علی صیاد شیرازی - صفحه 2

علی صیاد شیرازی

مستند شهید علی صیاد شیرازی

امير سپهبد علي صياد شيرازي 21 فروردين 1378 در حال خروج از منزل، به وسيله ي منافقين مسلح در پوشش رفتگر، در برابر ديدگان فرزندش به شهادت رسيد.

10 خاطره کوتاه از «صیاد دلها»

« علی صیاد شیرازی » به سال 1323 در روستای «کبود گنبد» از توابع «درگز» متولد شد. پس از دریافت دیپلم ریاضی در تهران به سال 1342 در آزمون دانشکده افسری پذیرفته شد و سه سال بعد در آزمون دانشکده افسری پذیرفته شد و سه سال بعد در رسته توپخانه فارغ التحصیل گردید.

روایت شهید علی صیاد شیرازی از طلبه شهید محمدرضا جعفر پیشه

شب بود و حسابی برف باریده بود. نود سانتی متری می شد. یک مرتبه متوجه شدیم از محمدرضا خبری نیست.
روایت دو شهید بزرگوار از شهید مهدی زین الدین

شهید از شهید می گوید

مهدي در مأموریت های رزمی استقامت خوبی داشت و این روحیه موجب می شد که یگان تحت فرماندهی ایشان استقامت کند. سیمای مهدي خیلی معصومانه بود. ساده لباس می پوشید و آثار خستگی از کار شبانه روزی در چهره او نمودار بود. ولی با این وجود آثار نشاط و روحیه تداوم مأموریت های بیشتر در او هویدا بود

«جماعت در هواپیما»، روایتی از شهید علی صیاد شیرازی

خورشید راه مغرب را در پیش گرفته بود. تیمسار گفت: «چه‌کار کنیم که بتوانیم نمازمان را موقع اذان تو هواپیما بخوانیم؟»
«شهيد صياد در قامت يك فرمانده» در گفت و شنود با امير دريابان علي شمخاني

شهادتش سند روشن ساده زيستي اوست…

همكاري مستمر با شهيد صياد شيرازي در مواجهه با ضد انقلاب در كردستان و سپس هشت سال دفاع مقدس و به ويژه در عمليات غرور آفرين مرصاد، خاطرات امير دريابان علي شمخاني را از اعتبار و شيريني خاصي مملو مي سازد و اين گفت و گو شمه اي از اين خاطرات دلنشين است.
«شهيد صياد در قامت يك فرمانده» در گفت و شنود با سردار سرلشگر دكتر سيد حسن فيروزآبادي

درك انقلابي او زمينه ساز پيروزي هاي بزرگ بود...

سرلشگر دكتر سيد حسن فيروزآبادي بيش از ربع قرن در عرصه هاي گوناگون اعم از دوران دفاع مقدس و پس از آن، همراه و همدل شهيد صياد شيرازي بوده است. توصيف او از انديشه و عمل آن دوست، در تمامي ادوار، يكسان و البته نمايانگر تكاپوي دائمي آن شهيد به سوي تكامل است. او از برهه اي كه در دوران دفاع مقدس در كنار و تحت نظر شهيد صياد تلاش مي كرد تا سال ها بعد كه او را به معاونت خويش برگزيد و تا هم اينك كه سال ها از فراق آن يار سفر كرده مي گذرد، ثناخوان خلوص و درايت اوست و اين از زيبائي هاي سلوك اميران عارف مسلك و مخلص نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي است.
شهید سپهبد علی صیاد شیرازی در گفت و شنود با سرلشگر پاسدار دكتر سيد يحيي رحيم صفوي

بانی ارتش بسیجی

براي اين يادمان در پي گفت و شنودي با سرلشگر دكتر صفوي ،دستيار و مشاور عالي فرماندهي كل قوا بوديم كه به علت مشغله ها و فشردگي برنامه هاي ايشان، اين امر ميسور نگرديد، در عين حال ايشان با ارسال مقاله اي كه از نظر خواهيد گذراند، در تجليل از آن سردار بزرگوار، مشاركت كردند و حق دوستي طولاني با وي را به جا آوردند. با سپاس از ايشان كه لطف خويش را از شاهد ياران دريغ نداشتند.
«شهيد صياد و وحدت ارتش و سپاه» در گفت و شنود با دكتر محسن رضايي

یک روح بودیم در دو کالبد

نقش شهيد صياد شيرازي و دكتر محسن رضايي در اتحاد و هماهنگي ارتش و سپاه، نقشي بي بديل و منحصر به فرد است، به گونه اي كه كسي باور نمي كرد بتوان جنگ را با فرماندهي مشترك اداره كرد، اما اين دو سردار هوشمند چنين كردند و پيروزي هاي عظيمي را نصيب ملت نمودند. اين گفت وگو شرح مبسوطي از اين يگانگي از زبان فرمانده سپاه در دوران دفاع مقدس است.
ویژه نامه شهید علی صیاد شیرازی "صیاد دلها"

شهيد صياد در آئينه کلام رهبر

جبهه هاي دفاع مقدس از رشادت او صدها خاطره حفظ كرده است...
امیرسپهبد علی صیاد شیرازی/

یادداشت های سفر(1)؛ ماموریت در کردستان

نوید شاهد: هواي داخل سالن انتظار، از گرماي تابستان پر شده و همه را کلافه کرده است . تشنگي ، امانم را گرفته بود. از بد حادثه کلمن آب را هم در مقابل چشمانم گذاشته اند . خيلي با خود کلنجار مي روم تا آب ننوشم ، اين مقاومت چندان دوام نمي آورد و سرانجام به سمت آب مي روم .
امیر سپهبد علی صیاد شیرازی/

ناگفته های جنگ(32)؛ عملیات فتح المبین

نوید شاهد: آخرين مقدمه براي عمليات فتح‌المبين، مقدمه جالب و پردرس و الهامي از رهبري عده‌ها و صحنه‌هاي سختي است که براي فرمانده و فرماندهي به وجود مي‌آيد.
امیر سپهبد علی صیاد شیرازی/

ناگفته های جنگ(31)؛ عمليات مطلع الفجر

نوید شاهد: لازم است عملياتي را که در جبهه‌هاي نبرد انجام شده، به دو بخش اساسي تقسيم کنيم. يک بخش عملياتي هستند که نقطه ي عطف در صحنه ي جنگ بودند و بايد روي آنها حساب کرد. يک دسته عملياتي هستند که بايد اسمش را گذاشت عمليات واسطه‌اي. براي اينکه تداوم نبرد حفظ شود و دشمن متناسب با تلاش اصلي که ما در يک‌جا انجام مي‌داديم، نتواند ذهن و امکاناتش را متمرکز کند، اين عمليات انجام مي‌شد
امیر سپهبد علی صیاد شیرازی/

ناگفته های جنگ(22)؛ ستون كشي از بانه به سردشت

نوید شاهد: از زماني‌که قرارگاه تشکيل شد، مثل خاري در چشم يک عده بود. عجيب تحمل نداشتند که چنين فرماندهي به‌وجود بيايد و نيروهاي انقلاب بر سر کار بيايند. در تهران، به شدت عليه ما مي‌زدند. منتها چون زمينه‌اي نبود، نمي‌توانستند کاري کنند. کارمان را مي‌کرديم و کاري هم به تهران نداشتيم.

ناگفته های جنگ(13)؛ در سنگري ديگر

نوید شاهد: سرانجام جايي را که براي کار به دنبالش بودم ، يافتم . واحد طرح و عمليات سپاه محل کار جديدم شد . البته آنجا هنوز راه نيفتاده بود . طرحي به شوراي عالي سپاه دادم مبني بر اين که حاضرم واحد طرح و عمليات را راه اندازي کنم . قرارم بر اين بود که با آقاي رحيم صفوي که در آن زمان در جبهه دارخوين بود ، واحد را راه اندازي کنيم .
امیر سپهبد علی صیاد شیرازی/

ناگفته های جنگ(12)؛ روزهای تنهایی

نوید شاهد: در حال تدارک مقدمات اجراي اين طرح بودم که نامه اي از نيروي زميني آمد . دستور داده بودند قرارگاه عملياتي را به هم بزنم و مشاور لشگر 28 کردستان باشم . احساس کردم خيانتي در جريان است . نمي توانستم باور کنم که در جمهوري اسلامي ، کساني باشند که از نجابت و نيت پاک آناني که خود را فداي انقلاب مي کنند و با دست خالي با دشمن مي جنگند ، سوءاستفاده کنند و دست به خيانت بزنند .
امیر سپهبد علی صیاد شیرازی/

ناگفته های جنگ(11)؛ حادثه

نوید شاهد: هنوز از دروازه ی ورودي سر پل ذهاب خارج نشده بوديم که ديدم ماشيني از مقابل به سرعت در آن سمت جاده که مسير حرکت ما بود ، پيش مي آيد . با وجود مهارتي که راننده ام داشت ، نتوانستيم کاري کنيم و با آن شاخ به شاخ شديم ...
امیر سپهبد علی صیاد شیرازی/

ناگفته های جنگ(10)؛ دلم ، چنين مي گفت !

نوید شاهد: صداي بيسيم قطع شد . معلوم بود ستون کمين خورده است . سريع خودم را به جلو رساندم . به محل کمينگاه که رسيدم ، ديدم متأسفانه همه ی فرماندهان ستون که در جلو حرکت مي کرده اند در کمين افتاده اند . ستون بي فرمانده شده بود . برادران رسول ياحي از بچه هاي سپاه و مرتضي صفوي نيز در کمين بودند .
امیر سپهبد علی صیاد شیرازی/

ناگفته های جنگ(8)؛ به خاطر آن نگاه ها!

نوید شاهد: سردشت در دست ضد انقلاب بود . تنها ، پادگان در دست نيروهاي ما بود که يک گردان نيرو در آنجا مستقر بود . هر وقت که قرار بود آن گردان تعويض شود ، هلي کوپترها بايد از سقز نيروهاي جديد را به آنجا مي بردند و نيروهاي آنجا را به سقز مي آوردند . اين کار مشکل بود و کلي هم هزينه برمي داشت .
امیر سپهبد علی صیاد شیرازی/

ناگفته های جنگ(7)؛ زندگی دوباره

نوید شاهد: در کردستان شاهد لشگرکشي عراق در مرز بوديم . اردوگاهها و کمپ نظامي ارتش عراق در مرز به صورت آشکار برپا مي شد . مانورهاي مختلفي انجام مي دادند . کم کم در بعضي پاسگاه ها درگيري مرزي پيش آمد و از شواهد و قرائن اين گونه مي شد فهميد که عراق قصد يک لشگرکشي بزرگ را دارد .
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه