مادر شهید «سیداحمد حسینی جمال آبادی» پس از سال ها دوری از فرزندش دارفانی را وداع گفت. نوید شاهد یزد پوستر مراسم این مادر بزرگوار را برای علاقمندان منتشر می کند.
کد خبر: ۵۲۹۷۲۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۳۰
«پسرم همیشه در مسجد بود و عشق و علاقه زیادی به آموختن فنون نظامی داشت. یک روز بدون اینکه من را خبردار کند تمامی کارهای اعزامش به جبهه را آماده کرد بود و زمان اعزامش آمد و گفت: مادرم بیا و من را راهی جبهه بکن. من متعجب شدم! با خنده گفت: تمامی کارهای اعزام را انجام دادهام.» در ادامه فیلمی از گفتگو با مادر این شهید گرانقدر را می بینید.
کد خبر: ۵۲۹۷۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۳۰
حاجیه خانم هاجر سعادتی مادر شهید والامقام «محمد دستوری» از شهدای شهرستان چهاردانگه پس از سالها تحمل رنج و درد فراق، دعوت حق را لبیک گفت و به فرزند شهیدش پیوست.
کد خبر: ۵۲۹۶۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۲۹
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهید «مصطفی فقيه رضايی»، ارديبهشت1351، در شهرستان همدان به دنيا آمد. پدرش محمدحسين (فوت 1358) و مادرش بتول نام داشت. دانش آموز دوم راهنمايی بود. به عنوان بسيجی در جبهه حضور يافت و در شلمچه بر اثر اصابت تركش به شكم، مجروح شد. دهم بهمن 1365، در بيمارستان نجميه تهران بر اثر عوارض ناشی از آن به شهادت رسيد. پیکر وی را در امامزاده محمد شهرستان كرج به خاک سپردند. مادرش میگوید: در کربلای پنج به شدت زخمی شد. در بیمارستان تشنه شهید شد. در ادامه ویدیو این روایت را ببینید.
کد خبر: ۵۲۹۶۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۶
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
«شهید محمد خطیبی» از شهدای دوران دفاع مقدس است. پدرش می گوید: «محمد به مال دنیا دلبسته نبود. او به فرمان امام به جبهه رفت و در روز عملیات، فرمانده به او که تیربارچی بوده، دستور میدهد جلو برود و تانکها را بزند. محمد جلو میرود به شهادت می رسد. پیکرش هنوز هم بازنگشته است.»
کد خبر: ۵۲۹۶۵۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۷
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهید«عبادالله احمدی پرگو» از شهدای دوران دفاع مقدس است. او در سال 1344 در یكی از روستاهای خلخال به نام پرگو در خانواده ای مذهبی و زحمتكش دیده به جهان گشود و از کرج برای دفاع از میهن اسلامی به منطقه جنگی اعزام شد و در راه دفاع از کیان و ارزشهای میهن اسلامی به شهادت رسید. مادرش میگوید: «پیکرش را بعد از سیزده سال آوردند. جورابش را برادرش به خانه آورد. شب در خواب به من گفت: چیزی در جورابم است که باید در تابوتم باشد. جورابش را بررسی کردم، دیدم استخوان های پایش است.»
کد خبر: ۵۲۹۶۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۱
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
پدر شهید باقری می گوید: پسرم همیشه می گفت اگر شهید شدم برایم ناراحت نباشید چون دیگر خواهران و برادرانم هستند که جای مرا پر کنند. من از فرزندم راضی بودم انشاء الله خداوند از او راضی باشد.
کد خبر: ۵۲۹۶۴۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۲۹
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
«سکینه حاج عابدی» مادر شهید دوران دفاع مقدس «علی رضا زبردست برزی» می گوید: «ارادت به ائمه موجب شد که نام فرزندانم را از اسامی ائمه انتخاب کنم. علی رضا بعد از دیپلم به جبهه رفت و در مراسم خواستگاری اش هم مطرح کرد که من اول با جبهه ازدواج کرده ام و با گفتن این حرف می خواست نشان بدهد که چقدر جبهه رفتن برایش مهم است.» ادامه صحبت های این مادر شهید را در ویدئویی که در ادامه امده است دنبال کنید.
کد خبر: ۵۲۹۶۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۲۹
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
پدر شهید محمد جندی پور شاملایی می گوید آن زمان که پسرم می خواست به جبهه اعزام شود به او گفتم تو بمان پیش خانواده تا من به جبهه بروم ولی او قبول نکرد، رفت و شهید شد چونکه شهادت سعادت می خواهد که نصیب محمد شد.
کد خبر: ۵۲۹۵۶۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۲۷
خاطرات شفاهی والدین شهدا قسمت ۱۸
مادر شهید خجسته نقل میکند: پسرم نمازش را سر وقت میخواند. او در راه حق شهید شد. جایش در بهشت باشد.» در ادامه فیلم کامل این مصاحبه را میبیند.
کد خبر: ۵۲۹۵۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۲۸
«سه روز قبل از شهادت پسرم، وقتی میخواستم هر کاری را انجام دهم دستهایم یاری ام نمیدادند، دلشوره شدید داشتم و پاهایم سست بود. وقتی که خبر شهادت پسرم را برایم آوردند، فهمیدم که برای همین بود که بیقرار بودم.» در ادامه فیلمی از گفتگو با مادر این شهید گرانقدر را می بینید.
کد خبر: ۵۲۹۵۴۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۲۷
شهید «عبدالله قوجانلو» از شهیدان هشت سال دفاع مقدس است. مادر این شهید والامقام خاطراتی از خواب خود در سفر کربلا را روایت میکند: «زمانی که به کربلا رفته بودیم یک شب در عالم رویا پسرم را در حرم امامحسین در حال زیارت دیدم. تعجب زده از دیدنش به دنبال پدرش میگشتم تا به او بگویم عبدالله اینجا است؛ تا به پدرش رسیدم و خواستم او را به پیش پسرم ببرم از خواب پریدم»
کد خبر: ۵۲۹۵۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۰۳
شهید «مهدی لیاقی» از شهیدان هشت سال دفاع مقدس است. مادر این شهید والامقام خاطراتی از خواب خود را روایت میکند: «شب سوم شهادت پسرم خواب دیدم، به همراه چندتا از همرزمانش به درب منزل آمده بود؛ دوستانش وارد خانه نشدند. خودش داخل شد، کنار من زانو زد و به من گفت: آمدهام از مادرم باخبر شوم. دست مرا بوسید و رفت.»
کد خبر: ۵۲۹۵۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۲۵
خاطرات شفاهی والدین شهدا قسمت ۱۷
مادر شهید ایوب عباس پور نقل می کند: «پسرم بسیار خیرخواه بود یک روز در مدرسه یکی از دوستانش به دلیل نداشتن کفش ورزشی تنبیه شده بود. ایوب به منزل آمد و قلک خود را شکست و برای همکلاسیاش لباس ورزشی خرید. در ادامه فیلم کامل این خاطره زیبا را می بینید.»
کد خبر: ۵۲۹۵۰۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۲۷
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
حاج علی قاسم پور پدر گرانقدر شهید «رحیمعلی قاسمپور» میگوید: «رحیم سن و سالی نداشت که مادرش را از دست داد و خاله اش او را بزرگ کرد و من نیز به تربیت او حساس بودم. رحیم عاشق محرم و امام حسین بود و در محرم و صفر در هیات سینه زنی امام حسین سینهزنی میکرد.» در ادامه مصاحبه تصویری با پدر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد میبینید.
کد خبر: ۵۲۹۴۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۲۵
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهید «عبدالله دارابی» از شهدای روحانی استان ایلام است. وی زمان جنگ تحمیلی در حوزه علمیه مشغول به تحصیل بود که جهت دفاع از آب و خاک وطنش داوطلبانه به عنوان رزمنده بسیجی راهی جبهه شد و سرانجام در آبان ماه ۱۳۶۶ در جبهه مهران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. پدر شهید میگوید: افتخار میکنم که پدر شهید هستم و تا آخرین قطره خون خودم و دیگر فرزندانم از انقلاب دفاع خواهیم کرد. فیلم این مصاحبه در ادامه تقدیم حضورتان می شود.
کد خبر: ۵۲۹۴۰۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۲۵
خاطرات شفاهی والدین شهدای زنجان(7)
پدر شهید علی اکبر آریغ در خاطرات خود می گوید: زمان رفتنش، من به خاطر سن کم او رضایت نمی دادم اما بلاخره موفق شد. او در وصیتنامه خود که میان صفحات قرآن گذاشته بود نوشته بود من تنها پسر شما بودم اما اسلام واجب تر بود.
کد خبر: ۵۲۹۳۶۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۲۶
خاطرات شفاهی والدین شهدای زنجان(6)
پدر شهید «تراب اسدی» در خاطرات خود از فرزندش می گوید: او در پایگاه مسجد فعالیت داشت و گاهی دست از کار می کشید تا به نیازمندان کمک کند اما هیچ وقت نمی گفت؛ برای نیازمندان کاری انجام می دهد فقط می گفت کار دیگری داشتم.
کد خبر: ۵۲۹۳۶۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۲۵
خاطرات شفاهی والدین شهدای زنجان(5)
پدر شهید «قاسم تقی لو» در خاطرات خود از فرزندش می گوید: بارها اتفاق افتاد که مهمان در خانه بود یا او بسیار خسته بود همه می خوابیدیم بعد از مدتی صدایی مرا بیدار میکرد و می دیدم قاسم نماز شب می خواند. من هرگز آن نمازهای با اخلاص اش را فراموش نمی کنم.
کد خبر: ۵۲۹۳۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۲۴
شهید «سعید عزیزی» از شهیدان هشت سال دفاع مقدس است. پدر این شهید والامقام خاطرهای از فرزند شهیدش روایت میکند: «فرمانده به آنها گفته بود هر تریلی که از این منطقه عبور کرد؛ باید بارنامه تحویل دهد، تا حق عبور داشته باشد. وقتی یک تریلی نزدیک میشود، طبق دستور فرمانده از راننده تریلی بارنامه میخواهند...»
کد خبر: ۵۲۹۳۲۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۲۴