سفر به دنیای دیگر
وی در تاریخ 11 آبان ماه 1369 همراه دو تن از دوستانش بر اثر انفجار مین به جای مانده از دوران جنگ و اصابت ترکش، به شهادت رسید و پیکر مطهرش در روستای سرهویه به خاک سپرده شد.
سفر به دنیایی دیگر
پسرم پنج یا شش ساله بود که یکی از همسایگان ما در روستا، پسر نوجوانش را به دلیل بیماری از دست داد. ما در مسجد جمع شدیم و کارها را انجام دادیم و خاکسپاری را تمام کردیم. وقتی به خانه برگشتم: دیدم پسرم قادر غمگین و ناراحت در گوشه ای ساکت نشسته است. پرسیدم پسرم چرا ساکتی؟ گفت پدر: وقتی یوسف (پسر متوفی) را در مسجد می شستند، من دیدم. داشت از دهانش خون می آمد. بعد هم دیدم لای پارچه سفید گذاشتید و او را به قبرستان بردید. پدر جان قبر یوسف چقدر عمیق و گود بود! چرا با یوسف این کار را کردید؟ من با زبانی ساده قضیه مُردن آدمها را توضیح دادم. قادر گفت: پدرجان! یعنی اگر من بمیرم شما دلتان می آید آن همه گل و خاک روی من بریزید؟ چرا می گویید یوسف دیگر راحت شد؟
قادر بزرگتر که شد در تشییع جنازه و مجالس ختم شرکت می کرد. از او پرسیدم پسرم دیگر از مردن نمیترسی؟ گفت: پدر جان فقط ترسم از این است که مرگ ناگهان بیاید و فرصت خیلی کارها را از من بگیرد وگرنه مسافرت به دنیای دیگر که ترس ندارد.
(از خاطرات محمد باقر فیاضی پور- پدر شهید)