با معرفت و با ایمانی بودند. من حضرت فاطمه (س) و حضرت زینب (س) را الگوی خودم قرار دادم و پیش خودم گفتم اگر این عزیزان نبودند که از مملکتمان دفاع کنند، ما چنین آسایش و آرامشی را نداشتیم. به نقلقول یکی از همرزمانشون، زمانی که با شهید در جبهه بودند، شهید امان دشمن را بریده بود.»
کد خبر: ۵۵۴۶۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۰۳
اسناد افتخار؛
همسر گرانقدر شهید «یحیی شهبازی» می گوید: جوانان باید به درس و زندگیشان خوب برسند و در راه انقلاب قدم بردارند. در ادامه فیلم این مصاحبه منتشر می شود.
کد خبر: ۵۵۴۵۸۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۰۲
خاطرات شهید «شهمراد ابدالی چراغ» به نقل از فرزند شهید؛
فرزند شهید «شهمراد ابدالی چراغ» در بیان خاطرات پدرش می گوید: پدرم بعضی شبها از شوق دیدار و علاقه ی وافر به امام خمینی در گوشه ایی ساعتها گریه میکرد و میگفت؛ ای کاش بتوانم برای امام کاری انجام دهم.
کد خبر: ۵۵۴۵۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۰۴
خاطرات شهید «داریوش اسدی» به نقل از همسر شهید؛
همسر شهید «داریوش اسدی» می گوید: داریوش تنها کسی بود که جلوی چشم دشمن و زیر آتش سنگین و بارش آن همه گلوله، اقدام به آوردن جنازه دیدهبان کرده بود فرمانده هم به خاطر شجاعت، دوازده روز مرخصی تشویقی به داریوش داده بود.
کد خبر: ۵۵۴۵۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۰۲
درد و دلهای عاشقانه مادر شهید ابراهیمی؛
"آسمان، آبی تر" مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد میباشد. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش میشود. این قسمت از "آسمان، آبیتر" با مادر شهید «حسین ابراهیمی خوسفی» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت میکند.
کد خبر: ۵۵۴۵۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۰۱
«محمدسعید از ناحیه پای راست مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و برای مداوا به پشت خط انتقال پیدا کرد ولی طولی نکشید که مجدد ایشان با در دست داشتن عصایی به خط مقدم برگشت ...» ادامه این خاطره از شهید «محمدسعید امامجمعهشهیدی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۴۵۰۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۰۱
خاطرهای از شهيد «عبدالقادر سليمانی»
سردار احمد عبداللهزاده در خاطرهای از شهيد «عبدالقادر سليمانی» روایت میکند: «برای عملیات والفجر 4 آماده میشدیم. پس از رشادتهای عبدالقادر در عملیات محرم، حالا او شده بود فرمانده گروهان یکی از گردانهای لشکر. او را با خودم همراه کردم تا منطقهای را که باید گروهان او عمل میکرد و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۵۴۴۶۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۳۱
خواهر شهید «حسین ناظمیان» نقل میکند: «حسین جبهه بود. آن روز صبح وقتی بیدار شدم، پدر را غمگین و ناراحت دیدم. اشک از گوشه چشمش سُر خورد و گفت: خواب حسین رو دیدم. یکی توی خواب گفته به مادر حسین بگو قربانیاش قبول شده. چند روز بعد خبر شهادت حسین را برای ما آوردند.»
کد خبر: ۵۵۴۴۰۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۰۱
«زهرا دو سال و نیم شده و بیشاز پیش حضور پدرش را در خانه ترک میکرد و بههیچوجه دوست نداشت از او دور شود. آن روز زهرا زودتر از روزهای قبل بیدار شده بود و محمد را میپایید که مبادا بیرون برود ...» ادامه این خاطره از شهید «محمدعلی برجی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۴۴۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۳۱
قسمت دوم خاطرات شهید «حمید قدس»
مادر شهید «حمید قدس» نقل میکند: «گفت؛ اگه بگم ناراحت نبودم که دروغه اما بعد خوشحال شدم. جنازه برادر بزرگش رو که ندیدم. حالا که دیگه جایی داشتم که بنشینم و دردودل کنم. میدونستم بچهام جاش کجاست. دیگه تو مزار شهدا سرگردون نبودم.»
کد خبر: ۵۵۴۳۸۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۰۱