اخلاق شهید «مطلب احمدیان» ضدانقلاب را بیشتر از گلولههای اسلحه اش رنج میداد
نوید شاهد کردستان؛ سال ۱۳۶۰ در حالی که ستون نظامی رزمندگان سپاه اسلام قصد عزیمت به شهر سردشت را داشتند در روستاهای اطراف کوخان و نزدیکی روستای بناویله بزرگ و دارساوین به کمین گروهکهای ضد انقلاب افتادند و خیلی از رزمندگان سپاه در کمال مظلومیت به شهادت رسیدند، وقتی که ضد انقلاب صحنه درگیری را ترک کرد، حاج مطلب در کمال شجاعت به زخمیها کمک میکرد و با همکاری دیگر جوانان منطقه تعداد زیادی از مجروحین را برای مداوا به شهر ربط که در نزدیکی سردشت قرار دارد انتقال دادند، با دیدن این صحنه و جنایت ضد انقلاب با نفرت و بیزاری وی از گروهکهای ضد انقلاب و در اعتراض به جنایتکارانی که ادعای خدمت به مردم کرد را داشتند، شهر و دیار خود را ترک کرد و به همراه خانواده به شهر بانه مهاجرت کرد.
با مهاجرت به شهر در دوازدهم آبان سال ۱۳۶۱ در سختترین شرایطی که بر منطقه حاکم بود، لباس رزم پوشید و به صف پیشمرگان مسلمان کرد پیوست و در کنار سایر پیشمرگان مسلمان کرد، از جمله شهید مطلب حسنی، شهید عبدالله فرجی و دیگر رزمندگان سپاه اسلام با عضویت در گروه ضربت در پاکسازی روستاهای هورازه، دارساوین، زرواو سفلی، یعقوب آباد و سایر مناطق آلوده به حضور نا مشروع ضد انقلاب به خوبی درخشید و توان رزمی خود را در کمال شجاعت و رشادت به نمایش گذاشت.
وی در عین حال که شجاع و نترس بود و در میادین جنگ عرصه را بر دشمن تنگ میکرد، با مردم منطقه در کمال رأفت و مهربانی روبرو میشد، به گونهای که در قلب مردم منطقه جای پیدا کرده بود و به هر منطقهای که میرفت پس از گذشت مدت کوتاهی از حضورش، مردم شیفته اخلاق و رفتارش میشدند و با همین روحیه مردمی بودن، خیلی زود توانست نظر فرماندهان مافوق را به خود جلب نماید و مورد توجه آنان قرار گرفت.
در سال ۱۳۶۲ به عنوان مسئول و فرمانده دسته منصوب شد و یک سال بعد در سال ۱۳۶۳ جانشین گروهان و پس از مدت کوتاهی در همان سال فرماندهی گروهان در منطقه سیا حومه بانه را عهده دار شد و پنج سال تمام در کنار مردم برای تامین امنیت و آسایش منطقه کوشید و سپس به عنوان جانشین فرمانده گردان انتخاب شد.
در سال ۱۳۷۰ به عنوان فرمانده گردان شهید چمران که روستاهای منطقه سوراب و سهرداب بانه انجام خدمت کرد، او به عنوان فرمانده ای دلاور و خدمت گذار مردم منطقه، زبانزد خاص و عام بود و از اینکه وجود او باعث دلگرمی هر چه بیشتر مردم به نظام و انقلاب میشد، ضد انقلاب را رنج میداد و اخلاق مردم مدارانه او بیشتر از گلولههای اسلحه اش دشمن را مایوس و نا امید کرده بود، به همین دلیل بارها او را تهدید به مرگ کردند و در تماسهای تلفنی با اعلام آدرس محل سکونت و زمانهای تردد و مسیرهایی که او غالبا رفت و آمد داشت، به او میگفتند که او تحتِ تعقیب ضد انقلاب است، ولی حاج مطلب بیدی نبود که با این بادها بلرزد و صحنه را برای عوامل ضد انقلاب خالی کند، در نامهای که به حفاظت سپاه نوشته است، به این موضوع اینچنین مینویسد: من برای شهادت آماده ام و تا آخرین قطره خون از مردم و نظام مقدس جمهوری اسلامی دفاع خواهم کرد.
در آذر سال ۱۳۷۶ در حالی که به عنوان فرمانده گردان در منطقه به عنوان ابواب، جمعی قرارگاه حمزه سید الشهدا فعالیت میکرد، در درگیری با اشرار مسلح به مقام جانبازی نائل گردید و در شرایطی به دست ضد انقلاب تیر خورد که میتوانست دو عامل گروهکها را به درک واصل کند، ولی او میکوشید تا آنان را زنده دستگیر کند و به آنان فرصتی داده شود، تا شاید به اشتباه خود پی ببرند و به دامان نظام مقدس اسلامی باز گردند، ولی مزدوران استکبار در کمال ناجوانمردی او را به گلوله بستند.
در دوران خدمت صادقانه اش در سپاه، بارها مورد تشویق فرماندهان سپاه قرار گرفت و در سال ۱۳۷۴ به عنوان پاسدار نمونه برگزیده شد، این رزمنده دلاور سپاه اسلام در اوج گمنامی و بی ادعائی سالها در منطقه مرزی بانه، منشا خیر و خدمت شد، تا جایی که نام او با سپاه عجین شده بود و هر وقت از رزمندگان سپاه در منطقه سخن به میان میآمد، نام حاج مطلب احمدیان در اذهان تداعی میشد.
حاج مطلب در سال ۱۳۹۱ توفیق زیارت خانه خدا را پیدا کرد و در سالهای پایانی خدمت حال و هوای خاص خود را داشت و از مستمعین میخواست تا برای او شهادت را از خدا طلب کنند و میگفت: دوستان اگر قرار است امسال من بازنشسته شوم، برایم دعا کنید که خداوند شهادت را روزی من قرار دهد، دعای او مستجاب شد و پس از سی سال خدمت خالصانه و جهاد در راه خدا با زبان روزه و مظلومانه شربت گوارای شهادت را نوشید و خونین بال به دیدار حضرت دوست شتافت.
راوی: حاج ابراهیم احمدیان برادر شهید
منبع: کتاب چهل سردار (خاطرات فرماندهان شهید استان کردستان)