در اندیشه شهادت
دوشنبه, ۰۶ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۱۶
سرباز شهید"غفور خدری" در انجام واجبات دینی و شرکت در مراسم مذهبی بسیار فعال بود. برای ادای دین به نظام به عنوان سرباز وظیفه به خدمت مقدس سربازی رفت و درحین انجام وظیفه در منطقه گندمان به فیض عظمای شهادت رسید. زندگی این سرباز رشید و خاطره عبرت آموز خواهر شهید تحت عنوان " برادرم در اندیشه شهادت بود" را درنوید شاهد کردستان بخوانید.
به گزارش نوید شاهد کردستان شهید غفور خدری یکم فروردین ماه سال 1356 در میان خانواده ای متدین و زحمتکش در روستای سویر بخش مرکزی شهرستان
بانه پا به عرصه وجود نهاد. پدر و مادرش محمود و نجیبه، کودک خود را با مهر و محبت
پرورش داده و به تعلیم و تربیتش کمر همت بستند.
فعالیت های تحصیلی و دینی
با رسیدن به سن مدرسه و ثبت نام در
دبستان، تحصیل علم و دانش را آغاز نمود. تا کلاس چهارم ابتدایی درس خواند و به
دلیل محرومیت مالی خانواده، قادر به ادامۀ تحصیل نشد و به کار کردن پرداخت. غفور
در ایام نوجوانی نسبت به انجام فرایض و واجبات دینی و مذهبی، متعهد بود و تا قبل از
شهادت در مراسم و برنامه های جمعی دینی و مذهبی، فعالانه شرکت می کرد.
نحوه شهادت
وی در تاریخ18 شهریور 75
عازم خدمت مقدس سربازی شد. پس از اتمام دوره آموزشی در لشکر 81 زرهی سازماندهی
گردید و پس از انجام ماهها خدمت صادقانه سرانجام در تاریخ27 مهرماه 1376 در حین
انجام وظیفه در منطقه گندمان قصر شیرین بر اثر رعدوبرق به درجه رفیع شهادت نایل و
در آرامستان سلیمانبگ بانه به خاک سپرده شد.
برادرم در اندیشه شهادت بود
برادرم چهارده سال سن داشت که هنگام چرانیدن دام و کار در مزرعه با جوانی که سرباز و اهل شیراز بود آشنا شده بود. خیلی دوستش داشت و اکثراً به دیدنش میرفت. احترام این جوان سرباز را خیلی میگرفت و اگر چیزی لازم داشت، برادرم تهیه میکرد و با اصرار و پافشاری به او میداد. بعد از مدتی این جوان سرباز در همان منطقه خودمان در برخورد با مین به شهادت رسید. خدا میداند چه حالی به برادرم دست داد. شب و روز در خلوت خودش گریه میکرد. به برادرم گفتم: شهید گریه ندارد. چرا گریه و زاری میکنی؟ برادرم گفت: خوش به حالش! من برای این ناراحتم که در کمال مظلومیت و در غربت شهید شد.
(از
خاطرات کلثوم خدری- خواهر شهید)
نظر شما