خاطره
با رسیدن به سن انجام خدمت سربازی، برای مبارزه با ضد انقلاب و جنگ افروزی و جنایات آن ها، داوطلب خدمت سربازی شد و به عنوان پاسدار وظیفه، در نهایت دلسوزی و شهامت، در چندین عملیات پاکسازی منطقه از لوث وجود ضد انقلاب شرکت نمود...
نويد شاهد كردستان:

شهید معظم حیدر محمدیان

در تاریخ یکم فروردین ماه سال یکهزارو سیصد و چهل و سه در میان خانواده ای روستای و مستضعف و در روستای دادانه سنندج دیده به جهان گشود. پدر و مادرش صالح و خدیجه از طریق درآمد ناچیز کشاورزی و دامداری زندگی خانوادۀ خود را اداره می کردند. با رسیدن به سن مدرسه، نبود امکانات تحصیلی در آن دورۀ روستا و همچنین ضعف قوۀ مالی خانواده مانع از رفتن او به مدرسه شد و ازنعمت یادگیری سواد بی بهره ماند و از همان کودکی به کار سخت در روستا پرداخت و یا گاهی به کارگری مشغول می شد. پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری بزرگ معمار تاریخ حضرت امام خمینی (ره) به حقانیت نظام نوپای جمهوری اسلامی بیشتر ایمان می آورد. با رسیدن به سن انجام خدمت سربازی، برای مبارزه با ضد انقلاب و جنگ افروزی و جنایات آن ها، داوطلب خدمت سربازی شد و به عنوان پاسدار وظیفه، در نهایت دلسوزی و شهامت، در چندین عملیات پاکسازی منطقه از لوث وجود ضد انقلاب شرکت نمود. سرانجام در تاریخ ۸ ̷ ۵ ̷۱۳۶۴ در روستای میانه سروآباد و در درگیری با ضدانقلاب، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید حیدر محمدیان توسط مردم مسلمان و همرزمانش تشییع و در روستای دادانه به خاک سپرده شد.

حیدر رفت...

ما در تدارک جشن پایان خدمت و بعد هم عروسی اش بودیم. کارت هم چاپ شده بود. لباس را هم به خیاط داده بودیم. آن روز با یکی از دوستان برادرم رفتیم لباس هایش را تحویل بگیریم. وقتی برگشتیم پدرم داشت گریه می کرد. جریان را پرسیدیم و گفت : خبر آورده اند در منطقه ای که حیدر خدمت می کند، درگیری سختی رخ داده است. من فورا سوار ماشین شدم تا به بیمارستان بروم. حدس زدم اتفاق بدی افتاده است. نزدیک بود دو بار تصادف کنم همه اش می گفتم خدایا دروغ باشد. به حیاط بیمارستان رسیدم. ناباورانه دوستانش را آن جا دیدم. فهمیدم شهید شده است. بدنش هنوز گرم بود. انگار به خواب فرو رفته بود. حیدر رفت و ما را با خاطراتش تنها گذاشت.

از خاطرات آقای بختیار محمدیان، برادر شهید


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده