نگاهي به زندگي شهيد محمد حيدري
شهيد محمد حيدري (1359ـ1332)
شهيد "محمد حيدري" فرزند "علي الله" و "ماه زر" در سومين روز از مرداد ماه سال يكهزار و سيصد و سي و دو در "سريش آباد" پا به عرصه هستي گذاشت.
شهيد حيدري پس از آنكه دوران خردسالي را پشت سر نهاد به تحصيل پرداخت. هفده ساله بود كه پدر گراميش را از دست داد و در فراق پدر به سوگ نشست
وي پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي و به دنبال تاسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به خيل سبزپوشان سپاه اسلام پيوست و به عضويت رسمي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي قروه درآمد و با عزمي راسخ براي دفاع از كيان ميهن اسلامي و مبارزه با دشمنان اسلام و پاسداري از اهداف و آرمانهاي انقلاب شركت جست تا اينكه پس از مدتها جهاد و ايثار در راه تحقق نيات والايش در پنجمين روز از ارديبهشت ماه سال هزار و سيصد و پنجاه و نه در ماموريتي كه عازم جبهه بود بر اثر درگيري با گروهكها در جادهي قروه ـ سنندج بر اثر اصابت گلوله به درجه رفيع شهادت نايل آمد و ما خاكيان را وداع گفت و با افلاكيان آرميد. مدفن اين شهيد والامقام در گلزار شهداي سريش آباد است. از شهيد حيدري يك فرزند پسر به يادگار مانده است.
شهيد حيدري خُلقي نيكو و رفتاري پسنديده داشت و با مردم به مهرباني و عطوفت رفتار ميكرد و در انجام فرايض ديني كوتاهي نميكرد.
مادر شهيد نقل كرده است: "روزي محمد به من گفت: مادر ميخواهم در سپاه ثبتنام كنم گفتم: محمد همين شغلت خوب است و با اين شغل ميتواني معاش خانواده را تامين كني. ديگر چرا به سپاه ميروي؟ او پاسخ داد: مادر اگر از سپاه براي گرفتن رضايت از شما به منزل مراجعه نمودند ببينم چگونه جواب ميدهي؟ روزي كه از سپاه جهت تحقيق آمدند محمد همه حرفها را از پشت در گوش ميداد. آنها از من سوال كردند: مادر اگر پسرت عضو سپاه شود ممكن است هزار اتفاق برايش بيفتد آيا شما راضي هستيد كه ايشان به سپاه بيايد؟ من گفتم: بله راضي هستم. بعد از اين جريان محمد رو به من كرد و گفت: مادر ان شاء الله حضرت زهرا (ع) اجرت دهد."
"يك روز محمد گفت: ضدانقلاب دامنه حملات خود را وسعت داده است. ايشان در پاسخ به درخواست خانواده مبني بر اينكه در جبهه احتياط كند گفت: اين چه حرفي است كه ميگوييد؟ هركس لباس سپاه را بپوشد بايد با خدا معامله كند و احتياط در مقابل شهادت معنايي ندارد."