به همسرم الهام شده بود که به شهادت می رسد
به گزارش نوید شاهد کردستان، "عیسی زندی" در روستای گمه دره از توابع شهر قروه چشم به جهان گشود. پدر
و مادرش محمود و گل جبین نام داشتند و از طریق کشاورزی زندگی خود را اداره می کردند. وی تا پایان دورۀ ابتدایی درس خواند و پس از آن به ناچار ترک تحصیل کرد و به کار پرداخت. او درجوانی به عنوان درجه دار، به استخدام نیروی ژاندارمری وقت درآمد.
سال ۱۳۵۹ ازدواج کرد که ثمرۀ آن پنج فرزند ( چهار پسر و یک دختر) است. با آغاز تجاوز ارتش عراق به خاک میهن اسلامی، برای مقابله عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد و پس از سال ها خدمت صادقانه و پاسداری از مرز های میهن، بر اثر اصابت گلولۀ نیروهای عراقی به شهادت رسید.
خاطره زیر به نقل از "سلطنت شیر محمدی" همسر این شهید گرانقدر است:
آخرین باری که به مرخصی آمد برخلاف گذشته، به خانۀ اکثر فامیل های دور و نزدیک سر زد. گفتم : "عجیب است. مرخصی های قبلی که می آمدی اینقدر در فکر فامیل نبودی." گفت : "نمی دانم. جبهه و جنگ است. کسی نمی داند تا پنج دقیقۀ دیگر چه اتفاقی می افتد. می ترسم دیدار به قیامت بشویم." گفتم : " این حرفها چیست که می زنی؟ خدا سایۀ شما را از سر من و بچه ها کم نکند." گفت :" از جانب بچه ها و مراقبت تو از آن ها خیالم راحت است. تنها دغدغۀ فکری ام همین بود و خدا را شکر مادری دلسوز و فداکار مثل شما دارند." انگار به خودش الهام شده بود که به شهادت می رسد. به هر حال یک ذره برای برگشتن به جبهه تردید نکرد و گفت : " من برای چنین روزی و چندین لحظه هایی تربیت شده ام و زندگی همۀ ما در دست خدا است."