جانباز ۲۵ درصد «علی خانبابایی» در بیان خاطرات خود میگوید: «دکتر گفت ایشان شهید شده است و به سردخانه منتقلش کنید. صبح فردا قبل از اعزام به ارومیه برای تشییع جنازه، پرستار متوجه نفس کشیدنم میشود و ...»
جانباز ۲۵ درصد «عبدالله ایازی» در بیان خاطرات خود میگوید: «زمانی که برای منزلم در روستا اراق خرید میکردم گروههای معاند آن را به همراه خراج میگرفتند و اگر میدانستند پاسدارم بی درنگ به من شلیک میکردند و ...»
مادر شهید«کاظم علی اکبرلویی» می گوید: «جوانها در راه راست قدم بردارند و مسیر شهدا را ادامه بدهند، شهید دادیم تمام این سرزمین مدیون خون شهداست. همیشه هم پشت انقلاب هستیم، چادری ، مومن و مسلمان هستیم .»
طیبه جباری میگوید: «شهادت نصیب هر آدمی نمیشود. همسرم همیشه در نماز یک ربع به سجده میرفت و میگفت خدایا من از تو شهادت میخواهم.»
جانباز سرافراز «سیفعلی نصیری» درباره نحوه جانبازیاش روایت میکند: «لباس نظامی پوشیده بودیم و خانواده هایمان می دانستند سرنوشت ما در راه پاسداری از وطن است و چه سرانجامی بهتر از شهادت هست. من و همه رزمندگان علاقه خاصی به وطن داشتیم و نمیخواستیم یک وجب خاک به دشمن بدهیم.»
جانباز ۴۵ درصد «صمد گرامی فرد» در بیان خاطرات خود میگوید: «هر درختی شکوفهای و سپس میوهای دارد، ایثار بهترین شکوفه و ارثی بود که یک نفر میتوانست از دوران جنگ برای خود بردارد و ...»