نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خواهر شهید
خاطرات شهید
شهید محمد حسین اکبریان پانزدهم تير 1347، در محله ده­آباد از توابع شهرستان ميبد به دنيا آمد.به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. بيست و يكم ارديبهشت 1365، با سمت تك‌تيرانداز در فكه بر اثر اصابت تركش به سينه، شهيد شد.
کد خبر: ۴۵۴۶۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۱

خاطره‌ای از شهید فضائل کریمی/
خواهر شهید فضائل کریمی روایت می‌کند: مرخصی گرفته بود تا ماه رمضان را در شهر خودمان باشد. هرروز قبل از افطار به مسجد محل می رفت تا با دوستانش نماز جماعت بخواند و بعد هرکدام به خانۀ خودشان می رفتند تا افطار کنند.
کد خبر: ۴۵۴۶۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۱

در گفتگوی نوید شاهد هرمزگان با مریم داج خواهر شهید محمد داج و همسر شهید اسدالله رئیسی
مریم داج خواهر شهید سرافراز محمد داج و همسر شهید والامقام اسدالله رئیسی می باشد . وی در گفتگوی صمیمی با نوید شاهد هرمزگان به بیان خاطرات و خصوصیات اخلاقی برادرش پرداخت است که متن این گفتگو در ادامه منتشر می گردد.
کد خبر: ۴۵۴۶۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۱

وصيت نامه شهيد حسن جشني تهراني
پدر مهربانم پيامي داشتم که شما بايد در هيئت فاطمه (س) اعلام کنيد و آن اين است ، بگوئيد آقا حسين(ع) الان تنهاست و يار مي خواهد او نداي (هل من ناصر ينصرني) را سرداده و لبيک گو مي خواهد.
کد خبر: ۴۵۳۶۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۳

خواهر شهید ولی اله علی بابایی می گوید: خبر شهادت ولی اله علی بابایی به حدی سخت بود که پدر نیز در همان روز دعوت حق را لبیک گفت.
کد خبر: ۴۵۳۴۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۷

خواهر شهید حسین باقری می‌گوید: زنجان بمباران شده بود. مردم همه در هراس بودند. طولی نکشید که حسین به خانۀ ما آمد؛فاطمه آماده شو باهم بریم جایی.
کد خبر: ۴۵۳۴۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۷

شهيد محمدرضا جديدي
شهيد محمدرضا جديدي در روز پانزدهم آبان سال 1367 در بيمارستان فرح و در شهر تهران پا به عرصه وجود گذاشت قبل تولد وي سه فرزند به دنيا آمده و مرده بودند لذا با تولد رضا مادر وي همان موقع ولادت نوزاد نذر كرد كه اي امام رضا اين پسر را برايم نگه دار نامش را رضا مي‌گذارم و هفت سال هم گدايش مي‌كنم و همين طور هم شد نيز موهاي وي را نذر امام رضا كرده بودند و برابرش پول به حرم مقدس حضرت رضا (ع) تقديم نمودند. از دوره ابتدايي در دبستان فرزانه برجندي تحصيل كرد و يك سال هم مردود شد و دوره راهنمايي را در مدرسه راهنمايي كمال وجودي به تحصيل پرداخت و سال سوم را مي‌خواند كه عازم جبهه نبرد حق عليه باطل شد. قبل از اينكه به جبهه برود به شهرستان ازنا و اليگودرز رفت و به كليه دوستان و اقوام فاميل سر مي‌زد و طلب حلاليت نمود همين طور بر در و ديوار مي‌نوشت شهيد قلب تاريخ است پشت قاب عكسش نوشته است شهيد اين شهيد بزرگوار بر دلش وحي شده بود كه روزي به فيض شهادت نائل مي‌شود كه اين چنين يادگارهاي آتشين بر جاي گذاشت.
کد خبر: ۴۵۳۳۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۴

خواهر شهید همت می‌‌گوید: چند روزی بود نتوانسته بودم از خانه بیرون بروم. اصغر بی تابی می کرد. به همت سپرده بودم هر وقت سرش خلوت شد بیاید دنبالم.
کد خبر: ۴۵۳۰۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۲۹

خواهر شهید رسول موسوی از برادر خود چنین می‌گوید: گاهی رسول بغض می کرد و می رفت توی اتاق. تا اینکه دیدم هر بار رسول از مدرسه برمی‌گردد پشت شلوارش خاکی است. آنوقت ها لباس فرم مدرسه شان کت و شلوار مشکی با پیراهن سفید بود. رسول هم همیشه لباسش را با سلیقه و تمیز نگه می داشت.
کد خبر: ۴۵۲۶۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۲۴

خاطرات;
شهید ماندنی محمدی در سال ۱۳۴۲ در روستای رود شور از توابع بندر ریگ پا به عرصه وجود نهاد.پس از شروع جنگ تحمیلی نیز درعرصه جبهه و جنگ رشادت های زیادی از خود نشان داد. بعد از چندین بار حضور در جبهه های نبرد سرانجام در تاریخ ۱۳۶۱/۰۱/۰۲ در عملیات بزرگ فتح المبین به آرزوی دیرینه خود که همان شهادت در راه خدا بود نائل آمد .
کد خبر: ۴۵۲۵۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۲۴

خاطرات;
شهید ماندنی محمدی در سال ۱۳۴۲ در روستای رود شور از توابع بندر ریگ پا به عرصه وجود نهاد.پس از شروع جنگ تحمیلی نیز درعرصه جبهه و جنگ رشادت های زیادی از خود نشان داد. بعد از چندین بار حضور در جبهه های نبرد سرانجام در تاریخ ۱۳۶۱/۰۱/۰۲ در عملیات بزرگ فتح المبین به آرزوی دیرینه خود که همان شهادت در راه خدا بود نائل آمد .
کد خبر: ۴۵۲۵۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۲۴

خاطرات;
شهید محمد عباسی رضایی در خانواده‌ای مذهبی در جزیره خارک متولد شد. بعلت جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران درس را کنار گذاشت و عضو بسیج سپاه جزیره خارک درآمد و شروع به دیدن آموزش دوره نظامی کرد .با شروع جنگ تحمیلی اشتیاق زیادی برای اعزام به جبهه داشت و حتی چند بار قصد عزیمت به جبهه را داشت و سرانجام در تاریخ 1361/01/02 به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۵۲۳۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۹

شهید اباصلت سهرابی هجدهم خرداد ۱۳۲۲‏، در روستای شیخ جابر از توابع شهرستان ایجرود به دنیا آمد.
کد خبر: ۴۵۲۰۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۹

خواهر شهید بهرام حیدری از برادر خود می‌گوید: آبجی من تا حالا کلی چیز یاد گرفتم. دیگه نیازی به کلاس هم ندارم. همین روزا گیرنده ام رو کامل می کنم.
کد خبر: ۴۵۲۰۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۲۴

خواهر شهید عشقعلی احمدی چنین روایت می‌کند: شوهرم که جبهه بود، بیشتر وقت ها می‌آمد و پیش من و بچه ها می ماند تا از تنهایی نترسیم.
کد خبر: ۴۵۱۸۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۶

خواهر شهید رضا ابوبصیری از مادر خود درباره برادرش شهیدش می‌گوید: رضا آن روز به حرف من خندید. داشت می گفت ببین مادر امروز وقت رفتنم نیست. من حالا حالاها باید زنده بمونم.
کد خبر: ۴۵۱۶۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۱

گفتگوی خودمانی نوید شاهد سمنان با خواهران گرامی شهید رضا کوهی
روز شانزدهم آذر من خیلی دلم گرفته بود و ناراحت بودم . سی و هفت روز بود که ازش بی خبر بودیم . گفتم ، یه نامه برای برادرم بنویسم . رفتم تو اتاق و درو بستم و شروع کردم به نوشتن . دادم به حاج آقا وگفتم ، برو پست کن برای برادرم . تا وقتی به دستش برسه یه مقدار طول میکشید . وقتی بیست و چهارم پستچی نامه رو آورد دیدم یه عکسی هم فرستاده . نامه ی آخرم به دستش نرسیده بود و این جواب نامه ی قبلی ام بود . نامه ای که براش نوشته بودم به دستش نرسیده بود ولی مثل یه معجزه تو همون تاریخ برام نامه نوشته بود .
کد خبر: ۴۵۱۲۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۲۵

خواهر شهید میرزاعلی رستم‌خانی می‌گوید: اصلا نفهمیدم چه شد. زانوها و دست هایم محکم روی زمین کوبیده شدند و صدای افتادن دیگ توی گوشم پر شد. دیگ چپه شد و شیر زیادی روی زمین ریخت. میرزا از صدای افتادن ظرف برگشت اما دیگر دیر شده بود.
کد خبر: ۴۵۱۲۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۲۵

گیتی احدی سردار شهید حمید احدی می‌گوید: بابا خسته و کلافه نشست سر سفره. گفتم: کاش داداش حمید هم بود. آبگوشت دوست داره. بابا انگار منتظر حرف من باشد با ناراحتی گفت: داداش حمیدت رو توی شهر دیدم. مثل اینکه توی این مدت با دوستاش می اومدن شهر. کاراشون رو می کردن و دوباره برمی گشتن دِه.
کد خبر: ۴۵۱۱۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۲۵

خواهر شهید مجید شهریاری از برادر خود چنین می‌گوید: احترام مامان و بابا برای او اهمیت داشت. با اینکه سرکلاس تماس کسی را جواب نمیداد؛ هر بار مامان به او زنگ میزد حتی وسط کلاس درسش هم جواب او را میداد.
کد خبر: ۴۵۱۱۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۲۲