چند خاطره خواندنی از شهید «تیمور ضیایی»
به گزارش نوید شاهد کردستان؛ شهید تیمور ضیایی از شهدای کردستان است که در روز ۱۲ فروردین ماه سال ۱۳۳۳ در شهر سریش آباد میان خانوادهای متدین و انقلابی به دنیا آمد.
تحصیلات خود را تا اول راهنمایی ادامه داد و با شروع جنگ تحمیلی به دفاع از میهن اسلامی و مبارزه با دشمنان اسلام پرداخت سرانجام پس از سالها مجاهدت روز یازدهم آبان ماه سال ۱۳۵۹ در جبهه «کنجان چم» ایلام بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید و پیکر مطهرش پس از تشییع در زادگاهش (سریش آباد) به خاک سپرده شد.
راهی که به شهادت ختم میشود
روزی در خیابان یکی از خانمهای فامیل به من رسید و پس از احواپرسی گفت: شنیده ام که تیمور در محاصره ضد انقلاب است، واقعیت دارد؟
من هم در جواب گفتم: «خبر ندارم، واقعاً هم خبر نداشتم. بدون معطلی به منزل پدرم آمدم و موضوع را به آنها گفتم، پدرم نیز به سپاه رفت جویای حال برادرم شد و فرماندهان سپاه نیز آن را تایید کرده بودند، ولی همان روز، تیمور را با کمک بالگرد از محاصره دشمن خارج کرده بودند.
بعدها فهمیدیم در طول آن مدت، او به تنهای داخل ساختمانی در محاصره ضد انقلاب قرار گرفته، اما تا رسیدن بالگرد که به کمک او رفته بود در برابر مقاومت کرد و تسلیم نشد.
وقتی برادرم برگشت همه مردم شهر به استقبالش رفتند و تا درب منزل، او را روی دوش خود قرار دادند و از اینکه به بین ما برگشته بود ابراز خوشحالی میکردند.
پس از مدتی از این ماجرا تیمور سه چهار روز به ماموریت رفت، شبی که برگشت
سر و رویش خاکی بود و بسیار خسته به نظر میرسید، وقتی علت خستگی و ظاهر به خاک نشسته اش پرسیدم، جواب داد: «از وقتی که از اینجا حرکت کردم این پوتینها را از پا در نیاوردم»، وقتی پوتینها را از پا در آورد پاهایش تاول زده بود.
به تیمور میگفتم: تیمور جان! کمتر به جبهه برو تو تنها پسر خانواده هستی اگر اتفاقی برای تو بیفتد ما چکار کنم؟
با لبخند و خونسردی گفت: عزیزم! من و همه رزمندگان جز به دفاع نمیرویم و تا دشمن را از این خاک بیرون نکنیم آرام نمینشینیم شما نمیدانید در راه حق و حقیقت مبارزه کردن چه لذتی دارد و اگر این مبارزه به شهادت ختم شود که نور علی نور است، هر کس راه حق را درک کند هیچوقت راضی به بازگشت نخواهد بود.
راوی: خواهر شهید
سنگر تیمور محل عبادتش بود
تیمور همیشه نمازش را سر وقت میخواند و به اطرافیان هم سفارش میکرد که نماز را سر وقت بخوانند و سعی اگر مقدور بود حتما در مسجد به صورت جماعت آن را ادا کنند.
او دل دریایی داشت، ترس و وحشت در وجودش بی معنا بود. گاهی شبها به تنهایی به مواضع دشمن نفوذ میکرد و پس از ساعتها با کلی اطلاعات از مواضع دشمن بر میگشت.
اکثر اوقات تنها بود، سنگر مخصوصی داشت و سنگرش در بین رزمندگان به سنگر تیمور شهرت پیدا کرده بود، سنگر تیمور مشرف به نیروهای عراقی بود، طوری که از داخل سنگر به راحتی، دشمن قابل رویت بود، سنگرش بسیار باصفا بود، هر کس به آنجا میرفت اصلا دلش نمیخواست برگردد. سنگر او به محل عبادتش تبدیل شده بود.
روزی تیمور، آرپی جی به دست، برخاست و به طرف دشمن بعثی نشانه رفت، ناگاه توسط تک تیراندازهای دشمن به شهادت رسید.
راوی: همرزم شهید