«گفت: من نسرین هستم. همان خانمی که با دوستانم آمده بودیم و به دنبال مزار شهید «الضاریان» میگشتیم». این را که گفت حسابی جا خوردم ...» ادامه این خاطره از شهید «محمد انصاریان» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۳۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
برگی از خاطرات شهید رئیسجمهور «رجایی»
«گاهی با خودم خلوت میکنم و میگویم: رجایی فکر نکن نخست وزیر شدهای، نه! تو همان رجایی دوره گرد قابلمه فروش هستی ...» ادامه این خاطره از شهید رئیسجمهور «محمدعلی رجایی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۳۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
خاطرنگاری والدین شهدا
«آسمان، آبیتر» مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش میشود. این قسمت از «آسمان، آبیتر» با پدر بزرگوار شهید «علی اکبر مرتضایی رتکی» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت میکند.
کد خبر: ۵۷۰۳۱۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
خاطرات شفاهی
«امیر کسبت» جانباز جنگ تحمیلی میگوید: «در سال 1361 از طریق بسیج بندرعباس به خط مقدم اهواز اعزام شدم. تو یکی از عملیاتها داوطلب شده بودم و میخواستم تانکهای عراقی را منهدم کنم که پای راستم را با تیر زدن و بر روی زمین افتادم، خواستم بلند بشم و برم جلو که یک دفعه افتادم و دیدم پا ندارم. چهار بار با پای مصنوعی همراه با دوست جانبازم به جبهه اعزام شد...»
کد خبر: ۵۷۰۳۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
عشق، علاقه و احساس تعهد نسبت به انقلاب اسلامی باعث شد شهید «اکبر موسی پور» نه تنها سه بار برای دفاع از آرمانهای انقلاب و حضرت امام خمینی (ره) به جبهه اعزام گردد بلکه در تبلیغ و جذب نیرو به جهاد سازندگی و سپاه در پشتیبانی جنگ تلاش نماید.
کد خبر: ۵۷۰۲۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
خاطره ی حاج بهزاد باقری از سردار شهید «داریوش مرادی فرد»
شهید «داریوش مرادی فرد» از نیروهای اطلاعات عملیات بود که برای هر عملیاتی می رفت و در ماموریت شناسایی موفق بود.
کد خبر: ۵۷۰۲۶۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۲
«قبل از تولد پسرم به دنبال اسم برای او بودیم و چند اسم هم انتخاب کرده بودیم. میگفتم: اگر دختر باشد؟ میگفت: نه من مطمئنم که پسر است ...» ادامه این خاطره از شهید «علی سیمبر» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۲۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۲
دوست شهید «محمدعلی قدس» نقل میکند: «نزدیک مسجد محل که رسیدم، حجلهای توجهم را جلب کرد. با خودم گفتم: این دفعه این آدم خوششانس کیه که شهادت نصیبش شد؟ جلوتر رفتم. عکس محمدعلی بود.»
کد خبر: ۵۷۰۲۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۲
برگی از خاطرات جانبازان؛
«هنوز سرگیجهام برای خون زیادی که در مجروحیت از دست داده بودم خوب نشده بود و همان ضربه اول کارم را ساخت. اول فکر کردم که دزدند و دست از موتور کشیدم، ولی آنان مرا میخواستند و موتور را رها کردند و دو نفری مرا به باد مشت و لگد گرفتند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات جانباز سرافراز «عمران ثقفی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۰۲۴۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۲
به مناسبت ولادت شهید «محمد خواجه» منتشر شد
همسر شهید خواجه نقل کرد: همسرم هميشه آرزو مي کرد که گمنام باشد و جنازهاش به خانه باز نگردد. آرزويش اين بود که بعد از شهادت، پيکرش نيز در بيابانهای جبهه بماند. مي گفت در واقعه عاشورا مادر «وهب» سر بريده فرزندش را به طرف دشمن برگرداند و فرياد زد: «چيزي را که در راه خدا داده ام پس نخواهم گرفت...»
کد خبر: ۵۷۰۲۳۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۲
پدر شهید «عبدالرضا مرامی» نقل میکند: «از دوستانش پرسیدم: کجا به سلامتی؟ گفتند: امروز نوبت چند نفر دیگه از خانواده شهداست؛ باید به اونها سر بزنیم. خندیدم و گفتم: کمی هم به فکر ما باشین! کی به ما سر میزنه؟ عبدالرضا گفت: قربونتون برم! هر چیزی به وقتش!»
کد خبر: ۵۷۰۲۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۲
خاطرات رزمندگان دفاع مقدس بوشهری در عملیات کرخه نور؛
«یوسف بختیاری» از آزادگان دفاع مقدس بوشهر در خاطرات خود نقل می کند: عملیات کرخه نور بر خلاف عملیاتهای قبلی به بیمارستان و جاهای دیگر خبر ندادند. حتی برای خودمان هم با حفاظت کامل اعلام کردند چون عملیاتهای قبل توسط ستون پنجم به عراقیها خبر داده میشد، میخواستند این عملیات از اصل با غافلگیری انجام گیرد...»
کد خبر: ۵۷۰۲۲۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۲
خاطره شهيد حبيباله کريمی قسمت «19»
شهيد «حبيباله کريمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «صحرای عرفات هر چه در مورد اين صحرا صحبت شود فکر میکنم که کم باشد ولی همين بس که اين صحرای صحرائی معرف و شناختن انسان و خداست صحرایی است که...» قسمت نوزدهم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۲۰۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۴
خاطره شهيد حبيباله کريمی قسمت «18»
شهيد «حبيباله کريمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «از هر طرف کاروانهايی متشکل از مردان و زنان غيور و شجاع که نه انگار در کشور عربستان هستند بلکه فکر میکردند که در کشور خودشان با صلابت و استواری پرچمهای لا اله الا الله و محمد رسول الله و تصوير مبارک حضرت امام و مرگ بر آمريکا، روسيه و اسرائيل را حمل میکردند و...» قسمت هجدهم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۲۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
خاطره شهيد حبيباله کريمی قسمت «17»
شهيد «حبيباله کريمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «باز رزمندگان ما در عمليات پيروزمندانه کربلای يک مهران و ارتفاعات قلعه آويزان عراق را نيز میگيرند و اين حماسه شکوهمند را میسازند و به دشمن میگويند ما مهران را به زور گرفتيم و...» قسمت هفدهم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۲۰۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۲
خاطره شهيد حبيباله کريمی قسمت «16»
شهيد «حبيباله کريمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «آری ای انسان که بايد در روز محشر جواب همهی اعمالت را بدهی. جواب تمام حرکات را در صحرای محشر بدهی. بنگر و تفکر کن در آنجا جوابهای اين همه دروغ و نيرنگ را که برای آسايش خود و زن و بچه میگویی چگونه توجيه خواهی کرد...» قسمت شانزدهم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۲۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۱
خاطره شهيد حبيب الله کريمی قسمت «15»
شهيد «حبيباله کريمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: « جداً به انسان در لباس احرام چه حالتی دست میدهد قابل توصيف نيست فقط همه در يک لباس و آن هم دو تکه پارچه سفيد چقدر زيباست فلسفه حج...» قسمت پانزدهم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۱۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۱
برگرفته از داستان طنز دفاع مقدس؛
«مارش عملیاتی که به گوش میرسید خانه ما میشد عزاخانه. مادرم دست از کار میکشید رادیو به دست کنار تلویزیون مینشست. اشک میریخت، دعا میکرد و گریه میکرد ...» آنچه میخوانید گزیدهای از داستان طنز دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۰۱۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۱
خاطرات شفاهی
جانباز «علیاصغر درویش» دل و جان خود را در راه وطن و انقلاب خود گذاشته است و از نحوه آشنایی با سپاه پاسداران و نداشتن بازنشستگی در راه خدمت برایمان میگوید.
کد خبر: ۵۷۰۱۶۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۰۸
خاطرات شفاهی همسر و مادر شهید؛
سیده حشمت همسر و مادر شهیدان احمدیان گفت: «اوایل انقلاب ما به شهر زرندیه آمدیم، اله مراد چهار سال در شرکتی کار میکرد و عضو بسیج بود که راهی جبهه شد در عملیات بیت المقدس به شهادت رسید و بعد از آن پسرش با شور و شوقی همچون پدر راهی جبهه شد.»
کد خبر: ۵۷۰۱۶۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۲