نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
شهید والامقام حسین سلطان محمدی
درسال1343درخانواده اي مذهبي ، درمحله چهارسوق آران ديده به جهان گشود. ازدوران طفوليت به دليل جو مذهبي خانواده،نهال ايمان و محبت اهل بيت عصمت و طهارت در وجودش بارورگشت.حسين اخلاقي نمونه والگو داشت كه دوستان واطرافيان شيفته اخلاق نيكووفضايل انساني ايشان بودند.روحيه اي والا در عمليات افتخار آفرين والفجر 8 شركت نمود و در ساعت 3 بعدازظهر تاريخ 1364/بهمن/30 ، در پاتك دشمن در جاده فاو اُم القصر بر اثر اصابت خمپاره مزدوران بعثي سر و دستش قطع گرديد و به آرزوي ديرينه اش كه همانا شهادت در راه آرمانهاي الهي و اسلامي بود، رسيد و به لقاءالله پيوست
کد خبر: ۴۲۱۹۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۶

شهید والامقام نور الله اختری
شهید نورالله اختری، فرزند عباسعلی، مسئولیت : تک تیرانداز،محل دفن : گلزار شهدای قم حرم خانم فاطمه معصومه(س) صحن آینه (صحن امام رضاعلیه السلام) حجره ۳۸
کد خبر: ۴۲۱۹۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۶

شهید حسین صبور
برای اوقات فراغت مان برنامه‌ی حفظ قرآن داشتیم. چند نفر بودیم. حسین هم یکی از آنها بود. برای این که رقابت ایجاد شود، هر کس بهتر می خواند برنده اعلام می‌شد.
کد خبر: ۴۲۱۹۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۶

نویسنده سوده عرب عامری و فاطمه گلپایگانی
نور خورشيد از تهويه‌ي غسالخانه مثل چند ستون مورب تا روي صورتش كشيده شده بود. يك ورم كبود شده روي صورتش و يك سوراخ كوچك روي قلبش كه تا پشتش رفته بود! مادرم از خدا خواسته بود كه جنازه‌اش سالم برگردد!
کد خبر: ۴۲۱۹۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۶

معرفی کتاب;
خاطرات زهرا تعجب همسر شهید مسعود (حبیب) خلعتی
کد خبر: ۴۲۱۹۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۶

یک نفر هم روزها مواظب بود که کسی از این موضوع بویی نبرد، تا اینکه بیماریش شدیدتر شد و جمشید هم لاغرتر! و این در حالی بود که یک پسر بچه هر روز می آمد و می پرسید:« آقا جمشید نیست؟ »« آقا جمشید نیامده؟ »
کد خبر: ۴۲۱۹۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۷

بعد از ظهر نیروهای دیده بانی از گردان توپخانه و ادوات و بلدچی های اطلاعات عملیات با تخریب چی ها به گردان معرفی شدند و غوغایی از نیرو شد. بچه را به لباس مخصوص غواصی مجهز کردند و با پخش جیره جنگی و مهمات و گرفتن آخرین آمار، آماده نماز مغرب و عشاء شدیم.
کد خبر: ۴۲۱۹۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۰

اتاق مخابرات، محل رفت و آمد فرماندهی بود و می آمد و تلفن می زد و من هم از فرصت استفاده کردم و برگه تسویه خودم را گذاشتم وسط برگه های پیام ها که باید آنها را امضاء می کرد و نفهمد و برگه من را هم امضاء کند.
کد خبر: ۴۲۱۹۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۱۳

در سالروز شهادت شهید جعفر جمشیدی کمردوی منتشر می شود
تا پايان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. ازدواج کرد و صاحب یک پسر و دو دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. پانزدهم اسفند 1361، در فکه توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به چشم و دست، مجروح شد. بیست و ششم بهمن 1373، در بیمارستان ساسان تهران بر اثر عوارض ناشی از مجروحیت به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای امامزاده یحیای شهرستان زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۴۲۱۸۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۵

شاگرد راننده ی یکی از اتوبوس ها که کنار بلوار نشسته بود و قیافه ی تابلویی داشت توجه کاکاعلی را جلب کرد . پسرک ، شانزده هفده سالی داشت، آستین هایش را چند دور بر گردانده بود بالا ، یقه باز ، زنجیر طلا توی گردن ، شلوار تنگ و چسبا ...
کد خبر: ۴۲۱۸۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۵

کتاب «رمادی ۹» خاطرات ی از آزاده سرافراز «اسماعیل قیومی» به قلم یارمحمد عرب‌عامری است.
کد خبر: ۴۲۱۸۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۵

شهید رحیم صباغیان
رحیم! هر جا می ری همه رو جذب خودت می کنی. نکنه آهن ربا داری و ما خبر نداریم؟
کد خبر: ۴۲۱۸۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۵

شهید رستگار در بیست و پنجم اسفند ماه 1363 در منطقه هورالهویزه در عملیات بدر به همراه چند نفر از فرماندهان تیپ سیدالشهدا (ع) در حال شناسایی منطقه به شهادت رسید. خاطره ای کوتاه از این شهید را با هم مرور می کنیم.
کد خبر: ۴۲۱۸۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۴

معرفی کتاب؛
کتاب « خاطرات زنان جانباز» به قلم «ناهید اسدی» که درباره زندگی نامه ی، چهار زن جانباز « خاطرات مژگان قنبری، خاطرات توران دخت بخشی، خاطرات شعله میرانی، خاطرات شکر هراسی» پرداخته است...
کد خبر: ۴۲۱۷۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۴

نویسنده سمیرا سادات امامی
وقتی محمد یحیايی به سمت آقای احمدی می‌رفت پاهایش می‌لرزید و صحنه‌های آخرین روز خداحافظی از مقابل چشمانش می‌گذشتند. محمد توان نداشت به چشمان پدر شهید نگاه کند، اما آقای احمدی او را در آغوش گرفت و بوسید؛ به جای پسری که نتوانست صورتش را ببیند. سپس به چشمهایش نگاه کرد. آرام پرسید:«محمد رفیقت کجاست؟».
کد خبر: ۴۲۱۷۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۴

به مناسبت سالروز شهادت سردار شهید احمد نبوی چاشمی
گرما گرم عملیات والفجر هشت بودیم. شنیدم شهید شدی. در ذهنم زندگی ات را مرور کردم. زندگی ات پر از عشق بود . زندگی ای پر از تلاش وکوشش مالامال از عشق به ائمه .. هرچه فکر کردم غیر از شهادت مزدی برای عشق پیدا نکردم. ولی با این حال گریه کردم راستش برای خودم گریه کردم.
کد خبر: ۴۲۱۷۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۴

شهید محمد تقی صابریان
اونهایی که وسیله روزی منن نمی رن؛ اونهایی هم که وسیله ی روزی من نیستن، اگه بمونن فقط جا رو تنگ می کنن. پس چیزی تغییر نمی کنه
کد خبر: ۴۲۱۷۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۴

خاطرات یادگار دفاع مقدس علی اصغر عزیزی:
بعد از دو، سه ماه که فصل بهار هم رسیده بود وقت تعقیب و گریز با ضد انقلاب بود. به سپاه سقز یک مأموریت دادند و صیرفی زاده هم رفت و در آن عملیات شهید شد. عصر روز شهادتش بود که در مخابرات بودم، تلفن زنگ زد. کسی از پشت خط گفت از کرمان زنگ می زنم و با آقای صیرفی زاده کار دارم. پس از چندین سئوال و جواب، گفت از دانشگاه کرمان هستم و بگوید بیاید وضعیت تحصیل خودش را معین کند.
کد خبر: ۴۲۱۷۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۰۶

آزاده سرافراز جمشید طالبی:
عماد به "هادی فخرایی" اشاره کرد که بقول خودشان "حرس خمینی" بود . هنوز هادی کامل بر سر جایش نایستاده بود که زیر ضربات مشت و لگد آن دو جانی کثیف نقش زمین شد . در همان حال آن دو جانی با لهجه غلیظ عربی مدام تکرار می کردند : الان کوجا ؟ الان کوجا؟
کد خبر: ۴۲۱۷۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۹

آزاده سرافراز محمد رضا غلامی:
آسمان داشت روشن می شد که انبوه لوله های تانک ها نمایان شده بود و من با چشم می دیدم که دور و برم پر از دشمن است که می خواهند تسلیم شوم، همه نوع فکری به سرم زد و چون نارنجک دستی داشتم به خیال خودم می توانم از آنها تلفات بگیرم ولی نیروهای دشمن از من زرنگ تر بودند و جلوتر نمی آمدند. تا اینکه دیگر تنها و بی کس فقط خدا را داشتم و اسیرم کردند.
کد خبر: ۴۲۱۷۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۴