خاطرات - صفحه 2

navideshahed.com

برچسب ها - خاطرات
حجت الاسلام «محمد سلطانی» از آزادگان سرافراز ایلامی است که در عملیات کربلای ۵ سال ۱۳۶۵ در منطقه مرزی شلمچه به اسارت دشمن درآمد و تا مدت‌ها جز اسرای مفقودالاثر بود وی در بیان خاطرات ی از عید نوروز در اسارت چنین می‌گوید: هفت‌سین ما در اولین عید نوروز در اسارت سیم‌خاردار بود و سنگریز‌های جارو شده، سنگدلی بعث‌ها بود و سرزمین نفرین شده تکریت و سردی هوا و سینه‌های پر از غصه و سر‌های پائینِ ما.
کد خبر: ۵۸۸۶۰۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۲۷

حجت الاسلام «محمد سلطانی» از آزادگان سرافراز ایلامی است که در عملیات کربلای ۵ سال ۱۳۶۵ در منطقه مرزی شلمچه به اسارت دشمن درآمد و تا مدت‌ها جز اسرای مفقودالاثر بود وی در بیان خاطرات ی از عید نوروز در اسارت چنین می‌گوید: هفت‌سین ما در اولین عید نوروز در اسارت سیم‌خاردار بود و سنگریز‌های جارو شده، سنگدلی بعث‌ها بود و سرزمین نفرین شده تکریت و سردی هوا و سینه‌های پر از غصه و سر‌های پائینِ ما.
کد خبر: ۵۸۸۶۰۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۲۷

همسر شهید «موسی محسنی» می‌گوید: «در غروب یکی از روز‌های ماه رمضان ۱۳۶۱ موسی زودتر از همه روز به منزل آمد و گفت: هر چه برای افطار آماده کرده‌ای در سبدی بگذار تا به جایی ببرم، من نیز افطاری که آماده کرده بودم در سبدی گذاشته و با هم حرکت کردیم و به خانه محقری که فقر و تنگدستی از آن می‌بارید، رفتیم.»
کد خبر: ۵۸۷۹۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۱۴

همسر شهید «موسی محسنی» می‌گوید: «در غروب یکی از روز‌های ماه رمضان ۱۳۶۱ موسی زودتر از همه روز به منزل آمد و گفت: هر چه برای افطار آماده کرده‌ای در سبدی بگذار تا به جایی ببرم، من نیز افطاری که آماده کرده بودم در سبدی گذاشته و با هم حرکت کردیم و به خانه محقری که فقر و تنگدستی از آن می‌بارید، رفتیم.»
کد خبر: ۵۸۷۹۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۱۴

خاطرات شفاهی جانبازان؛
محمدرضا سهامی، جانباز دوران دفاع مقدس، از روزهای پرالتهاب جنگ تحمیلی و اعزام‌هایش به جبهه می‌گوید. او که در گردان حضرت ولیعصر (ع) حضور داشت، در یکی از شب‌های کمین، هنگام وضو گرفتن، هدف ترکش خمپاره قرار گرفت و برای همیشه یادگاری از آن شب را با خود دارد.
کد خبر: ۵۸۷۹۳۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۱۴

خاطرات شفاهی جانبازان؛
محمدرضا سهامی، جانباز دوران دفاع مقدس، از روزهای پرالتهاب جنگ تحمیلی و اعزام‌هایش به جبهه می‌گوید. او که در گردان حضرت ولیعصر (ع) حضور داشت، در یکی از شب‌های کمین، هنگام وضو گرفتن، هدف ترکش خمپاره قرار گرفت و برای همیشه یادگاری از آن شب را با خود دارد.
کد خبر: ۵۸۷۹۳۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۱۴

برادر شهید «باباعلی امین چورته» می‌گوید: «یکی از روز‌ها فرمانده ایشان به آن‌ها گفت: آقای امین عجب کاری کردید. گفت چرا؟ گفت وقتی اذان می‌گویی در این منطقه اسم حضرت علی (ع) را می‌آوردی؟ ایشان در جواب گفت: حضرت علی را که به شهادت رساندند من هم دوستدار علی هستم، مرا هم شهید کنند.»
کد خبر: ۵۸۷۹۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۱۴

برادر شهید «باباعلی امین چورته» می‌گوید: «یکی از روز‌ها فرمانده ایشان به آن‌ها گفت: آقای امین عجب کاری کردید. گفت چرا؟ گفت وقتی اذان می‌گویی در این منطقه اسم حضرت علی (ع) را می‌آوردی؟ ایشان در جواب گفت: حضرت علی را که به شهادت رساندند من هم دوستدار علی هستم، مرا هم شهید کنند.»
کد خبر: ۵۸۷۹۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۱۴

خواهر شهید «سیدیحیی ساداتی» می‌گوید: «پدرم گفت بلند شو پسرم ما باید دشمن را ذلیل و خار کنیم امروز جبهه به شما جوانان نیاز دارد ایشان با شنیدم این حرف از رختخواب بلند شدند و پیشانی و صورت پدر را بوسید و به این طریق رضایت پدر و مادر را برای رفتن جلب کرد.»
کد خبر: ۵۸۷۸۸۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۱۳

خواهر شهید «سیدیحیی ساداتی» می‌گوید: «پدرم گفت بلند شو پسرم ما باید دشمن را ذلیل و خار کنیم امروز جبهه به شما جوانان نیاز دارد ایشان با شنیدم این حرف از رختخواب بلند شدند و پیشانی و صورت پدر را بوسید و به این طریق رضایت پدر و مادر را برای رفتن جلب کرد.»
کد خبر: ۵۸۷۸۸۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۱۳

برگزیدگان بیست و دومین دوره انتخاب بهترین کتاب سال دفاع مقدس و مقاومت توسط هیئت داوران این دوره معرفی شدند.
کد خبر: ۵۸۷۳۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۰۷

برگزیدگان بیست و دومین دوره انتخاب بهترین کتاب سال دفاع مقدس و مقاومت توسط هیئت داوران این دوره معرفی شدند.
کد خبر: ۵۸۷۳۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۰۷

خاطرات روحانی شهید محمد حسن ابراهیمی؛
بردار روحانی شهید محمد حسن ابراهیمی نقل می کند: یک پزشک مسیحی اهل کلمبیا که از دوستان شهید بوده و تحت تأثیر معارف اهل بیت(ع) بود. گویا مشکلی برای اشتغال داشته که به شهید ابراهیمی می‌گوید. شهید ابراهیمی در پاسخ به مشکلش گفته: ما در مکتب‌مان چیزی به نام «توسل»داریم. سپس مطلب را توضیح می‌دهد و حدیث «کسا» را برایش می‌خواند و معنا می‌کند...»
کد خبر: ۵۸۷۲۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۰۵

خاطرات روحانی شهید محمد حسن ابراهیمی؛
بردار روحانی شهید محمد حسن ابراهیمی نقل می کند: یک پزشک مسیحی اهل کلمبیا که از دوستان شهید بوده و تحت تأثیر معارف اهل بیت(ع) بود. گویا مشکلی برای اشتغال داشته که به شهید ابراهیمی می‌گوید. شهید ابراهیمی در پاسخ به مشکلش گفته: ما در مکتب‌مان چیزی به نام «توسل»داریم. سپس مطلب را توضیح می‌دهد و حدیث «کسا» را برایش می‌خواند و معنا می‌کند...»
کد خبر: ۵۸۷۲۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۰۵

مادر شهید «محمد آهنگری دارابی» می‌گوید: «کمک به دیگران خصوصا کمک به رزمندگان، شوخ طبعی او و لب‌های همیشه خندان او با مردم، نقش آفرینی کردند و از او یک شخصیت بی نظیر و متفاوتی ساختند.»
کد خبر: ۵۸۶۸۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۰۱

مادر شهید «محمد آهنگری دارابی» می‌گوید: «کمک به دیگران خصوصا کمک به رزمندگان، شوخ طبعی او و لب‌های همیشه خندان او با مردم، نقش آفرینی کردند و از او یک شخصیت بی نظیر و متفاوتی ساختند.»
کد خبر: ۵۸۶۸۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۰۱

خاطرات/
خواهر شهید «محمدحسین محمودزاده» می‌گوید: «همیشه می‌گفت: به فرمایش امام‌خمینی، یک دست‌مان باید قرآن و یک دست‌مان سلاح باشد قرآن برایش اسلحه‌ای بود که در اولویت قرار داشت.» در ادامه خاطره این شهید بزرگوار را از زبان خواهرش در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۶۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۹

خاطرات/
خواهر شهید «محمدحسین محمودزاده» می‌گوید: «همیشه می‌گفت: به فرمایش امام‌خمینی، یک دست‌مان باید قرآن و یک دست‌مان سلاح باشد قرآن برایش اسلحه‌ای بود که در اولویت قرار داشت.» در ادامه خاطره این شهید بزرگوار را از زبان خواهرش در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۶۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۹

برادر شهید «عبدالحسین پورصدیقی» می‌گوید: «یک بار بعد از مجروحیت ایشان وقتی از جبهه آمد موقع نشستن مقداری معذب می‌شدند، مادر از ایشان دلیلش را خواست که ایشان در جواب گفتند دو سه تا ترکش کمپوت آلبالو گیلاس خوردم که مادر متوجه حرفشان نمی‌شد، ولی ما متوجه شدیم و از او خواستیم تا برایمان توضیح دهد.»
کد خبر: ۵۸۶۶۸۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۹

برادر شهید «عبدالحسین پورصدیقی» می‌گوید: «یک بار بعد از مجروحیت ایشان وقتی از جبهه آمد موقع نشستن مقداری معذب می‌شدند، مادر از ایشان دلیلش را خواست که ایشان در جواب گفتند دو سه تا ترکش کمپوت آلبالو گیلاس خوردم که مادر متوجه حرفشان نمی‌شد، ولی ما متوجه شدیم و از او خواستیم تا برایمان توضیح دهد.»
کد خبر: ۵۸۶۶۸۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۹