هشدار درباره بى تفاوتى و دنیا طلبی دوستان/ مسئله ما شرف است
وصیت نامه سربازشهید علي کوثر بخشي زاده کلوچه
سي ام دي 1344 ، در روستاي کلوچه از توابع شهرستان بيجارچشم به جهان گشود. پدرش قاسم، کشاورز بود ومادرش ليلي نام داشت. تا پايان دوره ابتدايي درس خواند.او نيزکشاورزي م يکرد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت. دهم ارديبهشت 1365 ، در فکه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شکم، شهيد شد. پيکر او را در زادگاهش به خاک سپردند.
بسم الله الرحمن الرحيم من المومنينرجال صدقوا ما عاهدوالله عليه فمنهم من قضى نحبه ومنهم من ينتظرو ما بدلوا تبديلا .(قرآنكريم )
برخى از مومنان بزرگ مردانى هستند كه به عهدى كه با خدا بستند كاملا"وفا كردند تا به راه خدا شهيد شدند برخى به انتظار فيض شهادت مقاومت كرده هيچ عهد خود را تغييرندادند . باسلامبرمهدى(عج)ونايببرحقشامامخمينىامام عارفانپيرجمارانوصيتخودراآغازمىكنم.سلام شكر خدائى را كه توفيق يافتم كه در راهمبارزه حق عليه باطل شركت كنم وآنچه را دارم درطبق اخلاص نهاده تقديم ايزد مناننمايم وآنچه حسين ويارانش وتمام رزمندگانصدراسلامپروانه وار دور آن مى گشتند من همآن را بازيابم يعنى (شهادت در راه خدا )آيا كسى به خود چنين اجازاى مى دهد كه با چشم خود ببيند كه جنايتكاران ومتجاوزان دست به ســـــوى اسلامش، شرف كشورش دراز كرده وقصد نا بودى آنرا داشته باشند وسكوت اختيار كند؟
من اكنون مى روم كه با خدايم ملاقات كنم مى روم تا آتشى را كه در درونم مشتعل شده خاموش نمايم من اكنون به سوى سنگر خالى همرزمم به سوى لانه باصفاى جبهه جنگ پرواز مى كنم كه دشمن بداند هيچ موقع سنگر خالى نمى ماند اما بايد از رهبرم امامم حجت عصرم خمينى بت شكن قدردانى كنم كه مرا از سياه چالها وگردابهاى تيره روزگار كه بسوى پرتگاهاى بزرگ روانه بودم نجات داده وهادى و رهنمايم شد.
و تو اى همرزمم واى دوستم خودت بهتر مى دانى كه اين انقلاب به چه نحوه اىبه پيروزى رسيده وبا كشته شدن على اكبرها على اصغرها وحبيب ابن مظاهرها .نكند ،نكند خداى نكرده بى تفاوتى وخونسرد نشينى ودنيا را بر آخرت ترجيح بدهى.
هيچ حزن واندوهى به خود راه مده كه ما انشا ءالله پيروزيم واما پدر ومادرم :نمى دانم چگونه از شما تشكر كنم اى مادرم يادت هست كه به من گفتى اندازه سه اولاد برايت زحمت كشيده ام با اين كه زحمتهاى در بزرگ شدن من كشيداى در آخرين لحظه اى كه خواستم از تو جداشوم به من گفتى كوثر جان مواظب باش كه بى خودى كشته نشوى
آرى مادرم در سنگر بودم اين جمله از يادم نمى رفت كه بايد بى خودى كشته نشوم اى مادرم نكند در مرگم بى تابى كنى وجامه بدرى وتا آخر عمر خود را در آتش ناراحتى بسوزانى چون كه مورد طعنهدشمنان قرارخواهى گرفت و به خانواده و بستگانم توصيه مى كنم دست از اين انقلاب و اميد مستضعقان رهبر انقلاب بر نداريد من مى خواهم با اين قطره خونم به معشوقم برسم كه خداست و شهادت در راه اوست .
وصيت مى كنم كه بعد از مرگم برايم گريه نكنيد و به همه دوستان و آشنايان تبريك بگوئيد،بگوئيد: جان او هديه اى بود در راه خدا و براى همين بود كه كوثر به جهاد رفت و شربت شهادت نوشيد به پدرم بگوئيد خدا را تشكر كند كه ازپنج پسر يكى را قربانى اسلام عزيز كرده اكنون مدتى است در منطقه جنگ با كفار مشغول جدال هستم هر روز رابه اميد اينكه به درجه رفيع شهادت نائل شوم به شب مى رسانم ولى نمى دانم چرا در طول اين مدت افتخار شهادت نصيبم نگشته است . مادر عزيزم خيلى دنبالت نشستم شايد تورا پيداكنم و از تو حلالى خواهم ولى شما را نديدم مادر جان اگر مرا نديدى حلالم كن و بعد از شنيدن خبر مرگ من اشك مريز زيرا امامان بزرگوارمان در سوگ فرزندانشان اشك نريختند چون مى دانسته اند كه رضاى خدا در اين امر مى باشد و تو نيز خوشحال باش كه فرزندت را در راه اسلام از دست مى دهى و در جهان آخرت در مقابل بانوى صدر اسلام فاطمه زهرا (ع )از تو گله ندارد .
اكنون كه دارم اين وصيتنامه را مى نويسم در روز بارانى كه روز دوشنبه 19/12/64ساعت سه و نيم كه صداى گلوله هاى توپخانه و خمپاره لشكر كفر همه جا را فرا گرفته است برادرانم را مى بينم كه تكبير گويان در انفجار توپها شهيد مى شوند فقط خدا مىداند كه دلم چه شوقى دارد . خداوندا تو را به يگانگىات قسم شهادت در راه اسلام نصيبم كن ،گناهانم را ببخش و در صف شهدا قرارم ده با رالها قدرتى به من عنايت كن و لطفى كن كه تا در آخرين لحظات عمر نام تو را بر زبان داشته باشم . خدايا خدايا تا انقلاب مهدى (عج ) خمينى را نگهدار
على كوثر بخشى زاده سرباز احتياط