زندگينامه و خاطره اي از شهيد عبدالله فلاحي
شهيد عبدالله فلاحي
نام پدر:عبدالصمد تاریخ تولد:4/8/1338 محل تولد روستای کویک سنندج تاریخ شهادت :29/9/1360 محل شهادت:مهاباد
عبدالله فلاحی فرزند سعدیه و عبدالصمد ، آبانماه سال 1338 در روستای کویک بخش گاورود سنندج و در خانواده ای زحمتکش پابه عرصه وجود نهاد.پدر و مادرش هزینه زندگی خانواده را با تلاش و کار در مزرعه و دامداری به دست می آوردند.
دوران کودکی اش در طبیعت زیبا و هوای و پاک و سالم روستا گذشت و با رسیدن به سن مدرسه در دبستان روستا ثبت نام کرد تا سواد بیاموزد اما فقر و مشکلات دیگر مانع از ادامه تحصیل وی شد.ترک تحصیل نمود و با وجود سن و سال کم به کار طاقت فرسا تن سپرد.
با آغاز تظاهرات و راهپیمایی علیه رژیمسفاک پهلوی عبدالله فلاحی نیز با درک ضرورت مبارزه و بکارگیری رهنمودهای خردمندانه رهبر عالیقدر انقلاب اسلامی در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت کرد بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری امام راحل و سربر آوردن احزاب و گروهکهای ضد انقلاب و با مشاهده عملکردهای خائنانه آنها،به نزدیکان و اطرافیان توصیه نمود که از نزدیک شدن به آنان خودداری نمایند.در اینوقت بود که به استخدام ژاندارمری در آمد و در شهر مهاباد به خدمت پرداخت.
همانسال تشکیل زندگی مشترک داد اما خواست و اراده خداوند این بود که صاحب اولاد نشود.عبدالله به دلیل مخالفت با عوامل ضدانقلاب در تاریخ 29/09/60 در شهر مهاباد توسط عوامل مزدور گروهکی ترور شد و به فیض عظمای شهادت نائل آمد.پیکر مطهر شهید عبدالله فلاحی ، به روستای زادگاهش منتقل و در میان اندوه مردم به خاک سپرده شد.
وظیفه زندگی و حیات(از زبان مادر شهید):
از بچگی خیلی بازیگوش بود.دوست داشت هر چیزی را تجربه کند.یادم می آید یک بار که برای بازی کردن به خارج روستا رفته بود درون چاه افتاده بود و دوستانش با عجله به خانه برگشتند و به من خبر دادند نمی دانم چطور با سروپای برهنه خودم را به آنجا رساندم و با کمک چند نفر هر جوری بود او را بیرون آوردیم ولی هیچ اتفاقی برایش نیفتاده بود حتی هیچ کجای بدنش هم خراشیده نشده بود.آن روز خیلی دعوایش کردم و از او خواستم که از نزدیک خانه دور نشود.کار من شده بود دنبال او راه رفتن و مواظب او بودن ، که یک وقت بلایی سر خودش نیاورد.خیلی می ترسیدم.کم کم بزرگتر شد.اخلاق و رفتارش هم بهتر شد.در تمامی لحظات ، یار و یاور و غمحوار من بود.اصلا دوست نداشت تنها خودم کارهای سنگین انجام دهم...