آرزوي پدر شدن شهيد شكور غريبي
شهيد شكور غريبي
نويد شاهد كردستان:
در خرداد ماه 1338، در روستاي «كاني عين علي»[1] به دنيا آمد. از شش سالگي درسهاي ديني را در گوشش خواندند و او را با قرآن آشنا كردند. چهار سال اول ابتدايي را با علاقه و پشتكار طي كرد ولي در سال آخر دبستان، به سبب مشكلات زندگي و برخلاف ميل خود، از ادامهي تحصيل بازماند.
آغاز نوجوانياش مصادف با كوچ خانواده به شهر بود. براي كمك به معاش خانواده، در مغازهاي مشغول كار شد. مدتي در مطب پزشك، به كار منشيگري پرداخت و با اولين زمزمههاي انقلاب، وارد عرصهي مبارزه شد. در سال 1359 به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد و براي مقابله با گروهكهاي ملحد و تأمين آرامش منطقه، جهاد مقدس خود را آغاز كرد و سرانجام در همين راه به اسارت ضدانقلاب درآمد.
آرزوي پدر شدن[2]
در مدت اسارت، مهمترين نگراني شكور، وضع و حال همسرش بود. مخصوصاً كه شنيده بود؛ قرار است مسافر كوچكي پا به دنياي آنها بگذارد. اين موضوع هم باعث شادي او بود و هم عذابش ميداد. نگران بود كه مبادا فرزندش را نبيند. يك بار كه به ملاقاتش رفته بودم، گفت: اگر بچهام دختر بود، اسمش را بگذاريد «شتاو»[3] و اگر پسر بود، اسم «هوشيار» را برايش انتخاب كنيد. اما خودش هرگز نتوانست فرزندش را جهان ببيند.