آنجا هم جای من است!
به گزارش نوید شاهد کردستان؛ پدرم در پانزدهم مرداد ماه سال ۱۳۶۳ به شهادت رسید، پس از تشییع او را در گلزار شهدا به خاک سپردیم.
بعد از چند روز به سر مزار پدرم رفتیم در کنار مزار پدرم قبری خالی وجود داشت که تازه آن را کنده بودند، غریب با اشاره به قبر خالی گفت: آنجا هم جای من است من تنم لرزید، ولی خیلی حرفش را جدی نگرفتم هر وقت به مزار شهدا میرفتیم متوجه آن قبر خالی میشدم و به یاد حرفهای همسرم میافتادم یه جورایی ذهنم را تا ساعتها مشغول خود میکرد.
سه روز از چهلمین روز شهادت پدرم گذشت یعنی بعد از ۴۳ روز پس از شهادت پدرم، خبر شهادت غریب را هم به ما دادند، در کمال ناباوری دیدم که همان قبر را که به آن اشاره کرد و گفت «آنجا هم جای من است» به خاک سپردند.
(راوی: کلثوم حسین پور همسر شهید)
حج و شهادت
حاج علی سعید زاده از پیشمرگان مسلمان کرد است که بازنشسته شده است.
او خاطره اش را اینگونه بیان میکند: در زمان شهادت برادرم شهید غریب من به زیارت خانه خدا رفته بودم.
در آن جا شبی برادرم را در خواب دیدم که با لباس احرام در حال طواف کعبه شریف است، با اینکه میدانستم غریب در خانه است و من در مکه مکرمه، از او سوال کردم تو اینجا چکار میکنی؟
غریب، با حالت همیشگی که تبسمی بر لب داشت، جواب داد: برادر جان من خیلی وقت هست که اینجا هستم.
فردای آن شب با منزل تماس گرفتم و پس از احوال پرسی، جویای حال غریب شدم که به من گفتند به عملیات اعزام شده و هنوز بر نگشته است.
پس از پایان ایام حج وقتی که از سفر برگشتم به من خبر دادند که غریب به شهادت رسیده و پس از پرس جو در مورد نحوه، زمان و مکان شهادتش با خبر شدم، دیدم دقیقا همان شب که من خواب دیده بودم او به شهادت رسیده بود.
راوی: علی سعید زاده برادر شهید