مروری به زندگی و خصوصیات اخلاقی شهید رضا افشاری
نويد شاهد كردستان:
شهید معظم: رضا افشاری
تاریخ تولد:8/2/1343
تاریخ شهادت:28/8/1359
محل شهادت: جبهه سومار
شهید رضا افشاری درخانواده ای متوسط ومذهبی دیده به جهان گشود از دوران کودکی صداقت و جوانمردی را در رفتارش نمایان ساخت والگو ونمونه سایر دوستانش بود و در خانواده جایگاه خاصی داشت. دوران تحصیل ابتدایی وراهنمایی را با موفقیت پشت سرگذاشت تا در سن 16 سالگی در سال 57 همزمان با مبارزات مردم مسلمان علیه رژیم ستم شاهی همراه مردم بیجار در صحنه های راهپیمایی و درگیریهای خیابانی با وجود نوجوانی شرکت می کرد تا کم کم وارد پایگاههای مساجد شدو سازمان پیشمرگان مسلمان را تشکیل داد وهم دوش دیگر مبارزان راه حق در مقابل گروههای ضد انقلاب به صورت مسلحانه وارد عمل شد. پس از آن با تشکیل سپاه پاسداران به عنوان پاسدار ذخیره وارد سپاه شد وتا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون در سپاه بود. این برادر مبارز وجان برکف آماده شهادت و دیدار با سرور شهیدان حسین (ع) بود تا اینکه در سال 59 همزمان با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی کلاس درس را ترک نمود و از دبیرستان بدون کنکور به دانشگاه جنگ راه یافت. با همکاری مکتب قرآن در تاریخ 30/7/59 داوطلبانه عازم کرمانشاه شد وپس از ده روز تعلیمات با اعزامی غریبانه به جبهه های غرب کشور، سومار شد پس از 35 روز نبرد با بعثی های متجاوز طبق اطلاعات هم رزمانش شب تاسوعا عملیات رزمی شروع می شود و از ناحیه سر و بازوی راست در اثر ترکش که ازطرف مزدوران عراقی به سوی فدائیان اسلام پرتاب شده بود زخمی شد وپس از انتقال به پشت جبهه در روز عاشورا به خیل شهدا می پیوندد تا با یگانه سرور آزادگان حسین بن علی (ع) دیدار نماید.
شهید رضا افشاری ارادت خاصی به سرور وسالار شهیدان حسین بن علی(ع) داشت ایام محرم را سینه زنی می کرد و در روز عاشورا سرو روی خود را به گل آغشته می کرد و در میان خیل عزاداری به سرو صورت خود می زد وشاید یکی از دعاهای او درحال عزاداری سعادت گلگون شدن سرش درراه حسین بود که خداوند دعای اورا اجابت نمود آن هم درروزعاشورادرمقابل کفر .
شهید موقع رفتن به جبهه و خداحافظی با مادرش هم، دلداده ی حسین و یاران باوفایش بود چنانچه در مقابل این گفته مادر: که تو هنوز بچه ای ... گفته بود: مگر من از حضرت قاسم بالاترم.
شاید مادر همان لحظه بوی خوش عاشورایی شدن رضا به مشامش رسیده بود چرا که سکوت و نگاه اشکبار آخرین تلاش مادر بود.